دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
این مصراع از شعری است که ناظم ِ آن را نگارنده نشناخت:
پرسی که تمنای تو از لعل لبم چیست آنجا که عیانست چه حاجت به بیانست
طبسی حائری در کشکولش آن را به این صورت هم نقل کرده است:
خواهم که بنالم ز غم هجر تو گویم آنجا که عیانست چه حاجت به بیانست
ولی چون بنیانگذار سلسله گورکانی هند مصراع بالا را در یکی از وقایع تاریخی تضمین کرده و بدان جهت به صورت ضرب المثل درآمده است، به شرح واقعه می پردازیم:
ظهیرالدین محمد بابر (۸۸۸ - ۹۳۷ هجری) که با پنج پشت به امیر تیمور می رسد، مؤسس سلسله گورکانیه در هندوستان است. بابر در زبان ترکی همان ببر- حیوان مشهور- است که بعضی از پادشاهان ترک این لقب را برای خود برگزیده اند. بابر پس از فوت پدر، وارث حکومت فرغانه گردید؛ ولی چون شیبک خان شیبانی اوزبک پس از مدت یازده سال جنگ و محاربه او را از فرغانه بیرون راند، به جانب کابل و قندهار روی آورد. مدت بیست سال در آن حدود فرمانروایی کرد و ضمناً به خیال تسخیر هندوستان افتاده در سال ۹۳۲ هجری پس از فتح پانی پات، ابراهیم لودی پادشاه هندوستان را مغلوب کرد و داخل دهلی شد. آنگاه آگره و شمال هندوستان، از رود سند تا بنگال را به تصرف در آورده، بنیان خاندان امپراطوری مغول را در آنجا برقرار کرد که مدت سه قرن در آن سرزمین سلطنت کردند و از این سلسله سلاطین نامداری چون اکبر شاه و اورنگ زیب ظهور کرده اند.
سلسله مغولی هند سرانجام در شورش بزرگ هندوستان که به سال ۱۲۷۵ هجری قمری مطابق با ۱۸۵۷ میلادی روی داد، پایان یافت. ظهیرالدین محمد بابر جامع حالات و کمالات بود و کتابی درباره فتوحات و جهانداری ترجمه حال خودش به نام توزوک بابری به زبان جغتایی تألیف کرد که بعدها عبدالرحیم خان جانان به فرمان اکبر شاه آن را به فارسی برگردانید. بابر به فارسی و ترکی شعر می گفت و این بیت زیبا از اوست:
بازآی ای همای که بی طوطی خطت نزدیک شد که زاغ برد استخوان ما
باری، ظهیرالدین محمد بابر هنگامی که پس از فوت پدر در ولایت فرغانه حکومت می کرد و شهر اندیجان را به جای تاشکند پایتخت خویش قرار داد؛ در مسند حکمرانی دو رقیب سرسخت داشت که یکی عمویش امیر احمد حاکم سمرقند و دیگری دایی اش محمود- حاکم جنوب فرغانه بود. بابر به توصیه مادر بزرگش «ایران» از یکی از رؤسای طوایف تاجیک به نام یعقوب استمداد کرد. یعقوب ابتدا به جنگ محمود رفت و او را بسختی شکست داد و سپس امیر احمد را هنگام محاصره انیجان دستگیر کرد. بابر که آن موقع در مضیقه مالی بود، خزانه امیر احمد در سمرقند را که دو کرور دینار زر بود به تصرف آورد و آن پول در آغاز سلطنت بابر در پیشرفت کارهایش خیلی مؤثر افتاد. بابر با وجود آنکه در آن زمان بیش از سیزده سال نداشت شعر می گفت و با وجود خردسالی، خوب هم شعر می گفت. این شعر را هنگام مبارزه با عمویش امیر احمد سروده است:
با ببر ستیزه مـکن ای احـمد احــرار چالاکی و فرزانگی ببر عیانست
گر دیر بپایی و نصیحت نکنی گوش آنجا که عیانست چه حاجت به بیانست
مصراع اخیر به احتمال قریب به یقین پس از واقعه تاریخی مزبور که به وسیله بابر در دوبیتی بالا تضمین شده است، به صورت ضرب المثل درآمده در السنه و افواه عمومی مصطلح است.
مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری ایران پزشکیان انتخابات سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری 1403 دولت چهاردهم دولت سیزدهم انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم رئیس جمهور سیاست
تهران تب دنگی آتش سوزی آلودگی هوا قتل سازمان هواشناسی شهرداری تهران کنکور سلامت پلیس قوه قضاییه محیط زیست
قیمت دلار خودرو قیمت طلا قیمت خودرو بانک مرکزی بازار خودرو بورس قیمت سکه دلار واردات خودرو ایران خودرو بازار سرمایه
عاشورا دفاع مقدس سینما سینمای ایران کتاب سریال امام حسین (ع) تلویزیون رسانه ملی تئاتر دهه اول محرم فیلم
وزارت علوم کنکور ۱۴۰۳ سازمان ملی سنجش باتری فضا ربات
رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه روسیه فلسطین فرانسه اسرائیل آمریکا جو بایدن انگلیس چین دونالد ترامپ
پرسپولیس فوتبال استقلال باشگاه پرسپولیس یورو 2024 لیگ برتر خوان کارلوس گاریدو علیرضا بیرانوند نقل و انتقالات لیگ برتر تیم ملی اسپانیا لیگ برتر ایران تیم ملی آلمان
هوش مصنوعی اینترنت سرطان فناوری تبلیغات اینستاگرام ناسا آیفون گوگل سامسونگ نوآوری شیائومی
تغذیه ویتامین کودک طب سنتی تب دانگ گرمازدگی افسردگی کاهش وزن پوکی استخوان سردرد