پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مهندس بابا


مهندس بابا

نگاه جامعه, خانواده و خود شما به انتخاب رشته

یادتان هست بچه که بودید حتما پدرتان شما را دکتر بابا یا مهندس بابا خطاب می‌کرد، مخصوصا اگر تعداد ۲۰های توی کارنامه‌تان کمی بیشتر می‌شد یا شاگرد اول می‌شدید. قدیم‌ترها هرکس که قراربود برود دانشگاه کافی بود به تیپ و قیافه یا مدل حرف زدنش خوب دقت کنی تا مطمئن شوی این بچه متفکر حتما قرار است فلسفه بخواند، یا این یکی که اهل هیجان وکشف وتحقیق است قرار است شیمی بخواند، یا آن یکی که هیچ وقت خدا درس نمی‌خواند ولی مساله‌های ریاضی تمام فامیل را حل می‌کند بچه ریاضی‌خوانی است یا یکی دیگر که اهل نشستن دم پنجره و شعر خواندن است ادبیات را انتخاب می‌کند تا این‌که رسید به زمان ما، حالا همه قرار بود بروند دانشگاه، هرکسی هم توی سرش چیزی بود ولی هیچ‌کس نمی‌دانست قرار است چه رشته‌ای قبول شود و کدام دانشگاه و کدام شهر! این شد که همگی تصمیم گرفتند فقط بروند دانشگاه آن هم به هر قیمتی، بعدش یک عده بچه با احساس می‌دیدیم که دارند توی کلاس ریاضی می‌نشینند و انتگرال سه‌گانه حل می‌کنند، یا متر به‌دست توی حیاط دانشگاه راه می‌روند و متر می‌کنند، یا عشق ادبیات‌هایی که دارد قورباغه تشریح می‌کنند، از آن به بعد، همه بی خیال حس و حال و علاقه‌شان شدند. بعضی‌ها هم این وسط بودند که می‌خواستند امر مقدس سربازی و یا ازدواج را به تاخیر بیندازند پس تصمیم گرفتند چهار سال اوقات فراغت‌شان را با درس خواندن پر کنند به همین خاطر خیلی مهم نبود این اوقات فراغت چه طور سپری شود.

هر کسی علاقه‌ای دارد و بر همین اساس در دوران مدرسه‌اش کاری انجام می‌دهد، یکی عضو انجمن ادبی می‌شود، یکی گروه نجوم می‌زند و می‌رود سراغ ستاره‌ها، یکی هم دنبال روباتیک می‌رود. اما همین افراد ترجیح می‌دهند یک رشته دیگر بخوانند تا دانش‌شان بیشتر شود و یا برای‌شان آب و نان داشته باشد و این یکی، یعنی رشته مورد علاقه‌شان را فراموش می‌کنند. یکی از خصلت‌های عجیب و غریب ما این است که رشته‌ها را برچسب گذاری می‌کنیم، رشته‌های با‌کلاس، رشته‌های بی‌کلاس و از روی همین نسخه برای خودمان و دیگران تصمیم می‌گیریم. این شد که یک سری از رشته‌ها به خاطر اسم‌شان هم که شده پیش ما عزیز شدند، حالا دیگر کسی حواسش نیست رشته مهندسی عمران سختی‌های خودش را دارد چون اسمش خیلی کلاس دارد، یا مهندسی معماری استعداد هنری خاصی لازم دارد، چون با کلاس است، یا مهندسی کشاورزی را باید علاقه داشته باشی تا بخوانی‌اش، چون اسمش مهندسی است...

خانواده‌ها معمولا دوست دارند بچه‌شان یک رشته دهن پر کن را انتخاب کند تا آن‌ها در جمع فامیل و دوست و آشنا با افتخار از آن رشته حرف بزنند، به نظر مامان و باباها بچه آن‌ها یا باید دکتر بشود یا مهندس، پس به هر قیمتی که شده و با هر هزینه‌ای حاضرند بچه را بیندازند توی چاه رشته مورد علاقه خودشان! و عموما بعد از چهار سال آن‌ها را با فلاکت و سرخوردگی از آن چاه بیرون بکشند.

موقع انتخاب رشته دبیرستان، همه می‌گویند «انسانی که رشته بی حالی هست، تجربی هم مال خرخون‌هاست، فنی-‌حرفه‌ای هم که خیلی خوشحالی است، تو که ریاضی‌ات خوب است، چرا نمی‌روی رشته ریاضی؟!» تقریبا همه دوستان‌مان اساس تصمیم گیری‌شان را در انتخاب رشته بر همین اساس چیده‌اند و این وسط هیچ کس به علاقه خودش فکر نمی‌کند. نگاه جامعه به رشته‌های انسانی البته در کشور ما یک نگاه سطح پایین است، که یکی از دلایلش هم اختصاص کم امکانات مدرسه به این رشته و نگاه عجیب و غریب اهالی مدرسه به دانش‌آموزان انسانی است، به همین خاطر کمتر کسی پیدا می شود با داشتن نمره‌های خوب و آینده درخشان جرأت این را داشته باشد که برود دنبال رشته‌های انسانی!

تازه بعد از گذراندن همه این مراحل به انتخاب رشته دانشگاه می‌رسی! همه می‌دانند که برای رشته‌های دانشگاهی علوم انسانی و علوم پایه توی کشور ما کار پیدا نمی‌شود، بر خلاف همه جای دنیا که چرخ‌های صنعت‌شان را علوم انسانی و علوم پایه می‌چرخانند. این می‌شود که رشته‌های انسانی و علوم پایه از حرکت می‌مانند و هر سال دانشجوهایش نا امیدتر از سال قبل می‌شوند.

بعضی رشته‌ها به خاطر نیازی که جامعه به آن‌ها دارد، رشته‌های درآمدزایی هستند پس به خاطر نان و آب‌دار بودنشان هم که شده طرفدارهای زیادی دارند، می‌گردیم که ببینیم نون توی چیه؟

حالا نگاه شما شبیه

کدام یک از این‌هاست؟!

شما به رشته‌تان

علاقه دارید مهندس بابا؟!

نویسنده: صدیقه سادات بهشتی