پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

هنر و طبیعت


هنر و طبیعت

ارسطو ۳۲۲ ۳۸۴ ق م را باید آخرین فیلسوف از تبار فیلسوفان بزرگ یونان دانست. او شاگرد افلاطون بود و سال ها از محضر استاد بهره برد اما خود از آن آموخته هایی كه در «آكادمی» كسب كرده بود، …

ارسطو ۳۲۲ ۳۸۴ ق م را باید آخرین فیلسوف از تبار فیلسوفان بزرگ یونان دانست. او شاگرد افلاطون بود و سال ها از محضر استاد بهره برد اما خود از آن آموخته هایی كه در «آكادمی» كسب كرده بود، فراتر رفت.ارسطو را پیش از هر چیز پایه گذار علم منطق می دانند و شاید از تاثیرات همین منطق باشد كه نگرش او در بسیاری موارد واقع گرایانه تر از افلاطون است. منطق برای افلاطون همان نظریه مثل مشهور است. به نظر او ایده یا مثال هر چیز است كه حقیقت دارد و هر چیز طبیعی تصویری دورتر از اصل را به نمایش می گذارد. لذا از منظر هنر و زیبایی شناسی هنر را تقلیدی از تقلید و دو مرحله دورتر از ایده می داند. افلاطون تقلید را موجب بروز روحیات و صفات منفی در جوانان آرمانشهر می داند و آن را نهی می كند.برخلاف استاد، شاگرد را نظری دیگر است، ارسطو نخستین فیلسوفی است كه هنر را تقلیدی از طبیعت می داند او ریشه تمام هنرها را در علاقه مندی آدمی به تقلید می داند چرا كه تقلید از همان دوران كودكی بهترین وسیله یادگیری است. ارسطو هنر را یك علم تولیدی می بیند كه كیفیت موضوع تولید شده، ارزش هنری آن را مشخص می كند.

هنر در موضوع ارائه شده است نه در ذهن هنرمند، پس هنرمند برای بیان منظور خود بایستی تقلیدی هر چه كامل تر ارائه كند. ارسطو برخلاف افلاطون كه هنر را عاملی در انحراف جامعه می داند و بر لزوم كنترل هنرمند تاكید می كند، هنر را موجب تطهیر و تصفیه عواطف انسان می داند اما درخصوص موسیقی، او نیز محتاطانه عمل می كند.ارسطو تاكید می كند كه جوانان برای ایفای مناسب وظایف شهروندی خود بایستی آموزش های لازم را ببینند و برای اینكه تمام آنان آموزشی یكسان را پشت سر بگذارند، بر همگانی و نه خصوصی بودن آموزش صحه می گذارد. اما این آموزش ها از چه سنخی باید باشند او تنها آموزش های ضروری مفید را تجویز می كند و آموزش كودكان را در چهار شاخه خواندن و نوشتن، نقاشی، ژیمناستیك و موسیقی صلاح می داند، اما در این میان موسیقی را تنها از آن رو كه برای اوقات فراغت و اوقات فراغت برای كسب لذت عقلایی و شادی ضروری است در ردیف سایر آموزش ها قرار می دهد. ارسطو نیز همچون افلاطون موسیقی را از بعدی دیگر مشروط می كند.

به عقیده وی اگر موسیقی را وسیله ای برای سرگرمی بدانیم، فراگرفتن آن نه تنها سرگرمی نیست كه با رنج و مشقت تمرین نیز توام است و اگر چنین است، چرا از موسیقی ای كه دیگران اجرا می كنند لذت نبریم و این كار را بر عهده حرفه ای ها نگذاریم كه اجراكنندگان بهتری هستند ارسطو آموزش موسیقی را برای جوانان تا جایی ضروری می داند كه بتوانند از عهده نقد و تشخیص خوب یا بد بودن اجرای موسیقی برآیند و از این رو می توان موسیقی را نیز به طور غیرمستقیم در شكل دادن شخصیت موثر دانست.از سوی دیگر ریتم و ملودی تقلیدی از طبیعت انسانی و بیان گر روحیات گوناگون افراد مختلف است. مدها بیانگر و موجد حالات مختلف در انسان و تنها آنهایی قابل استفاده اند كه روحیات مثبت از قبیل شجاعت، قهرمانی، خویشتن داری و... در مخاطب ایجاد كنند. ارسطو پا را از اسلاف خود جلوتر گذاشته و برخلاف سقراط و افلاطون كه صرفا مدهای دورین و فریرین را تجویز می كردند، باز نظری منطقی تر و موجه تر ارائه می كند: تاثیرگذاری و جذابیت مدها به سن نیز بستگی دارد، مثلا فردی مسن كه قوای جسمانی خود را از دست داده است نیاز به مدهای القاكننده آرامش دارد و از این نظر شاید مد لیدین برای او مناسب تر باشد.ارسطو با توجه به نظریات خود در زمینه آموزش، فراگیر سازی مثل هارپ چنگ و فلوت را كه اجرای خوب آنها نیاز به ممارستی فراوان دارد تجویز نمی كند. علاوه بر این، فلوت حالتی مهیج و تحریك كننده دارد و رب النوع های یونان باستان نیز از فلوت به خاطر اینكه حالت چهره را حین نواختن آن زشت می كند متنفر بودند. نظریات ارسطو در زمینه هنر اگرچه در تاریخ هنر تاثیراتی جدی بر جای گذاشت اما عمده آرای او درباره موسیقی همچون نظریات افلاطون در این باب در حافظه تاریخ مدفون شد.

علاءالدین حسینی