شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نقش امامت در سرنوشت امور


نقش امامت در سرنوشت امور

دهه آخر ماه مبارک رمضان از آن جهت که حامل شب قدر است از لحاظ عبادی و معنوی کانون توجه انسانها خصوصا مسلمانان است ارزش این شب از دو جهت است نزول قرآن و تقدیر امور یکسال آتی

دهه آخر ماه مبارک رمضان از آن جهت که حامل شب قدر است از لحاظ عبادی و معنوی کانون توجه انسانها خصوصا مسلمانان است ارزش این شب از دو جهت است: نزول قرآن و تقدیر امور یکسال آتی. اما در این نوشتار هدف ما پرداختن به مسئله لیله القدر از زاویه امامت می باشد و در نوشته ها و سخنان کلامی در اثبات امامت و نقش امام در جامعه به این امر که به نظر نگارنده محکمترین دلیل امامت است کمتر توجه شده. آنچه موجب شد موضوع نقش اولی الامر و تقدیر امر را مطرح سازم برخورد با روایتی بود که در تفسیر نورالثقلین از حضرت علی(ع) نقل شده و ابن عباس فرمودند: «ان لیله القدر فی کل سنه و انه ینزل من تلک السنه امر السنه و لذلک الامر ولاه بعد رسول الله(ص) فقال ابن العباس من هم قال انا و احد عشر من صلبی»۱ «همانا شب قدر در هرسال است و در آن امر آن سال نازل می شود و برای همین بعد از رسول خدا(ص) والیانی (امامانی) هستند. ابن عباس گفت آنها چه کسانی هستند فرمود من و یازده فرزند از صلب من.» نکته مهم و قابل تامل دراین حدیث ارتباطی است که امام بین نزول امور یکسال و بحث وجود امام برقرار می کند و به این نحو که چون شب قدر هرسال تکرار می شود و در آن شب امر یکسال مشخص و نازل می شود، در نتیجه خداوند بعد ازپیامبر امامانی قرار داده است. با عنایت به این روایت و آیات مربوط به شب قدر کیفیت اثبات وجود امام را بعد از زمان پیامبر(ص) تا روز قیامت بررسی می نمائیم. اینک با هم مطلب را از نظر می گذرانیم:

۱) توضیح چند اصطلاح

با نگاه به آیات مربوط به شب قدر درقرآن به چند واژه برخورد می نماییم که باید به صورت دقیق معانی آن را تجزیه و تحلیل نمود تا موجب تقویت پایه های استدلال گردند. این واژه ها عبارت اند از «قدر»، «امر» و «روح».

درسوره مبارکه قدر خداوند بعد از اشاره به انزال قرآن در شب قدر و اهمیت آن شب می فرمایند: «تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر» و در سوره مبارکه دخان هم می فرماید: «انا انزلناه فی لیله مبارکه، انا کنا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم» یعنی ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم همان شبی که در آن هر امر حکیم فرق نهاده می شود. درخصوص «قدر» آنچه از آیات قرآن برمی آید این است که قدر یعنی میزان و اندازه و همراه با هر شی ای است (سوره طلاق آیه۳) و خلقت هر موجودی همراه با قدر است (سوره قمر آیه۹۴)، لازم و مقدمه هدایت همه موجودات می باشد (سوره اعلی آیه۳) و درنهایت روزی موجودات مبتنی است برآن (سوره فصلت آیه۰۱)

اما واژه امر نیز درقرآن که طبق آیه ۸۳ سوره احزاب دارای قدر و اندازه مشخصی است، اینگونه در آیه۲۸سوره یس بیان شده «انما امره اذا اراد اشیأ ان یقول له کن فیکون» همانا امر خدا این است که هرگاه خدا اراده چیزی کند و به آن می گوید باش پس آن شیء موجود می شود.

به عبارت دیگر «امر عبارت است از وجود هر موجود از این نقطه نظر که تنها مستند به خدای تعالی است»۲ و یا «عبارت است از کلمه ایجاد و کلمه ایجاد او همان فعل مخصوص به او است.

بدون آنکه اسباب وجودی و مادی در آن دخالت داشته و یا تاثیرات تدریجی خود در آن اثر بگذارد و این همان وجود مافوق نشاه مادی و ظرف زمان است.»۳

واژه دیگر واژه «روح» است که براساس آیه ۵۸ سوره اسراء حقیقت و ماهیت آن ریشه در امر خداوند دارد «یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی» «ای پیامبر از تو در مورد روح سؤال می کنند بگو روح از امر پروردگار من است.»

۲) کیفیت تفریق یا تفصیل امر در شب قدر

آیه چهارم سوره مبارکه دخان می فرماید: «فیها یفرق کل امر حکیم» «شب قدر شبی است برای فرق نهادن هر امر حکیم» یعنی همه امور یک سال قبل از شب قدر حالت استحکام و یکپارچگی دارند و در آن شب از حالت پیوستگی و اجمال به حالت تمایز و تفریق درمی آیند. آیه بعد که می فرماید: «امرا من عندنا» یعنی امری از نزد ما بیانگر همین حالت است. یعنی تمام امور از بعد عندالله بودن حکیم هستند همانگونه که در آیه ۱۲ سوره حجر آمده «و ان من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم» و آیات ۳ و ۴ سوره زخرف «انا جعلنا قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدنیا لعلی حکیم» همین امر اگر بخواهد صورت زمینی به خود بگیرند باید تفریق شوند و لازمه تفریق هم ارسال و انزال است که ذیل آیه پنجم سوره دخان به آن اشاره دارد «انا کنا مرسلین». با این توضیح مشخص می شود واژه حکیم در آیه چهارم مربوط به امر است و نه تقدیر که برخی از مفسران به آن اذعان کرده اند۴ زیرا در آیه حکیم در تقابل با تفریق و تفصیل قرار گرفته است و همان امری که می خواهد به مقام تنزل برسد حکیم است.

۳) رابطه امامت و تقدیر امر

همان گونه که در مقدمه اشاره شد حضرت علی(ع) به ابن عباس فرمودند: چون شب قدر محلی است برای نزول امر یک سال، پس باید بعد از پیامبر ولی خدا باشد با توجه به توضیحات گذشته در سه بند فوق باید ثابت نمائیم چگونه بین شب قدر وامام ملازمه وجود دارد:

۳-۱) اثبات امامت از واژه «یفرق»

تمام امور مربوط به انسان در شب قدر از مقام پیوستگی و استحکام به مقام تفصیل و تفریق تنزل پیدا می نماید این امر که مبدا آن عندالله است شامل همه ابعاد زندگی انسان اعم از امور معنوی و مادی می باشد. به عبارت دیگر شب قدر زمانی است برای تلطیف امور. از طرف دیگر اگربا دقت به روابط انسانها در همه ابعاد آن نگاه شود اعم از رابطه انسان با خدا، انسان با انسان و موجودات دیگر و رابطه با خود، درمی یابیم که این رابطه در حوزه ای تعریف می شود که بخواهد امور مختلفی که مبنای این رابطه است تقسیم شود و جداگردد وگرنه یک امر تا زمانی که عندالله است هیچ انسانی غیر از انبیاء اولیاء از آن اطلاعی ندارند تا بخواهند نسبت به آن با یکدیگر تعارضی پیدا نمایند.

به عبارت ساده تر یک انسان زمانی منافع دیگران را معارض منافع خود می بیند که برای منافع خود تمایز و تفصیل قائل شده باشد با این مقدمه معلوم می شود مرحله فوق «فرق امر حکیم» حساسترین مرحله در زندگی انسان است که خداوند در همین مرحله به بحث رسالت نیز توجه داده است (انا کنا مرسلین) حال جای این سؤال است با توجه به تکرار این مسئله در همه سالها تا روز قیامت آیا ممکن است خداوند برای این مقطع حساس زندگی انسانها مرجع و حاکمی قرار نداده باشد و وقتی که مقام فرق و تمایز امر حکیم مشتمل بر تمام ابعاد زندگی انسان در طی یک سال است آیا ممکن است خداند حداقل برای اموری که موجب اختلاف می شود جایگاهی را مشخص نکرده باشد؛ در کتاب شریف اصول کافی جلد اول در باب فی شان انا انزلناه فی لیله القدر و تفسیرها» مرحوم کلینی حدیث مفصلی را از جریش نقل می کند که او از امام جواد(ع) در روایت کرده که امام جواد از امام صادق و ایشان از امام باقر(ع) در پاسخ به فردی به همین نکته اشاره فرمودند «که اهل زمین به تفصیل امور محتاج ترند از اهل آسمان. پس ناچار مردم باید در مقام تحاکم دارای سید و والی باشند اگر کسی بگوید خلیفه وقت حاکم است پس در جواب گفته می شود «الله ولی الذین آمنوا...» به جانم قسم در زمین و آسمان ولی و سرپرستی از طرف خداوند نیست.

جز اینکه موید باشد و کسی که تایید شود خطا نمی کند و در زمین هیچ دشمنی برای خدا نیست شد مگر اینکه خوار و مخذول باشد و هرکس مخذول باشد به حق دسترسی ندارد در نتیجه همان گونه که لازم است امر الهی از آسمان به زمین نازل شود تا اهل زمین به آن حکم نمایند. همچنین لازم است که والی وجود داشته باشد» این روایت امام جواد(ع) در واقع در عداد همان روایت حضرت علی(ع) است با این نکته اضافه ترکه ولی و حجت خداوند باید مصون از خطا نیز باشد. زیرا مرجع و محل نزول امر خداست و در تفریق و تفصیل آن نقش اساسی دارد. به بیان دیگر ما می توانیم مقام عصمت امام را هم از واژه «سلام» در سوره مبارکه قدر استنتاج نماییم. به این بیان که شب قدر نزول ملائکه و روح است از هر امری؛ این امر هم عندالله حکیم است و در شب قدر به مقام تنزل و تفصیل می رسد. جایگاه این تفصیل باید از هرگونه نقص و اشتباهی در سلامت باشد. هرگونه عیب و خطایی با تقدیر امر منافات دارد. در نتیجه امام و حجت خداوند که مرجعی برای تفریق امر هستند در سلامت عصمت قرار دارند.

۳-۲) اثبات امامت از واژه «امر»

در سوره قدر خداوند می فرمایند: شب قدر ملائکه و روح نازل می شوند و با اذن خداوند از هر امری علاوه به توضیحاتی که درخصوص «امر» و «فرق امر» داده شد، باید به این نکته نیز اذعان کرد که امرالهی وقتی از مرحله حکمت به مرحله تفصیل می رسد نیازمند صاحب امر است. فرشتگان و روح در شب قدر که حامل این امر هستند نمی توانند بلاتکلیف این امر را رها کنند. ناگزیر درهر عصری باید به حجت خدا مراجعه نمایند.

اما این که آن فرد چه کسی است بهترین جواب را خود قرآن بیان می کند که می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» ای کسانی که ایمان آورده اید از خداوند اطاعت کنید و از رسول خدا و اولی الامر اطاعت کنید. (نساء ۹۵) پس اگر آیه ۴ سوره قدر و آیه ۹۵ سوریه نساء را کنار هم قرار دهیم به راحتی به این نتیجه می رسیم اگر شب قدر شب نزول امر الهی است شایسته ترین افراد به این امر اولی الامر هستند. لذا تا وقتی که امر خداوند در شب قدر تداوم دارد که تا قیامت چنین است باید درهر عصری ولی امر نیز باشد. این تحقیق به ما در فهم روایت حضرت علی(ع) در مقدمه این نوشته کمک می کند و از طرف دیگر متوجه می شویم که چرا به امام عصر(عج) صاحب الامر می گویند.

۴) پاسخ به یک اشکال

اگر کسی اشکال کند که با توجه به خاتمیت رسول اکرم اسلام و خاتمیت وحی چگونه ممکن است که ملائکه و روح نزد فرد غیر نبی حاضر شوند، در پاسخ دو تحلیل ذیل را بیان می نماییم:

الف) مسئله نزول روح

در سوره قدر اشاره به نزول فرشتگان و روح شده، پس معلوم می شود روح غیراز ملائکه است و در روایات ذکر شده که «هو ملک اعظم من جبرئیل و مکاییل و کان مع رسول الله(ص) و مع الائمه» یعنی روح از جبرییل و مکاییل نیز بزرگتر است و همراه رسول خدا و ائمه اطهار بوده است. یا روایت «انما الروح خلق من خلقه له بصر و قوه و تایید یجعله فی قلوب الرسل و المومنین»۵ روح خلقی از مخلوقات خداست برای او بینای و قوت و تأیید است خداوند او را در قلوب پیامبران و مؤمنین قرار می دهد. از روایات مربوط به روح استنباط می شود که نزول روح به غیر پیامبران نیز ممکن است.

ب) مسأله نزول فرشتگان

آیا ممکن است ملائکه الهی به فردی غیر از پیامبر نازل شوند. برای پاسخ به این سؤال ابتدا روایتی را از کتاب کافی نقل می کنیم و سپس از قرآن مجید تحلیلی ذکر می شود که برطرف کننده شبهه خواهد بود.

در جلد دوم کتاب اصول کافی «باب مولد الزهرا(س) ابی عبیده روایتی از امام صادق(ع) نقل می کند که امام فرمودند: «ان فاطمه مکثت بعد رسول الله(ص) خمسه و سبعین یوماً و کان دخلها حزن شدید و کان یاتیها جبرئیل فیحسن عزاءها علی ابیها و یطیب نفسها و یخبرها عن ابیها و مکانه و یخبرها بما یکون بعدها فی ذریتها و کان علی(ع) یکتب ذلک»۶ یعنی فاطمه علیها السلام بعد از رسول خدا ۵۷روز زندگی کردند و به ایشان اندوه شدیدی وارد شد به علت فقدان پدرشان در این مدت جبرییل جهت دلجویی نزد ایشان می آمد و از پیامبر و مکان پیامبر خبر می داد و همچنین خبر داد از آنچه به فرزندان حضرت زهرا بعد از ایشان وارد می آید و حضرت علی(ع) این مطالب را می نوشت. در این روایت به صراحت به نزول جبرئیل به حضرت زهرا(س) اشاره شده اگر بتوانیم صحت وقوعی این مسأله را ثابت نماییم می توان از آن جهت نزول ملائکه بر امام در شب قدر نیز استفاده کرد. اما تحقیق موضوع: اولاً طبق روایاتی که اهل سنت نقل کرده اند پیامبر(ص) فرمودند «فاطمه سیده نساء اهل الجنه»۷

فاطمه سیده زنان اهل بهشت است. و یا اینکه فرمودند «یا فاطمه اما ترضین ان تکونی سیده نساء المؤمنین او سیده نساء هذه الامه»۸ طبق این روایات حضرت زهرا برترین زن معرفی شده. حتی برتر از حضرت مریم(س). حال مطابق آیه ۵۴ سوره مبارکه آل عمران که می فرماید «اذا قالت الملائکه یا مریم ان الله یبشرک بکلمه منه...» که صراحتاً از نزول ملائکه به حضرت مریم سخن می گوید، وقتی حضرت مریم که مقامش از حضرت فاطمه(س) پایین تر است، می تواند محلی برای نزول ملائکه باشد پس به طریق اولی ملائکه نزد حضرت زهرا(س) نیز حاضر می شدند. و با این بیان هیچ بعدی در نزول ملائکه به امام معصوم وجود ندارد فقط با این تفاوت که این نزول مربوط به مسأله نزول وحی نمی باشد.

مهدی هادی

۱-تفسیر نورالثقلین، الحویزی، جلد۵- حدیث۶۳ص ۶۱۹

۲- تفیسر المیزان، علامه طباطبایی، جلد۳۱ص۲۷۳

۳- همان ص ۲۷۴

۴- تفسیر نمونه، آیت الله مکارم جلد ۰۲ ص ۱۵۲

۵- نورالثقلین، جلد۳ ص۲۱۵

۶- اصول کافی، کلینی، جلد۲ ص۳۵۵

۷- صحیح بخاری، جلد۲ ص۹۰۹

۸- صحیح مسلم ص۶۹۳، حدیث۲۴۵۰