شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
معنویت در اسلام و غرب
چه رابطه ای بین معنویت و عقلانیت و عدالت در فرهنگ معنوی اسلام و در فرهنگ های دیگری كه در شرق و غرب دنیای امروز حضور دارند وجود دارد؟ اگر تاریخ را با حركت آهسته بتوانیم دوباره ببینیم و مرور كنیم آن وقت یكی از نتایج مهم و تكان دهنده ای كه از تاریخ تحولات اجتماعی می توانیم بگیریم این است كه با هر وسیله ای به هر هدفی نمی توان رسید. این جمله یك جمله بسیار كلیدی است. خیلی از منازعات نظری و عملی در طول تاریخ سر صحت یا عدم صحت این جمله در گرفته است.
آیا بین وسیله و هدف نسبتی هست؟ آیا با هر وسیله ای به هر هدفی می شود رسید یا نمی شود؟ این سوال ظاهری ساده دارد و ممكن است در مقام گفت وگو هم پاسخ های ساده ای داشته باشد. اما واقعیت این است كه بزرگترین اختلافات و درگیری ها و منازعات نظری و عملی بر سر همین مفهوم در طول تاریخ سرگرفته است و این مساله هنوز مساله امروز بشریت می باشد.
این همان مفهومی است كه امام خمینی (ره) با آن تعبیر معروفش كه «ما مامور به تكلیفیم نه نتیجه» در زمان جنگ خواستند به ما یادآوری كنند در روند مبارزات سیاسی و اجتماعی و دینی نباید پراگماتیسم ماكیاولیسم باشیم، نباید عمل زده و منفعت طلب بود. اگر ما خودمان را مامور به تكلیف دانستیم نه مامور به نتیجه، هنگام شكست مایوس نمی شویم و در موقع پیروزی مغرور نمی شویم و مفهوم این عبارت این بود كه بدانید كه كلاهبرداری های بزرگ تاریخی دقیقا وقتی اتفاق افتادند كه این سنخیت بین روش ها و ارزش ها دانسته نشده یا رعایت نشده است. در نتیجه با بهترین شعارها بدترین قطعات تاریخ بشر ساخته شده است.
خیلی از انسان هایی كه ما آنها را آدم های بدی در تاریخ می دانیم و در معرض نفرین بشریت هستند شعارهای بسیار خوبی داشتند. شعارهایی كه در آن دوره و در این دوره حتی ممكن است قابل توجیه و قابل دفاع باشد و همه مشكلات در مسایل نظری و شعارهایی كه داده می شده نبوده است.
اگر شما آن مفاهیم سیاسی اجتماعی كه بشریت را تاكنون به دنبال خود كشانده است به دقت شالوده شكنی بكنید، درخواهید یافت كه بسیاری از تلاش ها و فراخوان های تاریخی و بسیاری از نعره كشی ها و نعره زنی ها در طول تاریخ اگر به دور از هیاهو و در خلوت تعقل بشوند قابل دفاع نیستند و مقدار زیادی سوءتفاهم در آنها هست و هزینه زیادی برای این سوء تفاهم ها پرداخته شده است. ولی بعد از همه هزینه هایی كه پرداخته است دوباره سر جای اولش بوده است.
امروز شاهد آن هستیم كه بشریت قرن ۲۱ را چقدر بد شروع كرده است و معلوم نیست كه می خواهد بالاخره همه چیز را از چه نتیجه بگیرد و نتیجه خواهد گرفت. ما هنوز با چنین جهانی روبه رو هستیم.
اوضاع بشر نسبت به قرن ها و هزاره های پیش خیلی تغییر نكرده است. ابزار بشر تغییر كرده است اما خود بشر نه. امروز افسانه ای ساخته اند به نام بشر جدید اما بشر جدید همان بشر قدیم است با ابزارهای جدید و یكی از دروغ های هیجان انگیزی كه به ما گفته اند و همیشه به ما می گویند این است كه ما در دنیا با بشر جدید سروكار داریم كه اساسا با بشر قدیم متفاوت است در حالی كه می بینیم ابزار كار این بشر جدید هنوز و همچنان همان پنجه شیر و دندان گرگ و دم روباه است و نه فقط در عرصه سیاست و جنگ در عرصه اقتصاد و فرهنگ و امروز در دنیای بشری وضعیت همین است. امروز در صحنه اقتصاد جهان هم رابطه ها رابطه گرگ و میش است. در عرصه فرهنگ هم صداهای زورمند و غیرمنطقی بر صداهای منطقی غلبه كردند.
حتی معنویت هم كه موضوع مورد بحث ماست به نفع صاحبان قدرت و سرمایه و رسانه مصادره می كنند و علیه حقوق مردم استعمال می كنند. در واقع بشریت اسباب بازی بزرگترهای جهان شده است.
به نظر می رسد كه اگر جای خودمان را امروز به درستی تشخیص ندهیم و تعیین نكنیم و مسوولیتی را كه امروز باید به عهده بگیریم به عهده نگیریم مجبور خواهیم بود با طرح های پر از تناقض در زندگی و خانواده و بازار و مدرسه و دانشگاه و رسانه و حكومت سر كنیم.
بخش دوم این افسانه بشر جدید این است كه به ما می گویند شما هنوز بشر سنتی هستید و در دوره گذار از سنت های خودتان به مدرنیته هستید و این گذار قهری و قطعی است و اجتناب ناپذیر است و هر تلاش و مقاومتی در برابر آن مذبوحانه است و در واقع این گذار قمری و تاریخی همان تعبیری است كه در یك دوره ای با مبانی جبر هگلی و ماركسیستی راجع به تاریخ بحث می كردند و امروز جبر لیبرالی و سرمایه داری در تاریخ تبدیل شده است و لیبرالیسم هم ارزش های خود را به همان روش فاشیستی در دنیای بشری تعقیب می كند در حالی كه فرهنگ حاكم بر جهان عمر خودش را به اتمام رسانده است و امروز باید به فرهنگ دیگری اندیشید كه معنویت، عدالت و عقلانیت را یكجا بفهمد و تفكر توحیدی، جامعه توحیدی و اقتصاد توحیدی را به هم گره بزند، احكام و اخلاق این را نه جدا جدا بلكه یكجا جمع بندی كند. واقعیت این است كه حتی اگر كسانی بتوانند تك تك احكام دین را اجرا بكنند اما توجهی به هدف و رسالت دین نداشته باشند باز هم به الگوهای برتر یك جامعه دینی و حكومت دینی نخواهند رسید.
اگر نسل جوان مسلمان در كشورهای اسلامی به ارتباط نظر با عمل و ارتباط معنویت با عدالت و ارتباط این دو با عقلانیت باز هم كم توجهی بكنند نتیجه اش همین خواهد بود كه الان هست یعنی اعتقاد و بی اعتقادی ما مساوی است چون ما در هر دو صورت به یك شكل زندگی می كنیم، ما در هر دو صورت به یك شكل مدیریت می كنیم، یك جور لباس می پوشیم، یك جور حرف می زنیم و یك جور تجارت می كنیم.
معنویت امروزه در شرق و غرب چگونه معنا می شود؟ معنویت شرق معنویت آسیایی، عرفان آسیایی و یك نوع مخدر است، یك نوع والیوم اجتماعی است و واقعا تریاك توده هاست. معنویت شرق و آسیایی توجیه گر ستم و عامل عقب ماندگی ملت های شرق است. از آن طرف آنچه را كه به نام معنویت مدرن در غرب نامیدند، از قرن ۱۹ به این طرف در صدوپنجاه سال اخیر از آنجا كه معنویت مسیحی دینی مدت ها ریشه اش در غرب زده شده است، یك معنویت سكولاریستی به جای آن درست كردند برای این كه كار را برای بشر صنعتی انجام بدهد بدون این كه به ریشه های عقلانی و لوازم حقوقی آن توجه بكنند یعنی رابطه معنویت از یك طرف با عقلانیت قطع شده و از یك طرف با عدالت و یك معنویت دروغین و ساختگی درست شده است.
در واقع به یك صنعت تبدیل شده است صنعت معنویت تكنولوژی معنویت و وظیفه آن آرامش دادن و تخدیر اعصاب كسانی است كه دیگر توجیهی برای زندگی كردن ندارند و معنایی برای زندگی نمی فهمند و قصد دارند برای زندگی معنا بتراشند.
توجیه معنویت مدرن غرب یك توجیه مالیخولیایی به نفع دنیاپرستی است و در واقع حكم دسر بعد از بلعیدن خوك سرمایه داری را در فرهنگ مدرن غرب دارد. من این تعبیر را قبلا عرض كردم و به نظر تعبیر قابل تاملی است كه این آیه كریمه كه هم «كلوا و شربوا» در آن هست و هم «ولاتسرفوا». كلوا وشربوا را می شود گفت خطاب به معنویت شرق و خطاب به عرفان آسیایی است كه فكر می كنند معنویت مساوی است با تارك دنیا بودن و مساوی است با ترك عقلانیت و عدالت و لاتسرفوا هم خطابش به غرب سرمایه داری است خطابش به فرهنگی است كه رابطه اش را هم با معنویت و هم با هدایت قطع كرده و خود را عقلانیت نامیده است و خطاب به سرمایه داری اسرافگر حدناشناسی است كه امروز دچار خلأ معنوی شده است. امروز معنویت را سفارش می دهند همانطوری كه پیتزا سفارش می دهند. به راستی فرق معنویت اسلامی با معنویت شرق و غرب در چیست؟
امروزه یك مكتب رایج در غرب كه به اسم معنویت مدرن یا معنویت سكولاریستی از آن تعبیر می شود و مطرح است مكتب روح گرایی یا به اصطلاح معناگرایی اسپیریچوالیسم یك گرایشی است كه از یك طرف ریشه های معرفتی آن را قطع كرده اند از یك طرف ریشه های وجودی و آنتولوژیك آن را قطع كرده اند و بعد برای جبران نیاز شدید فطری بشر به معنویت شروع كردن به ساختن معنویت های ساختگی و دروغین و در واقع معنویت دنیوی و اختراع معنویت. همانطور كه عرض كردم واقعا به این صورت است كه در فرهنگ سرمایه داری سكولار معنویت سفارش می دهند همانطوری كه پیتزا سفارش می دهند.
حسن رحیم پور ازغدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست