دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

بایدها و نباید های طنز تلویزیونی


بایدها و نباید های طنز تلویزیونی

تلویزیون برخلاف سینما به گیشه فکر نمی کند برای این رسانه اهمیت بیشتر در این است که مخاطب نظرش چیست و نسبت به آثار کمدی چگونه می اندیشد

قالب کمدی یا طنز تعریف ثابت و مشخصی دارد. هنری است که نبود تناسبات در عرصه‌های مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر می‌رسند نشان می‌دهد و این خود مایه خنده می‌شود. البته استحکام و جذابیت داستان و توانایی بازیگران از دیگر مشخصات موفق این قالب برنامه‌سازی است و اگر کسی بخواهد این قالب را برای سریال خود انتخاب کند بی‌شک در فهرست پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیونی قرار می‌گیرد.

قالب طنز از ساده‌ترین گونه‌های انتقال دغدغه‌ها و مسائل پیرامون به افراد یک جامعه است. چرا که مردم، طنز را با خنده می‌فهمند و خنده مسائل را ملموس و درک آنها را آسان‌تر می‌کند.

اوایل دهه ۷۰ در کشور ما نگاه جدی و جدیدی نسبت به مقوله طنز در تلویزیون به وجود آمد و تهیه‌کنندگان از زاویه جدیدی درصدد ساخت مجموعه‌های تلویزیونی برآمدند. مجموعه متفاوتی به نام «جنگ ۷۷» روی آنتن رفت که راه را برای تداوم طنزهای آیتمی در سیما هموار کرد. بینندگان خسته از کلیشه‌های تکراری تلویزیون، به ناگاه با گونه‌ جدید، خلاقانه و کاملا متفاوت طنز با چهره‌هایی مانند مهران مدیری، رضا عطاران، نصراله رادش و غلامرضا نیکخواه، علی کاردان و... روبه رو شدند که حرف‌های تازه‌ای برای ارائه داشتند. کم کم زمان گذشت و دیگر ساخت طنز‌های آیتمی از رونق افتاد و تب طنز‌های سریالی کمیک رواج یافت. ساخت سریال‌ها یا مجموعه برنامه‌هایی که در آن دهه ساخته شد، بسیاری از بینندگان را پای این برنامه‌ها نشاند و خاطره آن سال‌ها تا مدت‌ها در اذهان ماند. بعد از آن نیز مجموعه‌های تلویزیونی دیگری با رویکرد طنز و کمدی در شبکه‌های مختلف سیما تولید شد. کمدین‌های با استعدادی در تلویزیون مطرح شدند که توانستند تیپ و شخصیت جدیدی خلق کنند. آنها توانستند برای خود شخصیت طنزی مستقل بسازند که تا به حال در تلویزیون دیده نشده بود. تهیه‌کنندگان نیز به کمک تولید سریال‌هایی کمدی موقعیت‌های طنز را بر اساس این شخصیت‌ها به وجود آوردند و نتیجه آن سریال‌هایی بود که جای خود را در میان بینندگان باز کرد.

● سلیقه متفاوت مخاطب دهه ۹۰

سریال‌های طنز تلویزیونی اینک در مرحله‌ای است که به آشنایی‌زدایی ساختاری محتاج است تا مخاطبان این رسانه صورت‌های دیگری از طنز را تجربه کنند. تهیه‌کنندگان،کارگردانان و بازیگران باید برای مخاطب دهه۹۰، حساب جداگانه‌ای باز کنند. سیراب کردن این مخاطب به‌وسیله چند برنامه طنز، بدون پیچیدگی و ظرافت امکان‌پذیر نیست. شاید بتوان در ابتدا با ساخت سریال‌های طنز باعث جلب نظر برخی مخاطبان شد و درصدی از حمایت تماشاگر را صرفا به دلیل محبوبیت مقوله طنز در میان مردم دانست، اما در ادامه پخش به دلیل تکرار و نداشتن موضع جدیدی از کمدین‌ها به دلزدگی میان تماشاگران سوق پیدا می‌کند.

مخاطبان تلویزیون از سریال های کمدی به شرطی استقبال می کنند که هم سوژه و هم ساختار آنها بدیع باشد

با اشراف به این موضوع که تفاوت اساسی بین مقوله تولید در سینما و تلویزیون وجود دارد می‌توان ادعا کرد که تلویزیون برخلاف سینما به گیشه فکر نمی‌کند. برای این رسانه اهمیت بیشتر در این است که مخاطب نظرش چیست و نسبت به آثار کمدی چگونه می‌اندیشد؟ چگونه از سریال طنز استقبال می‌کند و تا چه حد مشتری آن می‌شود. این‌که سلیقه مخاطب سریال‌های طنز تلویزیونی را دست پایین بگیریم و با تهیه و تولید برنامه‌های غیر جذاب صرفا به فکر سرگرم کردن او باشیم از دلایل به نابودی کشیدن یک گونه تلویزیونی است. مساله اینجاست که اساسا رسالت صدا و سیما تنها سرگرم‌سازی نیست، بلکه جذابیت و سرگرمی وسایلی هستند برای نیل به‌مقاصد فرهنگی و ارتقای سلیقه مخاطب.

هر روزه شاهد پخش و تولید سریال‌های طنز جدیدی هستیم که روی آنتن می‌روند؛ مجموعه‌هایی که گاه با ساختاری یکسان و بازیگرانی که معمولا در این مجموعه ها دیده می شوند . این نوع فکاهی صرفا به روابط ساده انسانی و نیازهای اولیه تأکید دارد و عمدتا مبتنی بر سرگرمی و تفریح است. البته نمی‌توان از موقعیت‌های خنده‌آوری که در هر کدام از این سریال‌های وجود دارد چشم پوشید. همچنین پیام یا محتوای پنهان در چنین سریال‌هایی را نادیده گرفت، اما به طور قطع می‌توان گفت که بیننده در این سریال‌ها تنها باید از موقعیت‌هایی بخندد که عموما هیچ نوع پیچیدگی کلامی و محتوایی ندارند.

امروزه مخاطب دهه ۹۰ سریالی را طلب می‌کند که در کنار این‌که او را می‌خنداند، وی را به فکر نیز وادارد. پیچیدگی‌های کلامی و توجه به زوایای پنهان موقعیت‌های طنزآور یکی از ویژگی‌های بارز مخاطب کنونی است که سطح سلیقه و تفکر رو به رشدی دارد.

● کلیشه‌سازی در موقعیت‌های خنده‌آور

در سریال‌های کمدی عموما شاهد مضامینی هستیم که به شیوه یکسانی در بیشتر سریال‌ها تکرار می‌شوند. موقعیت‌های درون خانوادگی متشکل از یک پدر، مادر و ۲ فرزند دختر و پسر. پدر عموما کارمند است و مادر خانه‌دار و هر کدام از این افراد فضاهایی را در ارتباط با یکدیگر بوجود می‌آورند که باعث خنده مخاطب شود. شاید این موقعیت‌ها خنده‌دار باشد و فضای شاد و مفرحی خلق کند، اما مشکل اصلی اینجاست که این فضاها به واسطه تراکم تکرار در فرم و مضمون به شمایلی خنثی و غیرخلاقانه بدل شده است که دست‌کم می‌تواند یک نوع شادی سطحی و زودگذر و در پی آن خنده‌ای ناپایدار و کوتاه بیافریند.

اگرچه صاحبنظران در تعریف طنز و کمدی به نقطه مشترکی نرسیده‌اند، اما تجربه نشان داده است که مسلما مجموعه طنزی موفق است که برای خنداندن مخاطب در شرایط جدی و با وقایع جدی نیز بتواند باعث خنده تماشاگر شود. این ‌که بتوانیم با داستانی جذاب و محتوایی طنزآلود موقعیت‌هایی را خلق کنیم که مخاطب را بخنداند یکی از نقاط قوت و البته مهم‌ترین عامل تاثیرگذار بر روی ذهن مخاطب است. استفاده از طنز کلامی در مجموعه‌ها، ایجاد موقعیت‌های خنده‌آور، جذابیت داستان و قصه و... از دیگر عوامل جذابیت این سریال‌هاست. اما مشخصا در یک طنز تلویزیونی موقعیت، به تنهایی نمی‌تواند تمام بار طنز را بر دوش بکشد و کلام و نوع بازی بازیگران نیز باید به یاری آن بیاید.

● در جستجوی کمدین‌ها ی جدید

بازیگر، یکی از مهم‌ترین عوامل کار طنز است. کنش‌های بازیگر و عکس‌العمل‌های او در برابر وقایع است که موجب خنده تماشاگر می‌شود. شاید بعضی بر این باور باشند که در طنز موقعیت، لزوم استفاده از بازیگر طنز، کاهش می‌یابد؛ ولی باید یادآور شد که این موقعیت‌ها، تنها ساخته فیلمنامه نیست و بازیگر، از عوامل مهم ایجاد درست موقعیت است. نکته بارزی که در ساخت برنامه‌های نمایشی تلویزیون حرف اول را می‌زند، تیپ‌سازی است. تیپ‌هایی مانند پیرمرد بداخلاق و البته بانمک و دلنشین، از زمان خلق خود در چند مجموعه بازآفرینی شد یا شخصیت زن محکم و رئیس خانواده . به گونه ای که بعد از آن که نام چنین بازیگرانی را در تیتراژ یک سریال می‌بینیم ناخودآگاه به یاد نقش‌های پیشین آنها در سریال‌های قدیمی می‌افتیم.

این امر در ابتدا و پس از محبوبیت یک بازیگر در یک نقش خاص امری طبیعی و در نوع خود خوشایند است. اما تکرار این موقعیت و ادامه آن بسیاری از مخاطبان را دلزده می‌کند. حتی اگر فیلمنامه‌ای قوی باشد و داستان آنقدر جذاب روایت شود که هر بیننده‌ای را به خنده وادارد یک نکته بسیار آزاردهنده است: این ‌که بیننده بتواند دست بازیگر را بخواند و تا حدی مضمون سریالی که او در آن بازی می‌کند حدس بزند. او حدس می‌زند که فلان بازیگر در فلان موقعیت بخصوص چه عکس‌العملی از خودنشان می‌دهد و با در نظر گرفتن این نکته که یکی از نقاط قوت زندگی حرفه‌ای بازیگران این است که هر ساله در کارنامه کاری خود چیز تازه‌ای برای عرضه داشته باشد، نبود این مساله تازگی و جذابیت یک سریال را زیرسوال می‌برد. این‌ که دیگر بیننده از تماشای مجموعه داستانی خاصی غافلگیر نمی‌شود، او را دچار خستگی و دلزدگی و در نتیجه تمایلی به دیدن آن سریال نخواهد داشت.

مردم نیاز به تولید طنزهای فاخر و خلاقانه‌ای دارند که گونه‌هایی جدید از طنز را به وجود آورد که تا سال‌های سال در یادها بماند. باید این نکته را مد نظر قرار داد که طنز نیز مانند تمام مقولات اجتماعی و فرهنگی نیاز دائمی به نو شدن دارد.

مهرآوه فردوسی