جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
جایگاه زبانهای باستانی در مطالعات زبان فارسی کجاست
![جایگاه زبانهای باستانی در مطالعات زبان فارسی کجاست](/web/imgs/16/164/v9qpm1.jpeg)
سیاری از ما آثار ایرانی باستان و ایرانی میانه یعنی متون اوستایی، کتیبه های فارسی باستان، کتیبه ها و متون پهلوی و پارتی یا سکّه ها را خوانده ایم، امّا نه اصل آنها را، بلکه برگردانِ آنها به زبان فارسی یا دیگر زبانهای امروزی جهان که متخصّصان زبانهای کهن منتشر کرده اند. چه تعداد از ما این آثار را به زبان اصلی آنها خوانده است؟ و چه ضرورتی دارد که به جای خواندن ترجمهٔ این آثار به اصل آنها رجوع شود؟
این پرسشها و این الزام نه تنها برای ایرانیان که برای دیگر مردم جهان نیز مطرح است و به اهمیت خواندن آثار کلاسیک به لاتین و یونانی کهن پی برده اند، چراکه هر ترجمه ای نتیجهٔ انتخاب های مترجم و برداشت شخصی اوست. آیا او متن را درست درک کرده است؟
در بسیاری از مواقع متأسفانه متون را اشتباه تفسیر می کنیم و اگر اصل را از دست داده باشیم، راهی برای تصحیح آن نخواهیم داشت. ترجمه ها کامل نیستند و ما نمی توانیم در زبان مدرن رونوشت و تصویری کامل از اصل بسازیم. نزدیک شدن به تفکّر نویسندهٔ اصلیِ متن تنها به واسطهٔ زبان او رخ می دهد. از سوی غنایی که در ادبیات به زبان اصلی وجود دارد قابل ترجمه نیست و غنای ادبی اثر را در ترجمه از دست می دهیم. نکتهٔ دیگر آنکه مترجمان متخصّص نیز در دریافت متن و ترجمهٔ آن، مواردی را لاینحل می گذارند و همواره نیاز است تا متخصّصی دیگر آن را بررسی نماید. بنابراین پژوهشگرانی که در پی دریافتی درست از تاریخ، ادیان، هنر، زبان و ادبیات اند، ناگزیرند از آشنایی با زبان و متون کهن این سرزمین. این الزام در مطالعات زبان و ادبیات فارسی نیز وجود دارد و مطالعهٔ متون به زبان فارسی با قدمت بیش از هزار سال نیازمند شناخت و آگاهی گسترده ای است. محقّق زبان فارسی باید از ساختار و پیشینهٔ این زبان آگاه باشد، و یا آنکه با متخصّصان در این زمینه همکاری کند، در غیر این صورت نتایجِ به دست آمده با اشتباهات و نواقصی همراه خواهد بود. زبان فارسی دنبالهٔ زبان فارسی میانه است که از دوران پس از حکومت هخامنشیان تا صدر اسلام رایج بوده و متونی از آن در دست است. زبان فارسی میانه نیز بازماندهٔ زبان فارسی باستان است که کتیبه های آن از دوره هخامنشی در دست است. فارسی باستان زبانی تصریفی است که با الفبای میخی نوشته شده است. این زبان نیز مانند دیگر زبانهای باستان در گذر زمان دستخوش تحوّلاتی شد و در دوره بعد یعنی در دوره میانه، خواص صرفی خود را از دست داد و در واقع ساده تر شد، و در دورهٔ اسلامی به صورتی که امروز می شناسیم، یعنی زبان فارسی درآمد. تغییرات و تحوّلات زبانی، چه در ساختار و چه در معنا، طی این دوره ها، از باستان تا امروز به گونه ای است که جز با شناخت زبانهای کهن قادر به درک این تحوّلات نیستیم. مطالعات زبان فارسی شاخه های متعدّدی دارد که در اینجا به ذکر چند مورد و جایگاه زبانهای کهن در آن می پردازم.
در تدوین فرهنگ فارسی به زبانشناس، متخصّص ادبیات کهن فارسی و متخصّص زبانهای باستان نیازمندیم. البتّه بی تردید آشنایی متخصّص زبان و ادبیات فارسی یا زبانشناس با زبانهای باستانی سودمند خواهد بود و به درک بهتر و درستتر از متون کهن فارسی می انجامد. در فرهنگ نگاری نوین بخش مهمّی لحاظ شده که فرهنگ نویسی سنّتی فاقد آن است، و آن بخش ریشه شناسی است. فرهنگ جامع زبان فارسی که جلد اوّل آن یعنی حرف آ در سال 1392 در فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شد، از این نظر که برای نخستین بار به کار ریشه شناسی علمی در فرهنگ فارسی و ذکر اطّلاعات ریشه شناسی در مداخل پرداخته حائز اهمیت است.
از سوی دیگر تعیین مدخل ها در نگارش فرهنگ بسیار مهم ّاند. در فرهنگهایی که به شیوهٔ سنّتی نگاشته شده اند، به تفکیک مدخل ها بر اساس ریشهٔ آنها توجّه نشده است. به عنوان نمونه، واژهٔ آهنگ دارای معانی متعدّدی است امّا در فرهنگهای فارسی تنها یک مدخل دارد، یعنی آهنگ با همهٔ معانی آن ذیل یک مدخل آمده است. درحالیکه آهنگ در معانی قصد، عزم، شیوه، روش، حمله، موج و مانند آن، از ایرانی باستان *ā-θang-a- آمده، و آهنگ در معانی مربوط به موسیقی و صدا از ایرانی باستان *ā-hang-a- گرفته شده است. بنابراین نمی توانیم همه این تفکیک های معنایی را ذیل یک مدخل بیاوریم و مدخل ها باید بر اساس ریشه تعیین و مجزّا شوند.
نکنهٔ دیگر در تدوین فرهنگ، تعیین اصالت واژه ها و تشخیص وامواژه ها است. یعنی باید به درستی تشخیص دهیم که واژهٔ مورد نظر ایرانی است یا از زبان دیگری وام گرفته شده است. برای تشخیص و تمییز واژه های ایرانی از وامواژه ها و درک درست معنی آنها باید به زبانهای ایرانی باستان، میانه، نو و همچنین زبان سرزمین هایی که ایران در طول تاریخ با آنها در ارتباط بوده رجوع شود؛ زبانهایی که از دوران باستان تا کنون از آنها وام گرفته و یا از زبانهای ایرانی به آنها وام داده ایم. تشخیص واژه هایی که از زبانهایی چون هندی، ترکی و ارمنی و... وارد زبان فارسی شده اند، بسیار مهم است.
در طول تاریخ، زبان ارمنی واژههای بسیاری را از زبانهای ایرانی وام گرفته است، امّا چند واژه ها در زبان فارسی وجود دارد که اصل ارمنی دارند، مانند واژهٔ خاج یا خاچ که در لغتنامه صلیب معنی شده و در زبان فارسی و البتّه زبانهای کردی و تاتی و ترکی کاربرد داشته و برگرفته از واژهٔ ارمنی xač است.
همچنین است در مورد تشخیص وامواژههای ترکی. نکته مهم این است که واژههایی در زبان فارسی وجود دارند که ترکی نیستند اما به دلیل واجهایی که دارند با واژههای ترکی مشتبه میشوند و در فرهنگ فارسی باید مشخّص شود که اصل واژه چیست، آیا فارسی است یا وامواژه از زبان ترکی. مانند واژهٔ قبراق.
همینطور نامهای جغرافیایی که گاهی تلفظ های غریبی دارند، درحالیکه اصالت دارند و وامواژه نیستند. بنابراین شناخت ریشهٔ کلمات و در نتیجه تفکیکهای معنایی دقیق در فرهنگنویسی زبان فارسی جز با اطّلاع از زبانهای کهنتر ممکن نیست.
متخصّص زبان فارسی که فرهنگ نگاری می کند باید معنی واژه های به کاررفته در متون کهن فارسی را به درستی تشخیص دهد و شاهد آنها را در مدخلی مناسب و ذیل تفکیک معنایی درست قرار دهد. گاهی ممکن است او به واژهای در متون کهن فارسی برخورَد که این واژه در جایی دیده نشده و در فرهنگها هم معنی نشده و یا غلط معنی شده است. در اینجا باید ریشه و اصل واژه مورد بررسی قرار گیرد تا ماهیّت و معنی آن روشن شود. از نظر آوایی و معنایی تا حدود زیادی می توان واژه های ناشناخته در متون فارسی را با توجّه به زبانهای کهن تعیین و بازسازی کرد. واژهٔ آوزه که با معادل های عربی آن در متن تکملهٔالاصناف آمده، تک آمد است و در متن دیگری دیده نشده است. از سویی در متن حدودالعالم، از قرن چهارم هجری و همچنین تاریخ بیهقی از قرن پنجم واژهٔ آوازه آمده است. این دو واژه با واژهٔ سغدی ʾʾwzyy «برکه، آبگیر» مرتبطاند و از ریشهٔ vaz- «راندن، حرکت کردن، کشیدن» گرفته شده اند. بنابراین با این تشخیص، اصل واژهٔ آوزه و آوازه در این دو متن کهن فارسی روشن می شود.
واژهٔ دیگری که در متون کهن فارسی آمده و در زبان سغدی قابل بازیابی است، واژهٔ زخ به معنی ناله، فریاد و صدا است. در لغتنامه دهخدا برای زخ معانی آواز حزین، نالهٔ حزین و مانند آن آمده اما تفکیک معنایی دیگری هم ذیل این مدخل ذکر شده که همراه با شاهدی از رودکی است و زخ در آن طعنه، گواژه، طنز و زخم زبان معنی شده است. بی تردید اگر صورت سغدی برای دهخدا روشن بود و او متوجّه معنی اصلی این واژه می شد، این معنی نادرست را برای این واژه در این شاهد ضبط نمی نمود.
نکتهٔ دیگر توجه به اعلام است. نامهای اشخاص، قبایل و جغرافیایی دارای اصلی کهن و معنیدار اند و به مثابهٔ میراث ملی و فرهنگی ما هستند که کمتر مورد توجه قرار می گیرند. نامها به مرور و با گذشت زمان جزئی از تاریخ، اساطیر و فرهنگ می شوند و در عین حال با گذشت زمان و عدم توجّه به معنی و مفهوم نامها، معنی آنها از دست می رود و بی معنی به نظر می رسند. در برخی از متون، کاتب ها نامهای جغرافیایی را به سلیقهٔ خود تصحیح کرده اند و این تخریب و تصحیف به دلیل عدم درک معنی نامها رخ داده است. از معنی و ریشهٔ بسیاری از اعلامی که در متون کلاسیک تاریخی و جغرافیایی بازمانده بی اطّلاعیم، امّا گاهی می توان با کمک زبانهای باستانی ضبط های نزدیک به نامها و معنی آنها را به دست آورد.
در راستای بررسی ضرورت و اهمیت یادگیری زبانهای باستانی در مطالعات زبان فارسی پس از فرهنگنویسی به مقوله تصحیح متون فارسی اشاره می کنم که البته می دانیم نتایج کار تصحیح متون بی تردید در فرهنگها نیز منعکس می شود. بسیاری از متخصّصان ادبیات فارسی مشغول به کار تصحیح نسخ خطی متون هستند، یعنی، نسخه یا نسخه های خطی از یک متن را می یابند و متن را با تصحیح و احیاناً توضیحاتی منتشر می کنند. برخی از بزرگان فن تصحیحِ متن، با زبانشناسی و زبانهای کهن آشنایی داشتند و تصحیحات قابل قبولی از متون منتشر کرده اند. امّا هستند کسانی که بدون آشنایی با این دانش دست به تصحیح متون می زنند و متأسّفانه اشتباهات بسیاری را وارد متون می کنند و به غلط تصحیح هایی را بر روی واژه ها انجام می دهند و واژه های درست را نادرست می کنند.
مقولهٔ دیگر در مطالعات زبان فارسی، واژه گزینی است که به طور حتم نیازمند متخصّصان زبانهای باستانی است. در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در گروه واژه گزینی کوشش بر آن است که با متخصّصان زبانهای باستان همکاری شود، و بهتر است که بیشتر به ریشه شناسیِ واژه های ایرانی و اهمیت آن در امر واژه گزینی توجّه شود. آشنایی با زبانهای بیشتر، تسلّط و مهارت بیشتری را برای این کار فراهم می آورد. گزینش واژه های کهن و ساخت مشتقّاتی از آنها و ورود این واژه ها به زبان گفتار سبب می شود که ناخودآگاه و با توجه به شمّ زبانی نمونه های دیگری نیز ساخته شوند. در پایان سخنانم را با این جمله تمام می کنم که افزون بر لذّتی که از خواندن ادبیات کهن می بریم، ضروری است که برای داشتن مهارت در زبان فارسی با گذشته این زبان در ارتباط باشیم.
مینا سلیمی
منبع: فرهنگستان هنر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست