جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
آشنایی با مبانی تمدنی غرب
● مقدمه:
گسترش روز افزون اطلاعات و سرعتشگفت آور پیامهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و هم چنین تاثیر بسیار شگرف شگردهای تبلیغاتی غرب در عصر اطلاع و ارتباط بر همگان عیان و آشکار است.
امروزه ارتباطات در جهان بیشترین تاثیر را بر جوامع مختلف به جا نهاده که کشور ایران از این تاثیر و تاثر مستثنی نبوده و نیست. بر این اساس زمانی میتوانیم در زمینهی ارتباطات جاری و ساری میان فرهنگها و نگرشهای مختلف موفق عمل کنیم که شناختی کامل نسبتبه عقاید و اصول داشته باشیم. این شناخت لاجرم و لابد از طریق شناخت مبانی و اصولی است که پایههای اصلی تمدن غرب را شکل دادهاند .
در همین راستا نوشتار حاضر بر آن است که به اجمال - مختصر و کوتاه، اما مفید - نگاهی به روند شکلگیری مبانی و اصولی داشته باشد که تمدن امروز غرب را نتیجه میدهد.
با نیم نگاهی به تاریخ فرهنگ و اندیشهی غرب میتوانیم چندین دورهی متفاوت و مشخصی را از یکدیگر باز شناسیم
۱) غرب باستان (از کهنترین روزگار تاسدهی چهارم میلادی)
۲) قرون وسطی (سدهی چهارم تا سدهی چهاردهم)
۳) رنسانس (سدهی چهاردهم تا سدهی هفدهم)
۴) مدرنیسم (سدهی هفدهم تا سدهی بیستم)
۵) دوران پس از مدرن (از سدهی بیستم تا کنون)
بررسی تحلیلی هر یک از این مقاطع، بحثی مفصل و جدا گانه میطلبد که به فرصت دیگری واگذار میشود. آن چه سعی این مقال است، بررسی و تبیین اصولی است که در عصر رنسانس ایجاد شده و پس از آن لایههای اصلی تفکر مدرن در دوران مدرنیسم را تشکیل میدهد. اما قبل از بیاصیلی اصول با هم ابتدا نحوهی گذر و گذار عصر رنسانس به مدرنیته را به اختصار مطالعه خواهیم کرد.
● آشنایی اجمالی با رنسانس
واژهی رنسانس معمولا از نظر ریشهی لغوی ناظر به چهار معنا یا کاربرد است:
۱) احیا، رشد و ارتقای هنر و آموزش، تحت تاثیر الگوهای کلاسیک که در اواخر قرون وسطی از ایتالیا آغاز گردید;
۲) دورهی زمانی مربوط به فرایند فوق الذکر;
۳) فرهنگها و سبکهای هنری، معماری، ادبیات، نقاشی، موسیقی و...که طی این دوران سر بر آوردند و رشد و تکامل یافتند;
۴) هر گونه فرآیند احیا، نوسازی، نوزایی، رشد و تکاملی از این دست. (۱)
مرحوم دهخدا رنسانس را چنین تعریف میکند:
«عصر نوزایی، تجدید حیات، احیا، تولد جدید، تجددخواهی، حیات مجدد. (۲)
به هر تقدیر و با در نظر گرفتن هر معنای لغوی برای رنسانس، میتوان گفت که رنسانس به نهضتی فرهنگی اطلاق میشود که در اروپا پس از قرون وسطی و شروع عصر مدرن (در قرون ۱۴ تا ۱۷ میلادی) رخ داد. این نهضت منجر به پیدایش تمدن سرمایهداری بر ویرانههای تمدن فئودالکلیسایی قرون وسطایی شد.
به عبارت دیگر، از اواخر قرون وسطی، تحرک معنوی و مادی از خاور زمین و سواحل مدیترانهای شمال آفریقا به سواحل مقابل انتقال یافت و ملتهایی که قرنها در رکود و سکون فرو رفته بودند، چشم به دنیای جدید گشودند. به همین علت، خود آنها این دوران را رنسانس یا نوزنامیدند و در آن به احیای مجدد ارزشهای علمی، انسانگرایی و اصلاح دینی، یا نهضت اصلاح کلیسای عیسوی پرداختند. میتوان گفت که کشف قارهی امریکا و دماغهی امید در قرن پانزدهم، نظام اقتصادی جهان را متحول ساخت که مسایلی، چون جنگهای صلیبی، عملکرد نا مطلو، بی مایگی علمی و عملی آیین مسیحیت، به تحول اقتصادی، جنبهی کلامی و فرهنگی بخشید. در مجموع میتوان مجموعهای از عوامل اقتصادی، کلامی، علمی (تجربی) و...را عوامل موجدهی عصر رنسانس دانست. یا فتن منابع ثروت و باز شدن راههای جدید تجاری، به سرمایه داری اماد تا از آن پس گسترش یابد و بر نیروهای مخالف خود که از همه مهمتر فئودالیسم (۳) بود غلبه نماید.
نتیجهی این تغییرات، ظهور دو جنبش رنسانس و اصلاح دینی بود که به زندگی اروپاییان جهت تازهای داد و ذهنشان را از بند تقلید کورکورانهی کلیسا رها ساخت
با ظهور رنسانس، تحولات اقتصادی و سیاسی، نتیجهی تحول در مبانی معرفتی قرون وسطایی شدند که باعث ایجاد تغییرات همه جانبه در زندگی انسان گشتند. این تحولات و تغییرات به طور کامل مورد پذیرش انسان غربی گشت، چون عملکرد نامطلوب کلیسا و اربابان کلیسا راهی را برایازگشتباقی نگذاشته بود. (۴)
انسان رنسانسی با طرد و دورانداختن همهی مبانی معرفتی خود در قرون وسطی، عصر جدیدی را برای خود رقم زد که تجدد خواهی در همهی مسایل موجود در زندگی بشری است.
این تجددطلبی با رشد و پیشرفتسریعی در نهایت، عصر «مدرنیسم» را به ارمغان آورد که در این جا با نگاهی گذرا به «مدرنیته» به اصول و مبانی معرفتی آن خواهیم پرداخت
شناختی به اجمال از مدرنیسم اصطلاح «مدرن» از ریشهی لاتین [Modo] اقتباس گردیده است. این واژه در ساختار اصلی ریشهای خود به مفهوم «به روز بودن» و یا «در جریان بودن» است. چنین مفاهیم و مضامینی بیانگر تمایزی است که امور و پدیدههای مدرن نسبتبه امور کهنه و قدیمی، یا امور به سته در دوران گذشته دارد. (۵)
- فرهنگ پیشرفتهی واژگان آکسفورد، اصطلاح مدرنیسم را به عنوان «نماد اندیشهها و شیوههای نوینی به کار برده که جایگزین اندیشهها و شیوههای سنتی گردیده و همهی جوانب و زمینههای زندگی فردی و اجتماعی انسان غربی، به ویژه جنبههای مرتبط با دین، معرفت دیو زیبایی او را در بر گرفته است» . (۶)
- فرهنگ علوم سیاسی در شناسایی خود از «مدرنیسم» چنین بیان میدارد که مدرنیسم، یا نوگرایی تلاش در جهت هماهنگ ساختن نهادهای سنتی با پیشرفت علوم و تمدن است. در این فرهنگ و تحت واژهی «مدرنیته» مییابیم که مدرنیسم نمودهای بیرونی تمدن جدید غرب است و مدرنیناصر درونی فکری، فلسفی و فرهنگی آن بوده و دارای رشتهای از مفاهیم اساسی است که با یکدیگر در ارتباطاند. (۷)
- در مجموع مدرنیسم در اصطلاح به «شیوههایی از زندگی، یا سازمان اجتماعی مربوط میشود که از سدهی هفدهم به بعد در اروپا پیدا شد و به تدریج نفوذی کم و بیش جهانی پیدا کرد» . (۸
بنابراین میتوان مدرنیسم را عصری پر شتاب دانست که شتاب در دگرگونی و تحولات تکنولوژیکی، سرعت در سایر عرصهها را موجب شد. علاوه بر آن نهادهایی مدرن به وجود آمد که صورتهای اجتماعی جدیدی را به همراه خود آورد. اما نکتهی مهم آن است که تمام این تغییرات و تح در عرصهی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برگرفته از مبانی معرفتی جدیدی است که مدرنیته نام دارد. به عبارت دیگر میتوان مدرنیسم را حاصل بیرونی و نمایش عینی تفکرات و مبانی مدرنی دانست که تغییرات اساسی خود را از رنسانس به بعد آغاز کرده است .
پس میتوان مدرنیسم را مجموعهای از عناصری دانست که رگههای اصلی آن را تشکیل میدهد. عناصری; چون اومانیسم، راسیونالیسم، اندیوآلیسم، سکولاریسم، دموکراسی لیبرال و کاپیتالیسم که در فرصتهای آتی به تفصیل به بررسی و بحث پیرامون هر یک خواهیم پرداخت.
▪ اومانیسم (Humanism)
۱) تبیین
بر اساس آن که «اومانیسم» پدیدهای است که در دنیای غرب تولد یافته و رشد و نمود پیدا کرده است، بایستی برای کندوکاو پیرامون تعریف و شناسایی آن به سراغ فرهنگهای معتبر غربی رفت; دایرةالمعارف «پل ادواردز» ذیل واژهی اومانیسم چنین مینویسد:
اومانیسم در معنای ابتداییاش، که مفهومی تاریخی است، جنبهی اساسی وزیربنایی رنسانس میباشد، همان جنبهای که متفکران از آن طریق کمال انسانی را در جهان طبیعت و در تاریخ جست وجو کردند و تفسیر انسان را نیز در این جهت، جویا شدند. اصطلاح اومانیسم در این معنا اومانیتاس» (Humanitas) مشتق شده است که در زمان «سیرون» و «وارو» به معنای تعلیم مطالبی به انسان بود که یونانیان آن مطالب را «پایدیا» مینامیدند که به معنای فرهنگ میباشد. (
«اومانیسم، جنبشی فلسفی و ادبی است که در نیمهی دوم قرن چهاردهم، از ایتالیا آغاز و به کشورهای دیگر اروپایی کشانده شد. این جنبش یکی از عوامل فرهنگ جدید را تشکیل میدهد. اومانیسم فلسفهای است که ارزش یا مقام انسان را ارج مینهد و او را میزان همه چیز قرارهد و به عبارت دیگر سرشت انسانی و حدود و علایق طبیعت آدمی را به عنوان اصلیترین محور انتخاب مینماید.
به این بیان میتوان اومانیسم را جنبشی دانست که پس از جریانات نهضت رنسانس پا به عرصهی وجود، نهاده است; جنبشی که انسان محوری را جایگزین خدا محوری نمود - جنبشی که انسان را تنها مدار و محور برای ارزیابی همهی مسایل میداند - حال آن که در قرون وسطی و قبل ابش رنسانس کلیسا و تعلیمات کلیسا این نقش محوری را ایفا مینمود.
۲) نحوهی شکلگیری اگر خواسته باشیم پیرامون ایجاد نخستین نطفههای نهضت اومانیستی به جست و جو و کنکاش بپردازیم باید در ابتدا شرایط انسان در قرون وسطی را مورد مداقه و بررسی قرار دهیم. بر این اساس میتوان گفت که انسان در قرون وسطی، موجودی کاملا منفعل بوده که از خود هیچ گونه ایار و ارادهای نداشت. در این دوران و پس از حاکمیت نسبی و سپس حاکمیت علیالاطلاق کلیسا بر همهی امور از جمله امور سیاسی، کلامی، اجتماعی و حتی امورات شخص امپراطور; همهی اوامر و تصمیمگیریها از جانب آنها صورت میپذیرفت. حاکمیت کلیسا و توجیهات عجیب نها راه را بر هر گونه تصمیمگیری و داشتن اختیار و آزادی سلب نموده بود. در این دوران فشار بیش از حد اربابان کلیسا همگان را وادار به اطاعت محض نموده بود که بالطبع هیچ جایی را برای اندیشه ورزی و توجه به استدلال باقی نمیگذاشت. انسان قرون وسطایی بدون هیچ گ اختیاری و بدون آن که کمترین توجهی به کرامت و اختیارات انسانی او نهاده شود، مجبور به اطاعتبود که این امر اندیشمندان را با مشکلات عدیدهای روبهرو مینمود. عدم توجه به انسان و خواستههای او، انسداد باب علم بر روی اندیشمندان و توجه نکردن به شخصیت و حسانها از جمله مواردی بود که به تدریج و باگذشت زمان مردم را علیه کلیسا، اربابان و اعمالشان برآشفت. قرون وسطی دورانی است که در آن انسان همواره بین دو شهر، شهر خدا و شهر شیطان سرگردان است. بین این دو شهر جدایی انعطاف ناپذیری حاکم است که در نهایت تعابیر آسمای و زمینی بودن بر آنها استوار میشود.
انسان قرون وسطایی اگر به جسم خود و امور مادی خویش بهایی میداد، دیگر روحانی نبود و رابطهاش با شهر خدا قطع میشد و اگر روحانی بود لزوما نمیتوانستبه جسم خود بپردازد; (۱۰) امور مادی منحصر در شهر شیطان بود و امور روحانی در شهر خدا به تجلی مین
آدمی در این دوره توانایی و قابلیتبرقراری ارتباط بدون واسطه با خداوند را نداشت و نیازمند واسطهگری قدیسین و اربابان کلیسا بود و به عبارت خلاصهتر توانایی و اختیار انسان نادیده گرفته شده بود. (۱۱
نتیجهی طبیعی این امور و نادیده انگاشته شدن مکرر انسان توسط کلیسا - در دورهی رنسانس تولد نهضتی بود که در راه اعادهی آزادی از دست رفتهی انسان، ابتدا به اصلاح دینی همت گماشت و پس از چندی به نحو افراطی به انکار آن چه با نام دین بر او تحمیل کرده بودند دد. آن چه توسط صاحبان کلیسا در قالب سیمایی زشت و کریه از دین ترسیم شده بود، این که نهضتی تحت عنوان اومانیسم بود که سعادت آدمی را در بازگشتبه روزگار باستان و به بیانی دیگر بازگشتبه روزگار شرک بداند. آنان عقیده داشتند که آن روزها انسان بدون تقید به دین و یسا و حاکمان کلیسا به استعدادهای وجودی خویش تکیه میکرد و راه رسیدن به آن عصر از مجرای فرهنگ و ادبیات کلاسیک امکانپذیر است. (۱۲)
۳) فعالیتها و افکار اومانیستها بر آزادی یونانیان روزگار سقراط، که میتوانستند آزادانه دربارهی حساسترین مسایل دینی و سیاسی بحث کنند، غبطه میخوردند و آن را میستودند.
آنان در ابتدای فعالیت، پرداختن به هنر و ارایهی هنرهای متفاوتی; چون نقاشی، مجسمه سازی و... را مؤثرترین راه میپنداشتند که کاملا هنر را از هنر حاکم بر قرون وسطی متفاوت و متمایز میسازد. هنر اومانیستی دیگر به عالم غیب و آخرت نمیاندیشید و به واقع هر آن چ که مشاهده مینمود به تصویر میکشید. به این نحو اومانیسم راه گسترش خود را گشود تا آن جا که گرایشات اومانیستی بعضی از مقامات کلیسایی را نیز تحت تاثیر قرار داد. به عنوان مثال نیکلای پنجم، نخستین پاپ اومانیست، مقامات روحانی را به فضلا و دانشمندان واگذار مید و به مراتب فضل و دانش آنان احترام میگذاشت. (۱۳)
این روند گام به گام اومانیسم را به جلو راند تا آن جا که مکاتب فلسفی زیادی در غرب; از جمله کمونیسم، پراگماتیسم، پرسونالیسم (مکتب اصالت روح) و اگزیستانسیالیسم نتیجهی تفکرات اومانیستی به شمار میروند.
اما اگر بخواهیم به اجمال نگاهی به اصول و مواضع تفکرات اومانیستی بیندازیم، چنین مییابیم که:
الف) انسان میزان و معیار همه چیز است;
ب) به منظور احیا و توسعهی استعدادهای گذشتگان بازگشتبه فرهنگ روزگار باستان ضروری است که این امر از طریق مطالعهی ادبیات کلاسیک یونانیان تحقق مییاب
ج) بر آزادی و اختیار انسان تاکید شده است;
د) واسطهگری سران روحانی، بین خدا و انسان انکار میشود;
ه) قدرت و سرنوشت، مطلقا به انسان واگذار میشود و انسان مرکز عالم تلقی میشود;
و) خود انسان با خود خداوندی برابر فرض میشود;
ز) عقل انسانی رهبری بشر را به عهده میگیرد و دین از فرماندهی خلع میگردد;
ح) شایستگی شخصیتی افراد انسانی میتواند بدون ایمان به خداوند متحقق شود;
ط) انسان باید کاملا بر خود متمرکز شود. (۱۴)
▪ سکولاریسم:
۱) تبیین:
سکولاریسم (secularism) واژهای انگلیسی است و از ریشهی لاتین [seculum] به معنای یک برههی زمانی معین، گرفته شده است
«فرهنگ نشرنو» در بیان واژهی [secular] مفاهیم غیر مذهبی، غیر روحانی، عرفی، دنیوی و مادی را میآورد. (۱)
برای سکولاریسم، تعاریف متعددی ارایه شده است که برخی ناظر به بعد فکری است; نظیر آن که گفته میشود:
«سکولاریسم نظام عام عقلانی است که در آن، روابط میان افراد، گروهها و دولتبر مبنای عقل تنظیم میگردد.
این تعریف، چون تنها به یکی از اصول سکولاریسم اشاره دارد، تعریفی کامل نیست. برخی تعاریف ناظر به روند شکلگیری سکولاریسم است که در خلال آن، به تدریج، حقوق، وظایف و امتیازات کلیسا به نهادهای غیرمذهبی منتقل میشود. برخی تعاریف دیگر، سکولاریسم را به مثابهی نظام منسجم فکری میانگارند که پس از رنسانس به صورت یک نگرش یا جهان بینی درآمده و با نگرشی که در قرون وسطی حاکم بود، تمایز ماهویی دارد و مبنای آن، انسان گرایی، تجربه گرایی و عقلانیت است. پس سکولاریسم اشاره به جدایی دین از سیاست دارد، به گونهای که هیچ یک آن دو، در حوزهی دیگری دخالت نکند.(۲)
۲) عوامل مؤثر در شکلگیری سکولاریسم; دورهی رنسانس همراه با طرد کلیسا و فراموشی واقعیت الهی و دینی شروع شد. در حقیقت عوامل شکل دهندهی به سکولاریسم همان نقایصی است که قرون وسطی حامل آنهاست که برخی از آنها عبارتند ا
الف) نارسا بودن تعالیم کلیسا و مسیحیت:
به لحاظ آن که در ابتدای قرون وسطی حاکمیت محدود کلیسا تبدیل به حاکمیت علیالاطلاق گردید، کلیسا را تصور بر آن داشت که میتواند با استبداد و زورگویی هم چنان مطلقالعنان براند; حال آن که پیشرفت علم و اندیشه در مقابل این حرکت ایستاد . با افزایش معرفت و جهان بینی آدمیان و گسترش گسترهی معرفتی، مخاطبان کلیسا شرط استمرار دینمدار بودن را استدلالی شدن عقاید و افکار منتشر شدهی از سوی کلیسا اعلام میکردند که کلیسا از این کار سرباز می فقدان یک نظام منسجم عقلانی قدرت دفاع را از کلیسا گرفت و مردم در مقابل آن خواستار حذف مسیحیت از اجتماع شدند . علاوه بر آن، به لحاظ آن که کلیسا درحالی که دسترسی به حقایق را منحصر به خود میدانست، فاقد متن وحیانی و مصون از تحریف بود و خرافات بسیاری در دین واد شده بود که جایی برای رشد و پیشرفتباقی نمیگذاشت.
طبیعی است که پس از سپری شدن مدت زمانی جایگاه کلیسا در جامعه از بین رفته و مردم به دنبال آیین و مسلکی خواهند رفت که فطریات آنها را زیر پا نگذارد. روحیهی حقیقتجویی و کنکاشگری یکی از امور فطری است که در هر انسان وجود دارد و کلیسا آن را به راحتی نادیدهت. در نتیجه و تنها عکس العمل نادیده انگاشتن خود کلیسا خواهد شد.
به دلیل آن که کلیسا قدرت تعلیم آموزههای دینی را نداشت و علاوه بر آن این آموزهها قدرت پاسخگویی به مردم را نداشت; یعنی به موازات رشد گسترهی تفکرات مردم دیگر این تعالیم جذابیتخود را از دست داده ب
ب) نهضت دینی (رفرمیسم):
نهضت اصلاح دینی، جریانی بود که طی آن، از نفوذ مذهب به تدریج کاسته شد. مارتین لوتر (۱۴۸۳- ۱۵۴۶ م) از پیشگامان این حرکت، با هدف اصلاح و پیرایهزدایی از آیین مسیحیت و برقراری انضباط در آن، دیدگاههای جدیدی را عرضه کرد; اصل خود کشیشی را که مشوق فردگرایی بومورد تاکید قرار داد و با این هدف، انجیل را به زبان آلمانی ترجمه کرد. تفکیک دین از سیاست، از دیگر اصول مورد اشارهی وی بود. لوتر اظهار داشت که پادشاهان قدرت خود را به طور مستقیم از خدا میگیرند و وظیفهی کلیسا تنها پرداختن به امور معنوی و روحی است
به هر حال، نهضت اصلاح دینی، در پیدایش طرز فکر جدید، نقشی اساسی داشت و باعث درهم شکستن حاکمیت کلیسا و ظهور فلسفهی سیاسی جدیدی شد. از پیامدهای این حرکت، درگیری فرقههای مذهبی بود که موجب از بین رفتن قداست دین و زمینه سازی برای سکولاریسم شد. (۳)
«مارتین لوتر» خود یکی از کشیشان مسیحی بود که همچون هم سلکان خود اعتقاد به آن نداشت که فهم اناجیل اربعه لزوما نیاز به واسطه گری کشیشان دارد. لوتر معتقد بود که انسان با بهرهگیری از بنمایههای عقلی خود میتواند در نقش این واسطه عمل کند، فلذا تصمیم گرفمقابل تمام خرافاتی که علیه کلیسا و دین مسیحیت قد علم کردهاند بایستد. بر این اساس روزی در میدان اصلی شهر دستهای از برگههای خرید و فروش بهشت و جهنم را پاره کرد و از مردم خواست تا برای فهم بی واسطهی دین اقدام کرده و از عقل خود مدد جوین
در حقیقت مارتین لوتر اقدامی علیه خرافهپرستی کلیسا نمود اما به دلیل افراطهای بیش از حد کلیسا جایی برای ایجاد تغییرات در کلیسا باقی نمانده و تنها راه، حذف هر گونه نهاد یا سازمانی بود که به نوعی سهمی از دین و مذهب داشت و بدین وسیله بستری جهتشکلگیری سکولسم آماده گشت.
۳) پایههای اصلی تفکر سکولاریسم:
الف) اومانیسم:
اومانیسم یا انسان مداری هویتی جدید است که غرب پایههای فرهنگ خود را بر اساس آن بنا نموده است. این نحوه تفکر ملاک و تکیه گاه تبیین و تشخیص ارزشها و ضد ارزشها را انسان دانسته و برای این شناخت هیچ مبدا ماورایی قایل نیست و (تفصیل این بحث در بخش پیشین آمد.
ب) عقل مداری یا راسیونالیسم:
راسیونالیسم یکی از بنیادهای فکری سکولاریسم است که به معنای قدرت عقل انسان برای درک مسایل است. داوری نهایی در زندگی بشری به عهدهی عقل است آن هم عقل مستقل از وحی و آموزههای معرفتی دینی. به این بیان که تا قبل از رنسانس و در دیگر ادیان عقل و اندیشه از جایگ محوری خاصی برخوردار است اما عقلی که به عنوان رسول باطنی شناخته میشود یعنی عقل در کنار و با تکیهی وحی و معارف دینی.تاکیدهای مکرر خداوند متعال بر تدبر و اندیشه و نهی از عدم تفکر و تعقل نشاندهندهی جایگاه محوری عقل و عقل ورزی در دین مبین اسلام است
اما آن چه عقل مداری رنسانس را از سایر عقلانی بودنها جدا میکند، استقلال این عقل از وحی است، به عینیت نشستن این تصور که بشر دیگر نیازی به یک منبع ماوراء الطبیعی ندارد و با تکیهی صرف به عقل و اندیشه میتواند نگرش خود را سامان بخشد. این افراطینگری نیزتیجهی عملکرد نامطلوب کلیسا و کلیسامداران است که با چشم پوشی از این عنصر و جایگاه آن در نظمبخشی زندگی انسان، به وجود آمد. در حقیقت «عقل» در دورهی رنسانس در مقابل «دین» قرار میگیرد و در نهایت عقل ابزاری یا محاسبهگری صرف را برای فرهنگ غرب به اآورد.
▪ لیبرالیسم Liberalism
۱) تبیین
در فرهنگهای متداول علوم سیاسی «لیبرال» به کسی اطلاق میشد که در جناح معتدل بورژوارنی قرار داشت و طرفدار آزادی از قید و بندهای اقتصادی و اجتماعی عصر فئودالیسم بود. اکنون معمولا به کسی لیبرال میگویند که از نظر اقتصادی موافق عدم دخالتیا کاهش نظارت ر فعالیتها و به بیان دیگر، طرفدار اقتصاد اجتماعی مبتنی بر بازار و محدود کردن قدرت انحصارات اقتصادی باشد و از نظر سیاسی موافق حکومت پارلمانی (پارلمانتاریسم) و آزادیهای فردی باشد. (۱)
اما لیبرالیسم، یکی از شایعترین و قدیمیترین آموزههای فلسفی - سیاسی عصر حاضر است که در قاموس سیاسی به جریانی گفته میشود که در قرن ۱۸، یعنی در دوران اوج بورژوارنی صنعتی پدید آمد. در این زمان محتوای شعار اصلی لیبرالیسم، فرمول آزادی سرمایه و آزادی تجارت. از آنجا که در آغاز پیدایش لیبرالیسم، بزرگترین مانع بر سر راه آزادی عمل، مناسبات فئودالی و سلطنت مطلقهی فئودالی بود، شعار اصلی لیبرالیسم در عرصهی سیاست عبارت میشد از مخالفتبا استبداد مطلقه، دفاع از پارلمانتاریسم (۲) و آزادیهای بورژ
این واژه در ابتدا پس از انقلاب کبیر فرانسه توسط فرانسواگیزو (۱۸۷۴- ۱۷۸۷) مورخ و رجل دولتی فرانسه وارد عرصهی واژههای سیاسی گشت. (۳)
۲) ریشههای شکلگیری:لیبرالیسم به مدد اندیشههای افرادی چون «جانلاک» و با اشکال گوناگون در زمینههای مختلف فرهنگ، دین و اقتصاد به ظهور پیوست و بیشتر به آزادیهای بشر از قیودی که کلیسا در حیطهی دین ایجاد کرده بود نظر داشت تا رهایی انسان از قید و بندهای اجتماعی و حق شعارهایی همانند لیبرالیسم و دموکراسی در اندیشهی کسانی که از تقیدات ساختگی کلیسا و نهادهای مذهبی، ملول و رنجیده خاطر شده بودند، موقعیت ویژهای یافت و انسان غربی به امید دستیافتن به آزادی از الزامهای دینی از این اندیشههای به ظهور رسیده به خوبی استقبد. این تفکر به خصوص در ابتدای انقطاع بشر از مذهب و عناصر مذهبی در اذهان مردم مغرب زمین بسیار شکیل و پسندیده جلوه نمود و به این ترتیب به سرعت جایگاه خود را در جوامع غربی باز یافت.
این نحوهی نگرش هیچ گاه نتوانست در نهایت انسانی کاملا آزاد تربیت کند. اگر چه با تلاشهای خود توانست جایگاه اصلی دین، مذهب و کلیسا را در جامعه کم رنگ کند، اما طولی نکشید که انسان غربی با غرق شدن در فرعونیت انسانمداری خود، ارمغانی چون افزایش فساد و فحشا به حد اعلای خود هدیه نمود.
لیبرالیسم، دموکراسی، اومانیسم و ناسیونالیسم همگی از پیامدهای منفی و سوء انقطاع انسان غربی از منبع مافوق طبیعت است. (۴)
لیبرالیسم جانلاک، آن چنان که خود بر آن تاکید میورزد در اصل، منشا و بستر پیدایش خود را در آزادی طبیعی بشر «از هر گونه قدرت ما فوق زمینی» میداند و این در حالی است که جانلاک خود درگیر قانون طبیعت و گفتمان متناقض از آزادی مانده است. او از طرفی بشر را از هر گونه قانون ما وراء الطبیعه میداند و از طرفی قانونمندی را هیچ گاه منافی با آزادی نمیپندارد که این خود تناقضی آشکار است. (۵)
نقش لیبرالیسم لاک در شکل پذیری فرهنگ لیبرال - دموکرات سدهی نوزدهم و بیستم غرب و به ویژه امریکا به اندازهای حایز اهمیت است که امریکاییها لاک را «پیامبر انقلاب امریکا» نامیدند که نشان دهندهی میزان اثر گذاری جانلاک میباشد.
۳) اصول لیبرالیسم
آمد که اصطلاح لیبرالیسم هم زمان با انقلاب فرانسه در کشور اسپانیا تحت عنوان شعار «آزادی، برابری، برادری» متداول شد و کم کم با نظریههایی که اندیشمندان لیبرال مطرح کردند به صورت یک فلسفه و مکتب سیاسی مطرح شد. لیبرالیسم دارای اصول و قواعدی است که مهمترینها را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
الف) اصالت فرد lndividualism
فردگرایی واژهای است که در مقابل اصالت جمع یا Colectivism مطرح میشود. منظور از فردگرایی این است که انسان و حقوق فردی او از اعتبار و اهمیت زیادی برخوردار است، حقوقی مانند حق حیات، حق مالکیت و یا حق زوجیت. منظور از مطرح کردن اصالت فرد در واقع این است که دتها نباید این حقوق و آزادیهای فردی را محدود کنند، بلکه باید صیانت کننده و پاسدار این حقوق باشند.در مقابل این واژه اصالت جمع قرار دارد که حفظ حقوق اجتماعی و حقوق جامعه بر حقوق فرد مقدم بوده و ترجیح دارد.
این نوع از تفکر، مالکیتخصوصی را شرط ضروری آزادی دانسته و با دخالت دولت در امور اقتصادی و اجتماعی مخالف است و دخالت دولت را تنها در صورتی که به منظور تامین آزادی عمل فرد انجام گیرد مجاز میشمرد.
ب) اصل رضایت و قرارداد Concent
طبق این اصل هر حکومتی برای آن که مشروعیت داشته باشد باید از رضایت مردم برخوردار باشد، به عبارت دیگر در فلسفهی لیبرالیسم گفته میشود که مشروعیتیا Legitimacy یک حکومت مبتنی استبر رضایت مردم. برخی از اندیشمندان غربی نیز برای توجیه مسالهی ضرورت رضایت از نظریهی «قرارداد اجتماعی» (۷) استفاده کردهاند. رضایت مردم از حکومت در کشورهای لیبرال از طریق مشارکت مردم در امر انتخابات صورت میگیرد و انتخابات وسیله و معیاری است که مردم میزان رضایتخود را از یک نظام سیاسی نشان مید
ج) اصل آزادی در داشتن حق انتخاب Freedom as choice
طبق این اصل گفته میشود که هر شخصی باید امکان انتخاب میان دو یا چند فرد یا شیء را داشته باشد و بنا بر سلیقهی خود و منافع و مضراتی که خود تشخیص داده است تصمیم بگیرد. در این نظریه گفته میشود که انسان یک موجود عقلایی است و بر اساس همین عقل میتواند من مصالح خود را تشخیص بدهد، به همین جهت در عمل هم باید آزاد باشد. آزادی در انتخاب شغل، انتخاب زمامدار و حکومت و... مصادیقی از این اصل هستند.
این اصل در مقابل نظریهی افلاطون قرار میگیرد. او اعتقاد داشت که تودهی مردم یا عوام الناس بر اساس عقل و خرد تصمیمگیری نمیکنند، بلکه بر اساس احساسات تصمیم میگیرند اما نظریه پردازان لیبرال میگویند اکثریت انسانها عاقلند و بر اساس همین رهنمودهای یمگیری میکنند.
نویسنده: هدی علوی
پینوشتهای بخش ۱:
۱. آقا بخشی، علی; افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، ص ۱۸۷.
۲. پارلمانتاریسم یا حکومت پارلمانی، نظام مبتنی بر قانون اساسی است که در آن نقش رهبری کنندهی کشور بر عهدهی پارلمان است. پارلمانتاریسم هنگامی محقق میشود که حکومت در برابر پارلمان مسؤولیت داشته باشد. در نهایت; نظامی که در آن، پارلمان در مقام قوهی مقننود دارد و قوهی مجریه در برابر آن مسؤول است و گماردن وزیران با رای اعتماد پارلمان انجام میگیرد نظام پارلمانتاریسم میباشد
۳. آقا بخشی، همان.
۴. رهنمایی، سید احمد; غربشناسی، انتشارات مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ص ۱۳۷.
۵. جونز، خداوندان اندیشهی سیاسی ; ترجمهی علی رامین، ج ۲، ص ۲۰۳.
۶. رهنمایی ; همان، ص ۱۳۹.
۷. قرار داد اجتماعی یا social contract نام یکی از آثار مهم ژان ژاک روسو (۱۷۷۸- ۱۷۱۲) است که در آن، این نظریه تعقیب میشود که هر رژیم اجتماعی باید نتیجهی موافقت آزاد و قرارداد بین مردم باشد. این نظریه، اساس فلسفی دولتی را بیان میکند که در آن اصل حق الهلطنتیا پادشاهان جایش را به اصل رضایت مردم برای زندگی در پناه قدرت و عدالت دولت میدهد. این نظریه در قرون ۱۷ و ۱۸ در اروپا تکوین یافت و لویاتان توماس هابز، قرار داد اجتماعی ژان ژاک روسو و دو رسالهی درباب حکومت جان لاک از مهمترین آثار در این مورد به شمیروند. این نظریه برای تبیین اصل تاسیس دولت از یک حالت فرضی به نام حالت طبیعی آغاز میکند که مردم از آزادی مطلق فردی برخوردارند ولی در عین حال خود این آزادی برای آنها خطرات فراوان جانی، مالی واستثماری در بردارد. لذا مردم برای رفع این خطرها با هم وارد ی قرارداد اجتماعی میشوند و از طریق آن، آزادیهای فردی مطلق را به دولت واگذار میکنند و دولت نیز حفظ و تضمین نظم و تامین نیازهای اجتماعی را به عهده میگیر
پینوشتهای بخش ۲:
۱) نوذری، حسینعلی; صورت بندی مدرنیته و پست مدرنیته (نقش جهان، تهران: ۱۳۷۹)، ص ۸۱.
۲) دهخدا، علی اکبر; لغت نامهی دهخدا، واژهی رنسانس.
۳) فئودالیسم یا زمین داری (Feualism) که به بزرگ مالکی، نظام خان خانی، ملوک الطوایفی و رژیم ارباب - رعیتی نیز ترجمه شده است، به آن نظام اجتماعی - اقتصادی اطلاق میشود که اساس آن را تیول (واگذاری درآمد و هزینهی ناحیهی معینی است از طرف پادشاه و دولتبه ص بر اثر ابراز لیاقتیا به ازای حقوق سالیانه. معین، محمد; فرهنگ معین، ج ۱، ص ۱۱۸۳) تشکیل میدهد. مناسبات تولیدی جامعهی فئودالی بر اساس مالکیت ارباب بر زمین و وابستگی شخصی دهقانان به ارباب فئودال قرار داشت. در این نظام، رعیت دیگر بنده نبود و مستقلا فروخنمیشد، رعیت همراه زمین به فروش میرفت و به مالکجدید منتقل میشد. (آقا بخشی، علی; فرهنگ علوم سیاسی; مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، تهران: ۱۳۷۴، ص ۱۲۳)
۴) پارسانیا، حمید، حدیث پیمانه (معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، دفتر نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاهها، قم: ۱۳۷۶)، ص ۱۱۳.
۵) رهنمایی، احمد; غربشناسی (انتشارات مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینیقدس سره. قم: ۱۳۸۰)، ص ۱۳۲
۶) همان، ص ۱۳۳.
۷) آقا بخشی ; همان، ص ۲۱۰.
۸) آنتونی گیدنز; پیامدهای مدرنیت، ترجمهی محسن ثلاثی (نشر مرکز، تهران: ۱۳۷۷)، ص ۴.
۹) صانع پور، مریم; نقدی بر مبانی معرفتشناسی. (انتشارات مؤسسهی فرهنگی دانش و اندیشهی معاصر، تهران: ۱۳۷۸)، ص ۱۷ (به نقل از دایرة المعارف پل ادواردز)
۱۰) همان، ص ۳۸.
۱۱) برای مطالعهی بیشتر ر.ک. به: تاریخ تمدن ویل دورانت، ج ۵.
۱۲) صانع پور; همان، ص ۴۴.
۱۳) برتراندراسل، تاریخ فلسفهی غرب، ترجمهی نجف دریا بندری، ص ۱۴.
۱۴) صانع پور; همان، ص ۳۲.
پینوشتهای بخش ۳:
۱. جعفری، محمد رضا; فرهنگ نشرنو، ص ۱۱۱۰.
۲. نوروزی، محمد جواد; فلسفهی سیاست، ص ۴۶.
۳. هارولد لاسکی، سیر آزادی در اروپا; ترجمهی رحمت ا... مقدم مراغهای، ص ۱۴.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست