دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به کتاب «عریان تر از جنگ» وارونگی جنگ در داستان


نگاهی به کتاب «عریان تر از جنگ» وارونگی جنگ در داستان

تصورکن, همین دیروز نه فردا شاید هم پس فردا بالاخره یکی از همین روزهای پایانی شهریور همه مقامات بلندپایه کشور همسایه, وسط بیابان های نزدیک مرز, کنار یک تانک T۷۲ البته نوع تانکش که فرقی نمی کند, دور قاعد اعظم خود حلقه زده اند حسین پادشاه اردن رفته است داخل تانک

تصورکن، همین دیروز .... نه فردا... شاید هم پس فردا؛ بالاخره یکی از همین روزهای پایانی شهریور. همه مقامات بلندپایه کشور همسایه، وسط بیابان های نزدیک مرز، کنار یک تانک T۷۲ - البته نوع تانکش که فرقی نمی کند، دور قاعد اعظم خود حلقه زده اند. حسین پادشاه اردن رفته است داخل تانک. از این پیرمرد هم یک چنین کارهایی برمی آید. مخصوصا که هفته قبل در کشور خودش با هیئت آمریکایی ملاقات کرده است. او با فشار یک دکمه، اولین گلوله را از تانک به سمت یکی از پاسگاههای مرزی ایران شلیک می کند. بعد از تانک بیرون می آید. با صدام دست می دهد و شروع جنگ را تبریک می گوید و به این ترتیب ناقوس جنگ نواخته می شود...

آری، یکی از همین روزها آن اتفاق افتاد و بعد دشمن قدار با هرآن چه که در توان داشت، به میدان آمد. شهرها و روستاهای مرزی یکی پس از دیگری در زیر چکمه سربازان شهریار بغداد، اشغال شد و ویرانی ها و نابسامانی های بی شماری به بار آمد. دراین سر ماجرا هم باید چاره ای اندیشیده می شد. صدام به اربابان خود قول داده بود تا در بدبینانه ترین وضعیت، تکلیف جنگ را در کمتر از یک ماه مشخص کند. ملت ایران هم به صحنه آمدند تا از دین و وطن و آبروی خود دفاع کنند. و بدین ترتیب روند جنگ مطابق میل صدام پیش نرفت. ادامه پیداکرد و هشت سال طول کشید...

با پایان یافتن هر جنگی، ادیبان، مورخان و هنرمندان به میدان می آیند تا از آن چه که بر نسل حاضر در دوره جنگ گذشته، برای نسل های بعدی چیزی به یادگار بگذارند. امری که در خصوص جنگ هشت ساله هم اتفاق می افتاد. روندی شکل گرفت و اکنون هم به حیات خود ادامه می دهد. گو این که با پایان جنگ، جدال این قوم تازه شروع می شد. اما هنوز نهال های این باغ تنومند نشده بود که تقریبا در اواخر دهه ۷۰ با روی کارآمدن متولیان و مجریانی که عنایت چندانی به طرح واژه هایی نظیر دفاع مقدس، ایثار و شهادت طلبی و... نداشتند، ایده ای تحت عنوان مقابله با تئوریزه کردن خشونت، از جانب برخی از صاحب منصبان سیاسی- فرهنگی مطرح شد که این عقاید در بین نویسندگان و هنرمندان (پیر) از قبل طرفدارانی داشت و بعد هم با فراهم شدن چنین بستری، علاقمندان به این نظریات قلم فرسایی های فراوانی کردند. نوک حمله متوجه نویسندگان و هنرمندان دفاع مقدس هم نشانه رفت. به سخت ترین وجه ممکن بمباران شدند تا دیگر عناوینی مثل دفاع مقدس را بر زبان و قلم نیاورند. حتی وطن فروش، مداح حکومت و... هم معرفی شدند. بانیان و رهبران این عقاید، مبنایشان بر این بود که به زعم خود فتیله آن چه را که خشونت می نامیدند، پایین کشیده؛ بلکه بتوانند مردم را از کوچه آزادی به آرمان شهری به نام مدینه فاضله برسانند... کتاب های متعددی نوشته شد «شوکران اصلاح» ، «عالی جناب سرخ پوش»، «برای تاریخ» و صدها مورد دیگر...

کتاب «عریان تر از جنگ» هم مجموعه داستانی است که به کوشش حسن اصغری گردآوری و در سال ۸۰ توسط نشر «نگاه سبز» با شمارگان ۲۰۰۰ جلد به چاپ رسیده است. در مجموع ۲۵ داستان کوتاه از نویسندگان سرشناسی چون دولت آ بادی، مندنی پور و احمد محمود گرفته تا افراد ناشناسی چون شخص گردآورنده، در این کتاب به چاپ رسیده است. حال نگارنده در این نوشتار، در پی آن است تا با نگاهی به مقدمه ای که به قلم حسن اصغری در ابتدای کتاب آمده است، گذر وگریزی هم به یکی از این داستان ها زده وبرداشت های خود را درمقابل قضاوت خوانندگان قرار دهد.

نویسنده در دومین پاراگراف مقدمه، کتاب عریان تر ازجنگ آورده است:

الف) ... هنر هر ملتی در دوران های مختلف تاریخی، همواره پاسخگوی برخی از نیازهای روحی مردم بوده و گاه نیز خود شالوده ای جهت ایجاد انگیزه ها و حرکت های اجتماعی شده است. برخی از آثار هنری، پرقوت، الهام بخش و تقویت کننده روحی و حتی پدید آورنده انگیزه برای بسیاری از مصلحان اجتماعی بوده اند... (ص ۷)

ب)... نویسندگان و هنرمندان بزرگ هیچگاه درباره زندگی و مشکلات مردم جامعه خویش، بی تفاوت نبوده اند وهنرمندان با وجود اختلاف در دیدگاه وباورهای فلسفی و هنری، همواره در واکنش به پـدیده های اجتماعی کشورشان واکنشی تیزتر و عمیق تر از مردم عادی و حتی سیاستمداران نشان داده اند... (ص ۸)

ج)... در میان آثار هنری، می توان آثاری را برگزید که بنا به دلایلی قوت تأثیرپذیری بیشتری داشته باشد... گردآورنده این مجموعه، کوشیده تا داستانهایی را برگزیند که به اهداف مورد اشاره در پیشگفتار نزدیک تر باشد... (ص ۱۲)

د) تمام داستان های این کتاب، در طی چند سال اخیر در نشریات مختلف چاپ شده اند. در انتخاب این داستان ها، ساخت و پاخت هنری ملاک بوده است.چرا که نوشته های بسیاری درباره جنگ وجود دارد که ساخت و پاخت گزارشی شان غالب است و لباس داستانی برتن ندارند... (ص ۱۲)

ز) اگر با دقتی موشکافانه به جان مایه های متفاوت داستان های این مجموعه نظر افکنیم، بی شک می توانیم به یک سخن واحد برسیم؛ یعنی «نفرت از جنگ و آوای صلح... ص ۱۲)

و بعد از این مقدمه نسبتاً طولانی به داستان ها می رسیم. اولین داستان این مجموعه، «خشت بر دریا» اثر احمدآقایی است. آقایی در این داستان با آوردن مقدمه ای در تلاش است تا با ایجاد فضایی عاطفی، اطلاعات اصلی را در اختیار خواننده قرار دهد. اما دختربچه ۱۶ ساله که راوی است، با واگویه های بی حساب و کتابی که مقدمه را طولانی می کند، روند سرعت داستان را کند کرده به طوری که خواننده کم حوصله با مطالعه اولین صفحه، عنان از دست می دهد و از خواندن منصرف می شود. نکته، قابل توجه این است که بر خلاف آن چه که حسن اصغری (گردآورنده مجموعه) در مقدمه تحت عنوان برخورداری داستان های این مجموعه از ساخت و پاخت های داستانی و هنری مدعی آن شده است. مقدمه داستان آقایی به هیچ وجه لباس داستان به تن نداشته و بیشتر به دل نوشته و دکلمه می ماند تا به داستان. این ایرادات تا پـایان درشکل های مختلف خودش را نشان می دهد. اما نکته قابل توجه، پیام و محتوی داستان است که شاید همین بحث محتوا هم در آن آشفتگی های اواخر دهه ۷۰ سبب شیفتگی گردآورنده مجموعه شده تا جایی که برخلاف ادعایش در مقدمه، به ایرادات فنی آن کاملا بی توجه بوده است. داستان به لحاظ محتوایی فضایی را ترسیم می کند که در آن جوانی به نام «بهرام»، در محل کار انگشتان دست خود را با اره نجاری قطع می کند.

در همین جا گره داستانی هم شکل می گیرد و خواهر بهرام که داستان را تعریف می کند، موضوع را کش می دهد تا اطلاعات بیشتری در اختیار خواننده قرار دهد. اطلاعاتی از قبیل این که پدرشان هم در بمباران کشته شده و همین طور پسر عمویشان به تعبیر نویسنده، آش و لاش شده است... در پایان هم چنین استنباط می شود که بهرام برای فرار از جنگ و معاف از خدمت سربازی اقدام به خودزنی کرده است... و به این ترتیب، داستان صلح خواهی موردنظر گردآورنده، به پایان راه می رسد.

نکته قابل توجه در محتوای این داستان، همین خودزنی بهرام برای فرار از جنگ است. اگر کسی اندک آشنایی به فضای دوران جنگ تحمیلی داشته باشد، خیلی سریع متوجه این توهین شاخدار و این دروغ بزرگ می شود. هر چند کسی منکر این نبوده و نیست که در آن روزگار مظلومیت و غربت، بودند افرادی که دغدغه ای برای موطن خود نداشتند. بله، بودند و هنوز هم هستند. اما قهرمان سازی از آن موجودات وارفته و زبون که سعادت را در لذات دنیوی می بینند و ذره ای عرق ملی در وجودشان نبوده و نیست و قالب کردن چنین شخصیت هایی در مقابل سیل خروشانی که سر از پای ناشناخته رفتند و از دین و موطن خود دفاع کردند. جای بسی تامل دارد. امری که نشان می دهد گردآورنده مجموعه در زمان نگارش مقدمه، ذهنش بیشتر متمرکز بر همان پاراگرف آخری یعنی (آوای به اصطلاح صلح) بوده است. ایشان شاید فراموش کرده اند که در پاراگراف های قبل ادعاهای دیگری هم داشته اند. دربند الف همین نوشتار اصغری آورده است که هنر هر ملتی در دوران های مختلف تاریخی... شالوده ای برای ایجاد انگیزه ها و .... حتی برای مصلحان...» و یا در پاراگراف «ب» ادعا دارد که نویسندگان و هنرمندان بزرگ هیچ گاه درباره مشکلات زندگی مردم بی تفاوت نبوده و گاهی واکنشی شدیدتر از مردم عادی و سیاستمداران... از همین منظر لازم است به گزینه «ج»هم نظری داشته باشیم... قوت تاثیرپذیری داستان ها...» شگفت انگیز است. آقای گردآورنده در مقدمه خود ادعاهای مختلفی دارد. اگرچه داستانی از ایشان در همین مجموعه هم به چاپ رسیده است.

اما نوع نگارش و لحن و نگاه او، انسان را در نویسنده بودن ایشان به تردید می اندازد. چنان که یک نویسنده هیچ گاه چنین لخت و بی پروا مقدمه نمی نویسد و قیافه ناصح و خیرخواه بودن به خود نمی گیرد. نویسنده واقعی تلاش می کند تا با نشان دادن واقعیاتی که به سعادت و سربلندی و عزت کشور و ملتش کمک کند، در قالب هنر و نه ادعا و شعار و سخنرانی و موعظه... مطالب را در مقابل قضاوت خواننده قرار دهد. امری که در نوشتار آقای حسن اصغری دیده نمی شود. با همین برداشت، اگر بخواهیم به همه ۲۵ داستان این کتاب بپردازیم، به حتم و یقین در حوصله این نوشتار نخواهد بود. کما این که همان گونه که گردآورنده کتاب هم در پیشگفتار آورده است. ساختار محتوایی همه داستان ها، به تعبیر او نفرت از جنگ و آوای صلح است. پس شاید وقت تلف کردن باشد اگر بخواهیم همه داستان ها را نقد و واکاوی کنیم. و لذا به نگاهی در اولین داستان مجموعه بسنده کرده و چند سؤال را طرح می کنیم.

۱) آیا تبلیغ و ترویج خودزنی جوانان یک ملت با زبان تأثیرگذار داستان، براساس آن چه که گردآورنده در مقدمه آورده است، به ایجاد انگیزه برای نیل به سعادت و دستیابی به آرمان شهر کمک می کند؟

۲) آیا نشان دادن تصویر «خودزنی» برای فرار از «دفاع» در برابر متجاوز، بیان گر این است که نویسندگان هیچ گاه در برابر مشکلات جامعه بی تفاوت نیستند؟ آیا اگر شبانه دزدی وارد خانه کسی شد، صاحب خانه به دفاع برمی خیزید یا چرخ گوشت را به پریز برق زده و دو تا از انگشتان خود را در آن فرو می کنید تا صلح طلبی خود را نشان دهید؟ مخصوصا وقتی که دزد پدر و پسر عمویش را هم قبلا کشته باشد!...

۳) آقای اصغری در پاراگراف دیگری ادعا کرده است که آثاری را برگزیند که تأثر بیشتری داشته باشد... حال سؤال این است: کدام تأثیر؟ مثبت یا نفی؟ آیا رواج وارفتگی و تسلیم در برابر متجاوز را می شود مثبت تلقی کرد؟ کما این که اصغری در داستان «هول و ولا» (ص ۵۳) که خود نویسنده آن است، تلاش دارد که عنصر «فرار» را جایگزین «دفاع» کند. پدر کامران و شوهر مریم، برای در امان ماندن از موشک باران ها، بلیط اتوبوس می گیرد و راهی شهرستانی امن می شود... به راستی اگر همه خانواده های شهرهای بزرگ و مرزی که در معرض موشک باران بودند، می خواستند مثل پدر کامران فکر کنند، به کجا باید می رفتند؟ و آیا برجسته کردن تفکر فرار، به صلح و سعادت خواهد انجامید؟

۴) نفرت از جنگ و آوای صلح!!! خیلی از واژه ها، تعابیر و اصطلاحات هستند که متأسفانه علی رغم زیبایی و جذابیت، به دلایل مختلف کاربرد خود را از دست داده اند. این گناه نه بر گردن واژه ها و تعابیر که بر گردن سوءاستفاده کنندگان از آن بوده و است. (حقوق بشر... سازمان ملل... اصلاحات... شورای امنیت... گردش آزاد اطلاعات... احترام به رأی مردم...) و ده ها مورد دیگر که هر کدام جای بحث فراوان دارد. نفرت از جنگ و آوای صلح هم موردی از همین دست است. متأسفانه کسانی این تعابیر را تکرار کرده و می کنند که در مقام عمل، کمترین عنایتی به آن ها نداشته و ندارند. یک موردش شخص آقای اصغری است که مجموعه داستانی را به دست چاپ می رسانند که از همان پیش گفتارش می شود حدس زد که قلم فرسایی نویسنده نه از سر سوز بوده و اخلاص که از سر تأثیرپذیری از تفکری خاص بوده است. و در اولین و چهارمین داستان هم آن چنان پیامی را به ذهن خواننده تزریق می کند. امری که سبب می شود تا آدمی از خود بپرسد: «به راستی اگر جوانان خرمشهر، همه نجاری می کردند و شخصیتی چون (بهرام، در عریان تر از جنگ داشتند)، چه اتفاقی می افتاد؟ و همین را تعمیم دهیم به کل کشور، آن گاه چه اتفاقی می افتاد؟ حتما صدام به حرمت انگشت های قطع شده ناشی از خودزنی ها، دستارش را درمی آورد و شرشر اشک های خود را پاک می کرد! اگر این مشی سعادتی به بار می آورد، حتما ویتنامی ها زودتر از آقای اصغری و همفکرانش آن را کشف می کردند. در بوسنی هم نسل کشی اتفاق نمی افتاد و بر فلسطین و عراق و افغانستان این همه جفا نمی شد... فراموش نکنیم که در یک برهه ای ازتاریخ سی ساله همین انقلاب، عده ای در پی آن شدند تا با ناز کشیدن و لبخند زدن، تنش زدایی کرده و صلح و دوستی به ارمغان بیاورند. اما دیدیم که نشد. اگر قرار بود مستکبران و زورمداران به پای این لبخندها پولی می ریختند، تا حالا برخی از سردمداران این کشورهای عربی که کنار دستشان می نشینند و آن نوشیدنی ها را زهرمار می کنند، به کجاها که نرسیده بودند... کدام آوای صلح؟ امروز حتی دیرباورترین انسان های روی کره خاکی هم به این نتیجه رسیده اند که همان خوشبختی صلح زمانی بر بام یک ملت می نشیند که آن ملت با آمادگی و اراده خود، چشم طمع بیگانه را از موطن خود دور کنند!

۵) در داستان «خشت بر دریا» بهرام جوانی نشان داده می شود که به واسطه مشاهده مرگ پدر وشهادت پسرعمویش، مغلوب فضاشده و به همین خاطر توان رفتن به سربازی را ندارد. یا نمی خواهد همراه با دوستان خود به جبهه برود و برای این نرفتن هم بهانه لازم دارد. در هرحال معلوم می شود که نویسنده داستان، هیچ اشرافی بر ساختار اداری کشور خود نداشته و یا در زمان نگارش، چنان غرق در فضای داستان بوده که عنایتی به این موضوع نکرده است. اگر بهرام می خواسته به جبهه نرود که امری عادی بود وکسی را هم با زور به جبهه نمی بردند و اگر می خواست به سربازی نرود آن هم جای بحث دارد. خواننده در این داستان با بهرام وخواهر و مادرش مواجه است. بهرام برادر دیگری ندارد. پدر بهرام در یک موشک باران شهید شده است.

بنابراین بهرام تک فرزند و پسر شهید که قرار نیست به سربازی برود. چون مطابق با قوانین نظام وظیفه کشور، بهرام با همین شرایط هم باید معافی می گرفت و دیگر نیازی به خودزنی نبود. البته نویسنده برای این که خواننده خود کشف معما کند، هیچ اشاره ای به این که چه کسانی دنبال بهرام بوده اند و برای چه، نکرده است. اما از محتوای متن، چیزی غیر از این عاید مخاطب نمی شود. هرچند باز هم تاکید دارم که این اشتباه شاید به خاطر جوگیرشدن نویسنده در زمان نگارش اتفاق افتاده که البته در دنیایی که فردی که دو دوره رئیس مجلس کشور بوده و برای سران کشور نامه می نویسد که فلان دختر و فلان آقا به این شکل و به این صورت به شهادت رسیده اند، با پول حزب برایشان مجلس ترحیم می گیرند و پوستر چاپ می کنند... بعد هم معلوم می شود تا همه اش خیال بافی اطرافیان بوده. در چنین دنیایی، از خیال بافی یک نویسنده نمی شود زیاد خرده گرفت. بگذریم. اگر نویسنده داستان خشت بر دریا، قصد نشان دادن داستانی متفاوت با داستان های نوشته شده با موضوع جنگ داشت، بهتر بود به جای بهرام فقیر و داغدیده و... حال و هوای جوانی را به داستان می کشید در بالای شهر و درخانواده ای مرفه زندگی می کند و آرزوهای دنیوی فراوانی دارد. در آن صورت باورنده تر هم می نمود. چون آن که هر خواننده ای با اندکی تامل درمی یابد که اگر کسی پدر و پسرعمویش توسط سربازان کشوری متجاوز کشته شوند، به جای خودزنی و فرار، در مقام انتقام و تلافی برمی آید و سراز پا نشناخته، آماده نبرد می شود. امری که در این داستان وارونه جلوه می کند...!

۶) به نظر می رسد گردآورنده محترم این مجموعه، در آن زمان تحت تاثیر فضای فرهنگی- سیاسی حاکم بر کشور بوده باشد. امری که نه تنها آقای اصغری را که ده ها و صدها اصغری و اکبری را به اشتباه انداخت تا خیال کنند با انداختن شمشیر و سپر، صلح اتفاق خواهدافتاد. آرمان شهر مدینه فاضله دست یافتنی خواهدشد و درخت گفتگوی تمدن ها به بار خواهد نشست. آنها مسجد و حسینیه را در اعتراض به قانون و رای مردم به آتش کشیدند و آن گونه شد که دنیا شاهد بودند... کسی چه می دانست که تأمین کنند گان سلاح های شیمیایی در جنگ تحمیلی، آن ها که انواع گازهای کشنده را در اختیار دیکتاتور عراق قرار دادند تا صدها جوان ایرانی را به کام مرگ بفرستد، ۲۰ سال بعد با راه اندازی شبکه های مختلف ماهواره ای، قیافه دلسوزی به خود گرفته و برای حقوق بشر اشک تمساح می ریزند؟ کسی چه می دانست که متولی امور آن شهدا، به جایی خواهد رسید که آب به آسیاب قاتلان همان شهدا ریخته و بر لبان آن دشمنان کینه توز، گل لبخند می نشاند؟ کسی چه می دانست که طرفداران دو آتشه جنبش دموکراسی خواهی در کشور، هم آن ها که مکرر خشونت را نکوهش می کردند، تلویحاً و تصریحاً با ترسیم پروژه تقلب، در برابر رأی ۴۰ میلیونی مردم دهن کجی کرده وسبب فریب جوانان پاک دل و با احساس کشور شده تا آن مصیبت ها و خسران ها پیامد آن باشد؟

بنابر این نوشته های این کتاب را هم می توان در همین قالب «کسی چه می دانست» ریخت و ارزیایی کرد. خیلی ها مغلوب آن فضای دلفریب و در عین تو خالی شدند. بگذریم...

۷) چقدر خوب می شد گردآورنده محترم مجموعه عریان تر از جنگ، آن پیشگفتار را بر این کتاب نمی نوشت. در آن صورت نه خواننده را عامی و کم شعور قلمداد کرده بود که او بخواهد دستش را بگیرد و ناجی اش باشد و نه ناچار به ادعاهای ضد و نقیض می شد. خواننده هم داستان های کوتاه این مجموعه را که چندان هم کوتاه نیستند و گاهی به ۲۰ صفحه تجاوز کرده و لباس داستان بلند بر تن می کنند، می خواند و قضاوت خود را داشت.

با این حال و این همه اختلاف نظر، شاید بنده و آقای اصغری و آن ۲۴ نویسنده محترم این مجموعه، در یک مورد اتفاق نظر داشته باشیم. آن هم آرزوی دنیای پر از صلح، سعادت و خوش بختی برای همه ملت ها. اگر این طور باشد و ما چنین آرزویی داریم، راهش خودزنی و خودکشی و فراز نیست؛ بعکس باید همیشه آماده جنگ بود تا در صلح زندگی کنیم. بخواهیم یا نخواهیم این گونه است. دشمنان آزادی و استقلال ملت ها، لحظه ای آرام نمی نشینند. پس این رویای شیرین صلح خواهی، فقط و فقط با آماده بودن ملت های مظلوم و آزادی خواه تعبیر خواهد شد.

محمدمحمودی نورآبادی

منبع موضوع پادشاه اردن - فصلنامه پایداری - به نقل از وزیر خارجه عراق در زمان شروع جنگ...