پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

هرمونوتیک فلسفی گادامر


هرمونوتیک فلسفی گادامر

هرمنوتیک فلسفی ارمغان مارتین هایدگر است. جوهره اصلی این هرمنوتیک پرهیز از ارائه روش و توجه به هستی‌شناسی فهم است. نظریهٔ هرمنوتیکی با انتشار کتاب «حقیقت و روش» گادامر به مرحله …

هرمنوتیک فلسفی ارمغان مارتین هایدگر است. جوهره اصلی این هرمنوتیک پرهیز از ارائه روش و توجه به هستی‌شناسی فهم است. نظریهٔ هرمنوتیکی با انتشار کتاب «حقیقت و روش» گادامر به مرحله تازه و مهمی قدم گذاشت، برداشت. قدیمی‌تر از علم هرمنوتیک به مثابه مبنایی به ویژه روش‌شناختی برای علوم انسانی پشت سر گذاشته‌ می‌شود و شأن خود روش به پرسش خوانده می‌شود. چرا که در عنوان کتاب گادامر طنز رندانه‌ای نهفته است. روش راه رسیدن به حقیقت نیست بلکه به عکس، حقیقت از چنگ انسان روش طلب به در می‌رود. فهم در اینجا دیگر عمل ذهنی انسان در برابر عین تصور نمی‌شود، بلکه نحوه هستی خود انسان تصور می‌شود. علم هرمنوتیک قواعد کمکی عامی برای علوم انسانی تعریف نمی‌شود. بلکه کوششی فلسفی تعریف می‌شود برای توصیف فهم به مثابه عملی هستی‌شناختی در انسان. به عبارت دیگر هایدگر و گادامر مساله فهم را از سطح معرفت شناختی در هرمنوتیک تا زمان خودشان، به سطح هستی‌شناختی ارتقاء دارند و فهم را به مثابه ویژگی هستی‌شناختی انسان مد نظر قرار دارند. گادامر مستقیماً از مسائل عملی به ضابطه درآوردن اصول صحیح تاویل بحث نمی‌کند بلکه او می‌خواهد پدیدار خود فهم را آشکار کند. پرسش بنیادی گادامر نیز اینست که فهم چگونه ممکن می‌شود، نه فقط در علوم انسانی بلکه در کل تجربه انسان از جهان.

برای گادامر «فهم» شیوه‌ بودن ما در جهان است. در هرمنوتیک ما قبل فلسفی (مثلاً در هرمنوتیک رمانتیک) قصد اصلی فهم بازسازی نیت مولف است. اما در هرمنوتیک فلسفی نکتهٔ مهم نه نیت مولف یا مقصود مولف است نه اثر به مثابه شیئی فی نفسه در بیرون از تاریخ، بلکه فهم «واقعه فهم» یا آنچه در مواجهه‌های تاریخی به طور مکرر به ظهور می‌آید است. وظیفه علم هرمنوتیک اساساً فهمیدن متن است نه مولف، ذهنیت مولف یا خواننده هیچکدام مرجع واقعی نیست بلکه دقیقاً خود معنای تاریخی که اثر در زمان حال برای ما دارد، مرجع واقعی است. گادامر با توجه به فهم به مثابه امری هستی شناختی برای وجود انسان، هیچگاه درصدی ارائه روش برنیامده، چرا که پروبلماتیک او در مواجهه با هرمنوتیک مساله متفاوتی بوده است. او به دنبال اعتبار عینی فهم نبوده تا روش‌شناسی‌ای متناسب با آن تدوین کند او به دنبال «فهم» خود فهم در مقام هستی شناختی بوده است. نگاه هرمنوتیک گادامر در اساس بیشتر معطوف به کاری است که عالمان اجباراً باید انجام بدهند تا به کاری که بهتر است انجام دهند. او روشی هنجاری را ارائه نمی‌کند. اندیشه گادامر در باب سنت و توسل بدان مستلزم حرکتی است به سوی خود آگاهی روش شناختی و آگاهی از رابطه میان آنچه گفته می‌شود و آنچه باید گفته شود. هرمنوتیک گادامر بجای آنکه به روشهای موجود باز هم روشی دیگر اضافه کند، فراخوانی است به تمامی رشته‌های علوم انسانی و حتی علوم طبیعی تا در باب روش کار خود به تامل و بازاندیشی بپردازند. هر چند شاید بتوان گفت او نیز در نهایت روش دیالوگی (اگر بتوان آنرا روش نام نهاد) را ارائه می‌دهد. اما این روش به معنای سنتی و اینکه روش عینی متضمن حقیقتی از قبل در درون خودش که در نهایت به فهمی عینی و کامل از موضوع برسد ] مثل روش علوم طبیعی و ...[ نیست، بلکه روشی است متضمن گشودگی و مبتنی بر نفی کنندگی به این مفهوم که همیشه فاعل‌ شناسایی برای فهم به این آگاهی دارد که چیزی را نمی‌داند و در نهایت نیز همیشه به فهمی متناهی و تاریخ‌مند از متن در زمینه‌ای خاص می‌رسد. گادامر برای روش دیالوگی‌اش از رویکرد دیالکتیکی استفاده می‌کند. رویکردی که برابر نهاد روش است و در حقیقت وسیله‌ای است برای غلبه بر گرایش روش به دادن ساختار قبلی به نحوهٔ دیدن فرد. از منظر گادامر روش به دلیل خصلت ذاتی‌اش از آشکار کردن حقیقت تازه(غیر از حقیقتی که خود متضمن آنست) ناتوان است. در روش، موضوع مورد تحقیق رهبری، دستکاری و نظارت می‌شود. در دیالکتیک موضوع مورد مواجهه پرسشی مطرح می‌کند که محقق بدان پاسخ می‌گوید، موقعیت تاویلی دیگر موقعیت پرسشگر ـ موضوع نیست، بلکه موقعیتی است که در آن پرسشگر به ناگاه خود را آن هستی می‌بیند که امر واقع از او پرسش می‌کند و در نهایت به معرفت به نفس از خود می‌رسد. در این رویکرد دیالکتیکی به وجود یا شی مورد مواجهه رخصت داده می‌شود که خودش را آشکار کند. گادامر با تحولی که در هرمنوتیک فلسفی هایدگر ایجاد کرد، علم هرمنوتیک را به مرحله‌ای از رشد خودش رساند و مسئله هرمنوتیک و دغدغه‌ آنرا لزوماً به علوم (انسانی و طبیعی) محدود نکرد. بلکه به همهٔ تجربه‌های انسانی اعم از علمی و غیرعلمی و حتی تجربه‌های روزانه و عادی انسانها گسترش داد.

جبار رحمانی

http://www.ethnolog.blogfa.com/۸۵۰۹.aspx