سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا

ازدواج چرا


ازدواج چرا

اصل پیوستگی بین زن و مرد امری سفارشی و تحمیلی نیست, بلكه از اموری است كه طبیعت بشری بلكه طبیعت حیوانی, با رساترین وجه آن را توجیه و بیان می كند و از آنجا كه اسلام دین فطرت است طبعا این امر را تجویز كرده است, و بلكه مقدار طبیعیش را مورد تاكید هم قرار داده

اصل پیوستگی بین زن و مرد امری سفارشی و تحمیلی نیست، بلكه از اموری است كه طبیعت‏بشری بلكه طبیعت‏حیوانی، با رساترین وجه آن را توجیه و بیان می‏كند و از آنجا كه اسلام دین فطرت است طبعا این امر را تجویز كرده است، (و بلكه مقدار طبیعیش را مورد تاكید هم قرار داده). و عمل تولید نسل و همچنین جوجه‏گذاری كه از اهداف و مقاصد طبیعت است‏خود تنها عامل و سبب اصلی است كه این پیوستگی را در قالب ازدواج ریخته و آن را از اختلاطهای بی‏بندوبار و از صرف نزدیكی كردن در آورده تا شكل ازدواج توام با تعهد به آن بدهد.و به همین جهت می‏بینیم حیواناتی كه تربیت فرزندشان به عهده والدین است، زن و مرد و به عبارت دیگر نر و ماده خود را نسبت‏به یكدیگر متعهد می‏دانند، همانند پرندگان كه ماده آنها مسؤول حضانت و پرورش تخم و تغذیه و تربیت جوجه است و نر آنها مسؤول رساندن آب و دانه به آشیانه.

و نیز مانند حیواناتی كه در مساله تولید مثل و تربیت فرزند احتیاج به لانه دارند، ماده آنها در ساختن لانه و حفظ آن نیاز به همكاری نر دارد كه اینگونه حیوانات برای امر تولید مثل روش ازدواج را انتخاب می‏كنند و این خود نوعی تعهد و ملازمت و اختصاص بین دو جفت نر و ماده را ایجاب می‏كند و آن دو را به یكدیگر می‏رساند و نیز به یكدیگر متعهد می‏سازد و در حفظ تخم ماده و تدبیر آن و بیرون كردن جوجه از تخم و همچنین تغذیه و تربیت جوجه‏ها شریك می‏كند، و این اشتراك مساعی همچنان ادامه دارد تا مدت تربیت اولاد به پایان رسیده و فرزند روی پای خود بایستد و از پدر و مادر جدا شود، و دوباره نر و ماده ازدواج نموده، ماده مجددا تخم بگذارد و... پس عامل نكاح و ازدواج همانا تولید مثل و تربیت اولاد است، و مساله اطفای شهوت و یا اشتراك در اعمال زندگی چون كسب و زراعت و جمع كردن مال و تدبیر غذا و شراب و وسایل خانه و اداره آن اموری است كه از چهار چوب غرض طبیعت و خلقت‏خارج است و تنها جنبه مقدمیت داشته و یا فواید دیگری غیر از غرض اصلی بر آنها مترتب می‏شود.

آزادی‏های جنسی بر خلاف سنت طبیعت است

از این جا روشن می‏گردد كه آزادی و بی بند و باری در اجتماع زن و مرد به اینكه هر مردی به هر زنی كه خواست در آویزد و هر زنی به هر مردی كه خواست كام دهد و این دو جنس در هر زمان و هر جا كه خواستند با هم جمع شوند، و عینا مانند حیوانات زبان بسته، بدون هیچ مانع و قید و بندی نرش به ماده‏اش بپرد، همانطور كه تمدن غرب وضع آنان را به تدریج‏به همین جا كشانیده، زنا و حتی زنای با زن شوهردار متداول شده است. و همچنین جلوگیری از طلاق و تثبیت ازدواج برای ابد بین دو نفری كه توافق اخلاقی ندارند و نیز ممنوع كردن زن از اینكه همسر مثلا دیوانه‏اش را ترك گفته، با مردی سالم ازدواج كند، و محكوم ساختن او كه تا آخر عمر با شوهر دیوانه‏اش بگذارند. و نیز لغو و بیهوده دانستن توالد و خودداری از تولید نسل و شانه خالی كردن از مسؤولیت تربیت اولاد، و نیز مساله اشتراك در زندگی خانه را مانند ملل پیشرفته و متمدن امروز زیربنای ازدواج قرار دادن، و نیز فرستادن شیرخواران به شیر خوارگاههای عمومی برای شیر خوردن و تربیت‏یافتن، همه و همه بر خلاف سنت طبیعت است و خلقت‏بشر به نحوی سرشته شده كه با سنت‏های جدید منافات دارد. بله حیوانات زبان بسته كه در تولد و تربیت، به بیش از آبستن شدن مادر و شیر دادن و تربیت كردن او یعنی با او راه برود، و دانه بر چیدن و یا پوزه به علف زدن را به او بیاموزد، احتیاجی ندارند طبیعی است كه احتیاجی به ازدواج و مصاحبت و اختصاص نیز ندارد، ماده‏اش هر حیوانی كه می‏خواهد باشد، و نر نیز هر حیوانی كه می‏خواهد باشد، چنین جاندارانی در جفت گیری آزادی دارند، البته این آزادی هم تا حدی است كه به غرض طبیعت‏یعنی حفظ نسل ضرر نرساند. مبادا خواننده عزیز خیال كند كه خروج از سنت‏خلقت و مقتضای طبیعت اشكالی ندارد، چون نواقص آن با فكر و دیدن برطرف می‏شود، و در عوض لذائذ زندگی و بهره‏گیری از آن بیشتر می‏گردد، و برای رفع این توهم می‏گوئیم این توهم از بزرگترین اشتباهات است، زیرا این بنیه‏های طبیعی كه یكی از آنها بنیه انسانیت و ساختمان وجودی او است مركباتی است تالیف شده از اجزائی زیاد كه باید هر جزئی در جای خاص خود و طبق شرایط مخصوصی قرار گیرد، طوری قرار گیرد كه با غرض و هدفی كه در خلقت و طبیعت مركب در نظر گرفته شده، سازگار باشد، و دخالت هر یك از اجزا در بدست آمدن آن غرض و به كمال رساندن نوع، نظیر دخالتی است كه هر جزء از معجون و داروهای مركب دارد و شرایط و موفقیت هر جزء، نظیر شرایط و موفقیت اجزای دارو است كه باید وصفی خاص و مقداری معین و و وزن و شرایطی خاص داشته باشد، كه اگر یكی از آنچه گفته شد نباشد و یا كمترین انحرافی داشته باشد اثر و خاصیت دارو هم از بین می‏رود(و چه بسا در بعضی از موارد مضر هم بشود). از باب مثال انسان موجودی است طبیعی و دارای اجزائی است كه بگونه‏ای مخصوص تركیب‏یافته است و این تركیبات طوری است كه نتیجه‏اش مستلزم پدید آمدن اوصافی در داخل و صفاتی در روح و افعال و اعمالی در جسمش می‏گردد، و بنا بر این فرض اگر بعضی از افعال و اعمال او از آن وصف و روشی كه طبیعت‏برایش معین كرده منحرف شود، و خلاصه انسان روش عملی ضد طبیعت را برای خود اتخاذ كند، قطعا در اوصاف او اثر می‏گذارد، و او را از راه طبیعت و مسیر خلقت‏به جائی دیگر می‏برد، و نتیجه این انحراف بطلان ارتباطی است كه او با كمال طبیعی خود و با هدفی كه دارد، به حسب خلقت در جستجوی آن است. و ما اگر در بلاها و مصیبتهای عمومی كه امروز جهان انسانیت را فرا گرفته و اعمال و تلاشهای او را كه به منظور رسیدن به آسایش و سعادت زندگی انجام می‏شود بی نتیجه كرده و انسانیت را به سقوط و انهدام تهدید می‏كند بررسی دقیق كنیم، خواهیم دید كه مهمترین عامل در آن مصیبتها، فقدان و از بین رفتن فضیلت تقوا و جایگزینی به بی شرمی و قساوت و درندگی و حرص است، و بزرگترین عامل آن بطلان و زوال، و این جایگزینی، همانا آزادی بی حد، و افسار گسیختگی، و نادیده گرفتن نوامیس طبیعت در امر زوجیت و تربیت اولاد است، آری سنت اجتماع در خانه و تربیت فرزند(از روزی كه فرزند به حد تمیز می‏رسد تا به آخر عمر)در عصر حاضر قریحه رافت و رحمت و فضیلت عفت و حیا و تواضع را می‏كشد. و اما اینكه توهم كرده بودند كه ممكن است آثار شوم نامبرده از تمدن عصر حاضر را با فكر و رؤیت از بین برد، در پاسخ باید گفت: هیهات كه فكر بتواند آن آثار را از بین ببرد، زیرا فكر هم مانند سایر لوازم زندگی وسیله‏ای است كه تكوین آن را ایجاد كرده و طبیعت آن را وسیله‏ای قرار داده، برای اینكه آنچه از مسیر طبیعت‏خارج می‏شود به جایش برگرداند، نه اینكه آنچه طبیعت و خلقت انجام می‏دهد باطلش سازد و با شمشیر طبیعت‏خود طبیعت را از پای در آورد، شمشیری كه طبیعت در اختیار انسان گذاشت تا شرور را از آن دفع كند و معلوم است كه اگر"فكر"كه یكی از وسایل طبیعت است در تایید شؤون فاسد طبیعت‏بكار برود، خود این وسیله هم همانند دیگر وسایل فاسد و منحرف خواهد شد و لذا می‏بینید كه انسان امروز هر چه با نیروی فكر آنچه از مفاسد را كه فسادش اجتماع بشر را تهدید كرده، اصلاح می‏كند.همین اصلاح خود نتیجه‏ای تلخ‏تر و بلائی دردناك‏تر را به دنبال می‏آورد، بلائی كه هم دردناك‏تر و هم عمومی‏تر است.

بدون فضائل نفسانی زندگی اجتماعی بشر از هم می‏پاشد

بله، چه بسا گوینده‏ای از طرفداران این فكر بگوید كه: صفات روحی كه نامش را "فضائل نفسانی"می‏نامند، چیزی جز بقایای دوران اساطیر و افسانه‏ها و توحش نیست و اصلا با زندگی انسان مترقی امروز هیچ گونه سازشی ندارد، از باب نمونه: "عفت"، " سخاوت" "حیا"، "رافت" و "راستگوئی" را نام می‏بریم، مثلا عفت، نفس را بی جهت از خواهشهای نفسانی باز داشتن است و سخاوت از دست دادن حاصل و دست رنج آدمی است كه در راه كسب و بدست آوردنش زحمتها و محنتهای طاقت‏فرسا را متحمل شده است و علاوه بر این مردم را تن‏پرور و گدا و بیكاره بار می‏آورد.همچنین شرم و حیا ترمز بیهوده‏ای است كه نمی‏گذارد آدمی حقوق حقه خود را از دیگران مطالبه كند و یا آنچه در دل دارد بی پرده اظهار كند.و رافت و دلسوزی كه نقیصه بودنش احتیاج به استدلال ندارد، زیرا ناشی از ضعف قلب است، و راستگوئی نیز امروز با وضع زندگی سازگار نیست. و همین منطق، خود از نتائج و ره‏آوردهای آن انحرافی است كه مورد گفتار ما بود، چون این گوینده توجه نكرده به اینكه این فضائل در جامعه بشری از واجبات ضروریه‏ای است كه اگر از اجتماع بشری رخت‏بربندد، بشر حتی یك ساعت نیز نمی‏تواند به صورت جمعی زندگی كند. اگر این خصلت‏ها از بشر برداشته شود و هر فرد از انسان به آنچه متعلق به سایرین است تجاوز نموده، مال و عرض و حقوق آنان را پایمال كند، و اگر احدی از افراد جامعه نسبت‏به آنچه مورد حاجت جامعه است‏سخا و بخشش ننماید، و اگر احدی از افراد بشر در ارتكاب اعمال زشت و پایمال كردن قوانینی كه رعایتش واجب است‏شرم نكند، و اگر احدی از افراد نسبت‏به افراد ناتوان و بیچاره چون اطفال و دیوانگان كه در بیچارگی خود هیچ گناهی و دخالتی ندارند رافت و رحمت نكند، و اگر قرار باشد كه احدی به احدی راست نگوید و در عوض همه بهم دروغ بگویند، و همه به هم وعده دروغ بدهند، معلوم است كه جامعه بشریت در همان لحظه اول متلاشی گشته و بقول معروف"سنگ روی سنگ قرار نمی‏گیرد".


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 7 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.