چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
سـینمای مـا عیـن سیاسـت ماسـت
در روزهایی که به سختی مشغول اتمامِ مراحلِ فنی اولین فیلم سینمائی سه بعدی تاریخ سینمای ایران هستم، از من خواسته شد راجع به ارتباطِ بین سیاست و سینما چند جملهای بنویسم. نمیدانم چرا از من این مورد را خواستند؟ حتماً میدانستند که به واسطه دو فیلمِ سیاسی که ساخته ام چه مشکلاتی برایم پیش آمده است. حتماً میدانند که هنوز پس از گذشت چندین سال از اکرانِ فیلم دموکراسی تو روزِ روشن که انتقادهای سیاسی داشت هنوز در....، یا اینکه بعد از یکسال هنوز فیلمِ تلفنِ همراه رئیس جمهور اکران نشده است. بگذریم... میخواستم درباره تاثیرِ سیاست در سینما بنویسم اما دیدم، در حال حاضر سینمای ما عینِ سیاستِ ماست. همه این را به خوبی میدانیم که سیاستمداران چه تاثیری بر موجِ فیلمهای تولیدی یا فیلمهای اکران شده یا اکران نشده دارند. البته این موضوع از بدوِ ورودِ سینما به ایران که به دستِ مظفرالدین شاه بعد از سفرِ تفریحی اش به پاریس این صنعت را به ایران آورد مشهود است، که پادشاهِ کشور (سیاسی ترین شخصِ زمانِ خویش) صنعتِ سینما را به ایران آورد و تا مدتها فقط برای استفاده در حرمسراهای وی موردِ استفاده قرار میگرفت.
کمی جلوتر هم که برویم جالب است که میبینیم حتی بعد از اینکه قرار بر این شد که فیلمِ داستانی در سینمای ِ ایران تولید شود و پس از تولیدِ اولین فیلمِ ناطقِ سینمای ایران یعنی دختر لر (اردشیر ایرانی ۱۳۱۲) این فیلم با انتقادِ شدیدِ سیاستمدارانِ زمانِ خود مواجه شد و اجازه نمایش نداشت (فیلم به ماجرای یک مأمور دولتی می پرداخت که در یکی از مأموریتهابه یک رقاصه دل میبست و این، به درگیری موفقیت آمیز او با اشرار و راهزنان لرستان می انجامید) تا اینکه چند جمله در انتهای فیلم اضافه شد! و فیلم توانست نمایش داده شود (اتفاقی که این روزها هم مشابه آن کم دیده نمیشود!) اما این تاثیر هر چه جلوتر رفتیم بیشتر و بیشتر شده است و متاسفانه با اینکه در خیلی از کشورها در صنعتِ سینما سیاست ( فیلمهایی که با مضمونِ سیاسی ساخته میشوند) نقشِ مثبتی را ایفا کرده و شاهدِ آثارِ سیاسی ممتازی در سینمای آن کشورها بودهایم [مثلاً مردان رئیس جمهور(پاکولا )، دانتون (وایدا )و جی اف کی (الیور استون)] در کشورِ ما قدرتِ سیاست همواره سایه منفی بر سینمای کشور داشته است. چنانچه در طول سی و اندی سال پس از انقلاب فیلمِ صددرصد سیاسی نمیتوان یافت که هم از سوی سیاسیون و هم از سوی مردم حداقل به صورتِ عادلانه دیده شده باشد و اگر فیلمهایی هم با عنوانِ سیاسی ساخته شده سرانجام و پس از جرح و تعدیلهای فراوان فقط رگههایی از نگاهِ سیاسیِ مستقلِ فیلمساز در آن دیده شده است.
● گره کور رابطه سیاست و سینما
اینکه هر حکومتی سینمایش را بخواهد بر اساسِ سیاستگذاریهایش اداره کند بدیهی است،کما اینکه در تمامِ دنیا نیز اینگونه است اما کار آنجا به مشکل بر میخورد که اجازه هرگونه انتقادِ سیاسی ولو بسیار کوچک از فیلمساز گرفته شود و نتیجه این میشود که مخاطب وقتی فیلمی که در خارج از ایران تولید شده و انتقادهای نا به حقِ سیاسی به ایران دارد را با روی باز میبیند؛ نه به خاطرِ اینکه انتقادها را قبول دارد نه، بلکه به خاطرِ اینکه در سینمای داخل همچین محیطی برایش مهیا نبوده که با فیلمهای محلی و خودی به سیاستهای کشورش انتقاد شده باشد، از اینرو انگار فیلمی با فضایی جدید میبیند، فضایی که در کشورش اصلاً در فیلمها دیده نمیشود. سیاستی که به خوبی درهالیوود دیده میشود و هر فیلمسازی اجازه دارد نگاهِ انتقادی، سیاسی به مسائلِ جامعه اش داشته باشد و حتی بالاترین شخصیتِ سیاسی کشورش را هم موردِ انتقاد قرار دهد، ( آیا واقعاً در کشورِ ما امکانِ انتقاد به رئیس جمهور در فیلمهایمان هست؟؟؟).
طبیعی است که در ایران میبایست فیلمها از نظرِ اعتقادی و شرعی موردِ نظارت قرار گیرد و به فیلمها اجازه عبور از خطِ قرمزهای دینی داده نشود، اما مشکل اینجاست که امروز خطِ قرمزهای سیاسی از خطِ قرمزهای دینی پیشی گرفته و اینگونه است که متاسفانه عنوان میشود سیاست، قدرتش را به رخِ سینما کشیده است! به عقیده نگارنده در یک جامعه اسلامی هیچ خطِ قرمزِ سیاسی نباید برای فیلمساز وجود داشته باشد، تنها باید این فرهنگسازی انجام شود که برای انتقاد به مسائلِ سیاسی توسطِ فیلمساز حُسنِ تشخیص و حُسنِ برخورد وجود داشته باشد. اما مهمترین تاثیرِ مستقیمی که سیاست بر سینمای ایران داشته و دارد اِعمالِ سانسور است ( باز هم تاکید میکنم منظور سانسورهایی که به دلیلِ مسائلِ اخلاقی و دینی است نمیباشد، چه بسا در بسیاری از کشورها هم بر اساسِ اعتقاداتِ مردم فیلمها سانسور شود ). البته سانسور واعمال محدودیت همیشه از سوی سیاسیونِ ایران به عنوان یک عاملِ باز دارنده مطرح شده و میشود و مسلماً اجازه نمیدهند اساس و پایههای سیاسیشان توسط هیچکس حتی فیلمسازان زیر سؤال برود وسُست شود. از این رو، در طول تاریخ یک صد ساله سینمای ایران، سانسورِ سیاسی هرگز از سینمای ایران جدا نشده است. نخستین قوانین مربوط به سانسور در سینمای ما قدمتی به اندازه سینمای داستانی ایران دارد. درسال ۱۳۰۹ که نخستین فیلم داستانی ایران آبی و رابی ساخته شد، لایحه«نمایشها و سینماها»از تصویب هیأت دولت وقت گذشت.
این لایحه، بلدیه رابه بازبینی فیلمها پیش از نمایش مجاز می شمرد و به او حق جرح و تعدیل فیلم را می داد. آئین نامههای متعدد دیگری نیز طی سالیان دراز حیات سینمای ایران در زمینه سانسوربه تصویب رسید که آئین نامه ۱۳۲۹، یکی از آنهاست. در این آئین نامه«نمایش انقلابهای سیاسی در کلیه کشورها که منجر به تغییر رژیم سلطنت شود»همچنین«نمایشهرگونه شورش و انقلاب در زندانها که منجر به شکست قوای انتظامی شود» و «مخالفت بارژیم سلطنتی ومقام شامخ سلطنت و خاندان بلافصل سلطنتی» ممنوع شمرده شد. در این آئین نامه مصوب ۱۳۴۵ نیز«اسائه ادب به مقام سلطنت»،«تشویق وتحریک هر گونه عصیان و بلوا علیه خاندان سلطنت»،«اهانت نسبت به مقامات دولتی»و«صحنههای سوءقصد علیه رئیس و اعضای یک دولت»، ممنوع دانسته شده بود. حال سوال اینجاست ما که انقلاب کردهایم برای آزادی و آزادیِ فیلمساز هم طبیعتاً بخشی از این شعار خواهد بود، برای آزادیِ سیاسیِ سینماگرانمان چه کرده ایم ؟ آیا سیاستمداران اجازه داده اند که توسطِ فیلمسازان و فیلمهایشان به زیرِ ذرهبین بروند یا فقط به قدرتنمایی در مقابل سینما و سینما گران پرداخته اند ؟
● تقابل هویت حسی و کنش عقلانی
به هرحال آنچه که از تاریخ سینمایی ایران مشخص است این است که «سیاست» در سینمای ما صرفا یک ژانر هنری به حساب نمیآید بلکه سیاست بر سینما غلبه ایدئولوژیکی دارد و همچون یک مولف در آشکار و نهان بر اثر سینمایی تاثیر می گذارد.اگرچه برخی صاحبنظران که بر این امر صحه میگذارند معتقدند که تاثیرگذاری و تاثیرپذیری سیاست و سینما به هم از طریق تعیین قوانین و مقررات برگرفته از منافع و مصالح سیاسی از یک سو و هم از منظر محتوایی فیلم که تحت سلطه سیاست، معنا و روایت خاصی می یابد، از سوی دیگر موثر است اما نگارنده معتقد است تاثیرگذاری درونی و بیرونی مهم نیست بلکه مهم نتیجهای است که از این تاثیرگذاری و تاثیرپذیری حاصل میشود.سینما در بستر کلان خود مانند بازار بورس عمل میکند و عملا میتواند شاقولی باشد که میزان دموکراتیک بودن یا نبودن یک ساختار سیاسی را مشخص نماید و از این منظر بسیاری از کشورهای جهان سوم سعی میکنند از سینما دوری نمایند تا با این وزنه قابل سنجش نباشند چرا که هرچه دموکراسی در یک جامعه توسعه بیشتری یابد، سینما استقلال بیشتری نسبت به سیاست خواهد یافت و عملا جامعه رفتار دموکراتیکتری در عرصه فرهنگی از خود به نمایش میگذارد از این منظر با اینکه سیاست و سینما از منظر ماهوی در تعارض ذاتی از هم قرار دارند اما گاهی منافع و مصالح در عرصه سیاست به وسیله سینما تامین میشود و گاه هم با همین وسیله به خطر می افتد شاید همین تناقض حسی عقلانی است که موجب میشود که سیاستمداران با توجه به عقلانیت ابزاری سیاست بر این پدیده هنری - اجتماعی نظارت کنند و البته با اینکه این نظارت دقیقاً با روح سینما و سینماگران در تضاد است اما چون از منظر سیاستمداران اجتناب ناپذیر شده عملا سینماگران هم این نظارت را پذیرفته و کمتر آن را محل نزاع قرار میدهند.
نویسنده : علی عطشانی
کارگردان فیلم تلفن همراه رییسجمهور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست