دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
از تهی سرشار
عماد افروغ، رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی معتقد است وجود لایهای از رفتارهای ریاکارانه، تظاهر، دروغ، نگاههای سیاستآلود در میان برخی مدیران، در کنار بهای بیش از حد گنجایش به قهرمانان ورزشی و نداشتن برنامه، تفکر و الگوی رفتاری برای جامعه ورزش، باعث آسیبهای جدی اخلاقی، تربیتی و فرهنگی در ورزش ایران شده است.
در ادامه موضوع آسیبشناسی فرهنگی، تربیتی و اخلاقی در جامعه ورزش، عماد افروغ، مدیر گروه علم و دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، استاد دانشگاه، نماینده مردم تهران در مجلس هفتم شورای اسلامی و رئیس سابق کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی نظرات قابل تاملی در گفت و گو با ایسنا بیان داشته است.
● شروع با سئوالهای بی پاسخ
در اینکه شرایط اخلاقی و معنوی جامعهورزشی ما قابل قبول و متناسب با شان فرهنگی و انقلابی ایران نیست، تردیدی ندارم؛ اما، در این بین تنها ورزشکار مقصر نیست. بلکه مدیران ورزش هم مسئول هستند و حتی در برخی موارد خطاکار. من چند سئوال دارم.
تا چه اندازه مدیران ورزش ما در ردههای مختلف تلاش کردهاند یک الگوی قابل قبول اخلاقی را ارائه بدهند و به دور از ظاهرگرایی برای ورزشکار نهادینه کنند؟
تا چه اندازه مدیران ورزش ما پایبند به اخلاق بودهاند؟
تا چه اندازه آنها الگوهای اخلاقی را میشناسند؟
تا چه اندازه متوجه بودهاند که اخلاق به عنوان یک رفتار اختیاری و ارادی قابل تحمیل نیست؟
تا چه اندازه با اخلاق به عنوان رفتار ارادی برخورد کردهاند و سعی نکردهاند از طریق شکلگرایی و ظاهرگرایی آن را به ورزشکاران تحمیل کنند؟
تا چه اندازه به این وسیله فرهنگ نفاق، ریا و تظاهر را دامن نزدهاند؟
ما در گذشته وارث فرهنگ فتوت و جوانمردی در میان ورزشکاران بودهایم. بدون اینکه توجه به اخلاق و فرهنگ در دستور کار مدیران ورزشی آن زمان قرار گرفته باشد. درحالی که در جمهوری اسلامی باید توجه بیشتری به اخلاق و فرهنگ شود. اگر مشاهده میکنیم با گذشته در برخی موارد از بایستههای خودمان فاصله گرفتهایم، باید این فاصله گرفتن را در سوالهای بالا جستجو کرد.
بدین معنا که یا فهم دقیقی از اخلاق نداشتهایم، یا الگوهای فرهنگیمان را نشناختهایم، یا خود عامل به اخلاق نبودهایم و یا به گونهای تلاش کردهایم که فقط صورت را حفظ کنیم و از محتوا غفلت شده است.
● نگاه سیاست آلود و کمیت گرا به ورزش
عامل دوم بازمیگردد به نوع نگاه در سطح کلان به ورزش. به ویژه ورزش قهرمانی و کسب مدال، آن هم به شیوه و روشهای جدید که به هر قیمت بوده و با نادیده انگاشتن فرهنگ پهلوانی و ورزش پهلوانی همراه است. ما بایستی توجه میکردیم که نگرش پهلوانی به ورزش همواره باید حاکم باشد. چه در ورزش قهرمانی و چه در غیر قهرمانی. اصلا یکی از شاخصههای نگاه قهرمانی به ورزش، نگاه به جنبه پهلوانی آن است. در اثر تقویت این نگاه به ورزشکار است و اجتماعی کردن این نگاه است که ورزشکار خودش را زیر فشارهای اخلاقی حس میکند و به راحتی تن به هر کار و رفتاری نمیدهد؛ و اینک چند سئوال دیگر.
تا چه اندازه فضای ورزشی ما و تبلیغات صداوسیما ی ما اینگونه رفتارهای پهلوانی را تبلیغ کرده و اشاعه داده است؟
تا چه اندازه در محیطهای ورزشی این الگوهای اجتماعی و تاریخی به ورزشکار مشق شده است؟
من به شخصه بر این باورم که نگاه کمیتگرا و سیاستزدهحاکم بر کشور گریبان ورزش را گرفته است. ما از ورزشکار مدال میخواهیم به هر قیمتی. ما میخواهیم آمار موفقیتهای خودمان را بالا ببریم به هر قیمتی. به جای اینکه ورزشکار را تحت فشار سنگین اخلاقی قرار بدهیم، تحت فشار مدالآوری و کسب پیروزی به هر قیمتی قرار دادهایم. مطمئن باشید در این صورت نه مدال میآورد و نه اخلاق حفظ میشود.
ما در این جامعه زیست کردهایم و با ورزشکاران مختلفی آشنا بوده و هستیم. تا آنجا که به یاد داریم، ورزشکاران گذشته در مجموع با اخلاق و فرهنگ پهلوانی مانوس بوده و از افتادگی خاصی برخوردار بودهاند. من تصور میکنم که اگر فهمی دقیق از رفتار اخلاقی و فرهنگ پهلوانی در جامعه ارائه شود و مراقبت محتوایی لازم در این مورد صورت گیرد، هم فضای اخلاقی ورزشکار دگرگون خواهد شد و هم فضای اخلاقی میادین ورزشی. مهمترین عامل هم پرهیز از نگاه سیاسی به ورزش و ورزشکار است. ما به ورزشکار میتوانیم صداقت را بیاموزیم. به عنوان ابتداییترین فعل اخلاقی؛ اما، متاسفانه خود با دروغ عجین هستیم.
چگونه موفقیت این رفتار را میشود تضمین کرد؟ در فرهنگ قرآنی بهترین شیوهتربیتی عمل به توصیههاست که نیاز به بیان و اظهار هم ندارد.
تا چه اندازه در انتخاب مدیران ورزش به این مهم توجه میشود؟
من به شخصه معتقدم جوانهایی که به ورزش روی میآورند، قابلیتهای زیادی برای انجام رفتارهای اخلاقی و پذیرش فرهنگ پهلوانی دارند، ولی فعالیت مناسبی برای بارور کردن این قابلیتها وجود ندارد. به علاوه در اثر برخوردهای غلط، توقعهای زیادی بر ورزشکار بار میشود و ورزشکار تحمل این بار سنگین را ندارد و ممکن است دچار شکاف و انجام رفتارهای غیر اخلاقی شود. به نظر من تقویت ورزش در ایران نباید به قیمت نادیده انگاشتن الگوهای مرجع فرهنگی و اخلاقی باشد.
بهای زیاد دادن به ورزش آن هم به هر شکل و صورتی به ویژه به اشکال هیجانی و احساسی، باعث بروز رفتارهای احساسی از سوی ورزشکار میشود. به این نکته هم باید توجه کرد. به هر حال یک ورزشکار هم ظرفیتی محدود دارد. نباید وزن اجتماعی آن را بیش از حد جلوه داد. به ویژه در شرایطی که کار اخلاقی و فرهنگی زیادی روی ورزشکار انجام نمیشود. کم ظرفیتی سراغ هر کسی میآید. مخصوصا کسانی که شهره عام و خاص میشوند.
● توصیه به ورزشکاران
توصیهمن به خود ورزشکاران هم این است که آنها متوجه مسئولیت اخلاقی خود در قبال این محبوبیتها باشند. یک ورزشکار باید آیندهنگر باشد. این محبوبیتها یک حد و حدودی دارد و روزی به پایان میرسد. نشود که خدای ناکرده نام نیکی از ورزشکار به دلیل برخوردهای احساسی برجای نماند.
● باید شرایط ورزشکار را درک کنیم
پرداختن به فرهنگ و اخلاق، ظرافتها و لطایف خاص خودش را دارد و با تخصیص صرف بودجه به این کار و با شکلگرایی و مراسمگرایی صرف نمیتوان مبلغ اخلاق بود. در جهت بسط و نشر اخلاق باید زندگی روزمره و زیست جهان ورزشکار را درک کرد. چه بسا مسایلی که از سوی مدیران ورزش غیر اخلاقی شناخته میشود، برای ورزشکاران کار اخلاقی باشد. یا ظاهرگرایی و صورت گرایی صرف نمیتواند کارساز باشد. برای نمونه مدیری که ظاهری ریاکارانه دارد نمیتواند مبلغ اخلاق باشد. ورزشکار از این مدیر تمکین نمیکند و درود به شرف ورزشکاری که در مقابل این ظاهرسازیها و ریاکاریها میایستد. در ضمن اگر اخلاق ارادی است، باید در جهت بسط آن نیز به ارادی بودن آن توجه کرد. با سازوکارهای اجباری و تحمیلی نمیتوان رفتارهای اخلاق را بسط داد. در ضمن بسط اخلاق سازوکارهای خودش را دارد. باید در جهت توسعه برنامههای محتوایی و کیفی در بسط اخلاق کوشید و البته من منکر برخورد با برخی از رفتارهای کاملا غیر اخلاقی نیستم. اما، این مواجهه تا آنجا که امکانپذیر است باید اخلاقی باشد.
مشکل فرهنگ بودجه نیست؛ برنامه، تفکر و ارائهالگو است
همچنین فکر میکنیم برخورد اخلاقی یعنی نصیحت به صورت مستقیم، در حالی که بسیاری از پیامهای اخلاقی را میشود غیر مستقیم بیان کرد. برای نمونه تا چه اندازه سعی کردهایم با فرهنگ فحاشی و ابتذال در ورزشگاه به ویژه در ورزشگاههای فوتبال مقابله کنیم؟ تا چه اندازه توفیق داشتهایم؟ یعنی فکر میکنیم شعارهایی که علیه داوران مطرح میشود و شکل زنندهای دارد، قابل اصلاح نیست؟ نمیشود با شعارهای دیگری جایگزین شود؟ من به عنوان کسی که مسئولیت کمیسیون فرهنگی را در یک دوره از نمایندگی در مجلس شورای اسلامی داشتهام، به اطمینان کامل میگویم که مشکل کارهای اخلاقی و فرهنگی بیش از آنکه بودجه باشد، برنامه، تفکر و الگو است.
● از خرده فرهنگهای ورزشکار غافلیم
صرفا با برپایی مراسم زیارت عاشورا، دعای کمیل و نماز جماعت نمیشود جامعه ورزشی را اخلاقی کرد. علاوه بر این مراسمها باید به راهکارها و چارهاندیشیهای دیگر روی آورد و این راهکارها در نزد خود ورزشکار موجود است. باید آنها را کشف کرد. باید با نگاهی همدلانه این راهکارها را از درون باورهای ورزشکاران بیرون کشیده و در رفتارهای اخلاقی اینها را به کار گرفت. متاسفانه با فاصلهگیری از ورزشکار و باورهای او میخواهیم ورزشکار را به لحاظ اخلاقی متحول کنیم. این هم امکانپذیر نیست. به هر حال هر ورزشکاری برخاسته از یک فرهنگ و خرده فرهنگی است. در این خرده فرهنگ برای داوری در مورد خوب یا بد بودن، زشت یا زیبا بودن، درست یا غلط بودن موضوعی، معیارهایی وجود دارد. باید این ملاکها را درک کرد و به این نکته نیز توجه داشت که نمیتوان به صورت مطلق خرده فرهنگی را مسلط و غالب بر سایر خرده فرهنگها دانست. شاید آنچه برای مدیری زیباست، برای ورزشکار زشت باشد و برعکس. تا حدی با نگاه محتواگرایانه به اخلاق، میتوان جلوی این شکافها را گرفت.
● راهکارهای اجرایی
نخستین راهکار این است که بدانیم رفتار اخلاقی چیست. دوم اینکه الگوهای رفتاری و اخلاقی مطلوب و تاریخی ایران را بشناسیم. موضوع تختی یک نمودی از فرهنگ پهلوانی است. اما، فرهنگ پهلوانی منظومهای از جهانبینی و الگوهای رفتاری و نمادها است. اینها را میتوان از مجموعهاشعار و ادبیات فارسی و از آموزههای دینی بدست آورد.
من میگویم تا چه اندازه از شعرهای شاعرانی همچون حافظ، سعدی و مولانا در این زمینه استفاده کردهایم؟ تا چه اندازه در انتقال الگوهای رفتاری از شعر و حماسه استفاده میشود؟
سومین موضوع نیز این است که فهم خرده فرهنگ ورزشکاران را داشته باشیم. منظور آن خرده فرهنگی است که ورزشکاران به آن تعلق دارند. اینها هر کدام از قومیتهای مختلف و با فرهنگهای مختلف هستند که میشود با استفاده از خرده فرهنگها به کار اخلاقی اهتمام بورزیم.
نکته چهارم هم وجه حقوقی اخلاق است. اگر اخلاق به قانون تبدیل شود، یک ضمانت اجرایی برای ما خواهد بود. در جامعهای فرهنگی که انقلاب اسلامی در آن رخ داده، وظیفهدولت توجه به مسایل اخلاقی و فرهنگی و تدوین قوانین شفاف، منسجم و هماهنگ در این زمینه است.همچنین همه باید در این مورد در برابر قانون یکسان باشند. نه اینکه قانون درمورد برخی اجرا شود و درمورد برخی اجرا نشود. این برخورد دوگانه با قانون میتواند غیر اخلاقیات را تشدید کند.
نکتهپنجم اینکه نباید در برخوردهای قانونی صورت گرایانه برخورد شود. نگاه المامور المعذورخلاف دستورهای دینی است. به جمله نامهحضرت علی(ع) به مالک اشتر توجه کنید:<خطایی از مردم سرمیزند، گذشت کن.> اما، خود حضرت امیر برخطای کوچک افراد صاحب نام و صاحب منصب گذشت نمیکند و حال آنکه در جامعه ما شاهد عکس این موضوع هستیم. از خطای کوچک مردم نمیگذرند اما، خطای بزرگ مسئولان را لاپوشانی میکنند. وقتی مدیری که خود مسئول ورزش است اشتباه و خطاهای نمایان دارد، چگونه میتوان از مربیان، ورزشکاران و تماشاگران توقع داشت.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست