شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

کارکرد عقل در آموزه های فقهی


کارکرد عقل در آموزه های فقهی

نقش و کارکرد عقل را در آموزه های فقه اسلامی به نحو اجمال توضیح دهید؟
عقل در فقه اسلامی هم می تواند خود اکتشاف کننده یک قانون باشد و هم می تواند قانونی را تقیید و تحدید کند و یا …

نقش و کارکرد عقل را در آموزه های فقه اسلامی به نحو اجمال توضیح دهید؟

عقل در فقه اسلامی هم می تواند خود اکتشاف کننده یک قانون باشد و هم می تواند قانونی را تقیید و تحدید کند و یا آن را تعمیم دهد و هم می تواند در استنباط از سایر منابع و مدارک، مددکار خوبی باشد (ختم نوبت، ص ۷۷) ممکن است در یک مورد بالخصوص اصلا از اسلام (کتاب و سنت) دستوری به ما نرسیده باشد، ولی عقل چون به سیستم قانون گذاری اسلام آشناست، می داند که نظر اسلام در این جا این است فورا حکم را کشف می کند. مثلا در اسلام دستوری برای استعمال دخانیات نداریم، نه دستور مثبت و نه دستور منفی.

در این جا اگر عقل و علم برای استعمال دخانیات ضررهای مهمی کشف کردند، یک ضایعه ایجاد می کند. اگر این مفسده ثابت شود، مجتهد به حکم آشنایی ای که با سیستم قانون گذاری اسلام دارد و می داند هرجا که یک ضرر مهم و قابل توجهی برای جسم وجود داشته باشد، اسلام آن را اجازه نمی دهد، فتوا به حرمت آن می دهد و می گوید: کل ما حکم به العقل حکم به الشرع. (اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۲۸)

در فقه مواردی داریم که فقها به طور جزم و یقین به وجوب چیزی فتوا داده اند با این که دلیل نقلی از قرآن و حدیث به طور صریح و کافی نداریم و آن حکم، مورد اجماع نیز نمی باشد. فقها از اصل چهارم استنباط یعنی دلیل مستقل عقلی استفاده کرده اند. فقها در این گونه موارد از نظر اهمیت موضوع و از نظر آشنایی با روح اسلام که موضوعات مهم را بلاتکلیف نمی گذارد، جزم می کنند که حکم الهی در این مورد باید چنین باشد. مثل آن چه در مسئله ولایت حاکم و متفرعات آن فتوا داده اند. (ده گفتار، ص ۱۲۳)

ولایت حاکم یعنی حاکم شرع در بسیاری از موارد حق ولایت دارد. اگر شخصی بمیرد و وصیی معین نکرده باشد و یک قیم شرعی هم وجود نداشته باشد، تکلیف بچه های او چیست؟ می گویند تکلیف این ها را باید حاکم شرعی معین کند، در صورتی که نه آیه ای هست و نه خبر صددرصد صحیح، بلکه می گوییم اسلام دینی است که مصالح مردم را بلاتکلیف نمی گذارد. (اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۱۳۸) ممکن است عقل یک مصلحت ملزم یا یک مفسده ملزمی را در موردی کشف کند که با حکمی که اسلام بیان کرده تزاحم پیدا کند، یعنی حکمی که اسلام (کتاب و سنت) بیان نکرده، ولی عقل کشف کرده، با حکمی که اسلام بیان کرده تزاحم پیدا کند و مهم تر باشد از آن چه اسلام بیان کرده است.

این جا عقل حکم می کند که حکم شرعی محدود است. براین اساس مجتهد می تواند حلال منصوص شرعی را به خاطر مفسده ای که عقلش کشف کرده تحریم کند، یا حتی واجب شرعی را تحریم کند یا یک حرام را به حکم مصلحت لازم تری که عقلش کشف کرده واجب کند و این راهی است که اسلام خود باز کرده و جلوی پای مجتهد گذاشته است. (همان، ص۲، ص۳۰) در حرمت شراب در اسلام، تردیدی نیست، ولی اگر در جایی حفظ جانی متوقف بر آن باشد، خوردن شراب واجد خواهد شد و کسی حق ندارد به خاطر ترک شرب خمر خود را به هلاکت بیندازد. (همان، ص ۲۶)