جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آخرین حسرت زندگی


«ای کاش» از قدیمی ترین لغتهای دنیاست

شاید اولین بار آدم و حوا گفته باشند کاش زمان کمی به عقب برمی گشت. کاش آن چند تا دانه بی مزه عجیب را نمی خوردیم. آنها دست آخر، هر طوری که بود گناه اولیه را جبران کردند و با توبه برگشتند سر خانه و زندگی شان در بهشت و ما ماندیم و تخم «ای کاش» که دیگر در زمین نشانده شده بود و هنوز که هنوز است سر حال و شاداب ثمر می دهد و ثمره اش همین حسرتهای ماست که سهم بیشتر انرژی محدود ما را برای زندگی ، نشاط و کار می مکد و صرف افسوس خوردن برای گذشته می کند.تا اینجایش را همه تجربه کرده ایم و مثل یک زبان مشترک قدیمی ، می دانیم. اما اگر آدم و حوا، توانستند گناه اولیه را - که آنقدر مهم بود که سرنوشت میلیاردها میلیارد انسان را عوض کند - یکجوری رفع و رجوع و جبران کنند، ما بچه های خلف و ناخلف شان هم لابد خواهیم توانست.

بیایید فهرستی از حسرتهایی که زندگی مان را زهر کرده اند بنویسیم. فهرستی از همه کارهایی که باید یا نباید می کردیم. خواهیم دید که خیلی هایشان آنقدر قدیمی اند که دیگر مشمول قاعده گذشت زمان شده اند و از از آن همه زهر، فقط تلخی خاطره هایشان مانده که آزارمان می دهد.اگر فکر کردن به آنها را متوقف کنیم ، قدرتشان را از آنها گرفته ایم. «کنترل روی ذهن» یعنی اینکه سراغ خاطره های تلخ قدیمی نرویم.

روی این موارد خط بکشید

دسته دوم - که مسلما زیاد نیستند - اموری اند که نمی شود جبرانشان کرد. اگر مطمئن هستیم هیچ راهی برای درست کردن آنچه خراب کرده ایم وجود ندارد، تنها کار - و البته دشوارترین کار - آن است که سعی کنیم آنها را از شکل یک «فاجعه» به شکل یک «تجربه» دربیاوریم.اگر این خاطره های حسرت آلود غیرقابل جبران را از قلب که آزار می بیند به مغز که تحلیل می کند منتقل کنیم ، یعنی به جای برخورد احساسی ، از نگاهی عقلانی به کل ماجرا نگاه کنیم ، مسلما تجربه بزرگی خواهیم داشت که کمکمان می کند در شرایط مشابه آن خطا را تکرار نکنیم.باور کنیم خطا، بخشی از ذات انسانی ماست ؛ بخشی که همواره ما را به جنگ می خواند و این مبارزه دایمی انسان را انسان می کند.

این نگاه یعنی از یاد نبردن اشتباهمان در عین آزار ندیدن از یادآوری آن ، ما را به آدمی پخته و باتجربه تبدیل می کند، آدمی که از این پس با چشمهای باز تصمیم می گیرد. اما حسرت خوردن ، از ما آدمی ضعیف ، خودآزار و شکست خورده خواهد ساخت.پس بیایید روی غیرقابل جبران ها هم خط بکشیم. اما مهمترین و آزاردهنده ترین حسرتهای ما دسته سوم اند. آنها که از حیث زمان به ما نزدیک ترند. آنقدر نزدیک که هنوز واضح می بینیمشان اما دستمان به آنها نمی رسد. نه آنقدر دورند که به حسرتی دور و مرده بدل شوند، نه آنقدر نزدیک که از راه معمولی بشود به آنها رسید.

آنچه آنها را به زخم تازه شبیه می کند، سوزش بی تاب کننده آنهاست. می دانیم هنوز خیلی دیر نشده ، می دانیم راه دیگری هست ، اما راهی سخت و غیرمعمول. نه می توانیم کل ماجرا را فراموش کنیم ، نه جرات پا گذاشتن در راه نامعمول و تجربه نشده اش را داریم.راهی که درصد ریسک زیادی هم دارد. موردهای خط زده را کنار بگذارید. خواهید دید دسته سوم زیاد نیستند. حالا فکر کنید چند تا از اینها آنقدر مهمند که حاضر باشید برای آنها بهایی بپردازید؟بهای بازگشت راه آمده را، تغییرهای اساسی در زندگی ، تغییر شغل ، تغییر شهر، تغییر رشته تحصیلی مان دوستان یا آداب زندگی مان؟ بازگشتن مسیری که ماهها یا سالها پیموده ایم تا نقطه صفر و باز دوباره آمدن و درست آمدن مسیر را؟خواهیم دید از موارد باقیمانده ، تعداد بسیار کمی این میزان ارزش را برای ما دارند. این فهرست را، همین حالا تهیه کنید.