چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
کودکانی که فراموش می شوند
سحر کوچولو اکثر شبها پدر را نمیبیند وقتی پدرش به منزل میآید او خواب است بعضی وقتها با اصرار از مادرش میخواهد که بیدار بماند تا پدر را ببیند ولی از بس دیروقت میشود سنگینی پلکها نمیگذارد که او بیدار بماند به همین خاطر در طول روز فقط به شنیدن صدای پدرش از پشت گوشی تلفن اکتفا میکند. او فقط روزهای تعطیل فرصت دیدن پدرش را دارد. شاید سحر خوششانستر از سارا باشد چرا که او فقط پدرش را در طول روز نمیبیند و حداقل مادرش در کنار او هست اما سارا این شانس را نیز ندارد مادر او هم در کنار پدرش تا دیروقت کار میکند و فقط با این تفاوت که مادر بعضی وقتها خودش را زودتر از پدر به منزل میرساند تا حداقل برای یک ساعت هم شده در کنار سارا کوچولو باشد. اغلب روزها سارا هست و پرستارش. او حالا به پرستارش بیشتر از مادر و پدر وابسته شده است.
این داستان زندگی بسیاری از بچههایی است که پدر و مادر آنها زندگی خود را غرق کار کردهاند و زندگی آنان تبدیل به پانسیون و محل نگهداری شده که برای تامین غذا و پوشاک فرزندان تلاش میکنند. از نظر آنان این پول است که راحتی میآورد این والدین فراموش کردهاند که پول خوشبختی نمیآورد و با فراهم ساختن وسایل و امکانات، آسایش زندگی را فدا کردهاند.
یک پدر پرکار که تمام ساعات روز و شب را به کار در بیرون مشغول است و هر شب حدود ۱۱ الی ۱۲ شب به منزل برمیگردد در مورد گلهمندی فرزندانش میگوید: من اغلب شبها فرصت دیدن بچههایم را ندارم چون هر وقت که میرسم آنها در خواب هستند. یک شب که حدود ساعت ۱۲ به منزل رسیده بودم با صحنهای روبهرو شدم که واقعا من را تکان داد. مشاهده کردم که دو فرزندم پشت در اتاقشان کاغذی نصب کردند که بر روی آن عکس من را کشیده بودند و در زیر آن نوشتند: این عکس پدر است امیدواریم که آن را فراموش نکنیم.
مادری که مجبور است هر روز صبح از خانه برای کار خارج شود میگوید: صبحها که از منزل خارج میشوم سعی میکنم آرام و بیصدا کارهایم را انجام دهم که کودکم بیدار نشود زیرا اگر به هنگام رفتن بیدار باشد از همان ابتدا که مرا میبیند در حال آماده شدن هستم تا لحظه بیرون رفتن از خانه مدام تکرار میکند؛ مامان نرو و بعضی اوقات نیز گریه میکند بگونهای که با دلی آزرده و غمگین مجبور میشوم سر محل کار حاضر شوم و هنگامی که به خانه برمیگردم با حالت قهر و ناراحتی جواب سلام مرا هم نمیدهد او میافزاید: از زمانی که سه ماهش بود او را با پرستارش تنها گذاشتم و از آنجایی که یک پزشک هستم و مجبورم دیروقت به منزل بیایم میبینم که فرزندم بسیاری از خصوصیات و رفتارهای پرستارش را گرفته است به طوری که حتی لهجه حرف زدن پرستار هم بر روی لهجه فرزندم تاثیر گذاشته و با لهجه او حرف میزند.
روانشناسان معتقدند والدینی که زیاد کار میکنند و شبها دیر به خانه میآیند به دلیل کار زیاد اصولا کمحوصله نیز هستند و وقتی وارد منزل میشوند حوصله توجه به فرزندانشان را هم ندارند وقتی فرزندان از آنها پرسشی میکنند جواب سربالا میدهند و آنها را با بی حوصلگی از خود دور میکنند و چون بیحوصله هستند در نتیجه شناخت کمتری نسبت به فرزندانشان پیدا میکنند و نمیدانند که کودک آنها در چه شرایط روحی و روانی قرار دارد و اصلا نیازهای فرزندشان چیست؟
به اعتقاد آنان، وقتی شناخت میان والدین و فرزندان کم میشود روابط آنان با یکدیگر نیز دچار آسیب میشود و در نتیجه بیاعتمادی به وجود میآید. دیگر فرزندان به پدر و مادر خود اعتمادی ندارند و برای برطرف ساختن نیازهای خود آنان را امین نمیدانند و با این بیاعتمادی به افراد دیگری که ظاهر فریبندهای دارند کشیده میشوند. از سوی دیگر والدین نیز چون فرصت رسیدگی به خواستها و نیازهای عاطفی فرزندانشان را ندارند، به مدرسه و جامعه اعتماد نمیکنند در واقع بخش زیادی از مسوولیت تربیت فرزندان را به این دو مرجع میسپارند. به طوری که کمکم نقش و اقتدار والدین کاهش یافته و دیگر توان تاثیرگذاری بر فرزندان را ندارند. این روند در درازمدت سبب میشود که احساس خودباوری و تعادل روانی در فرزندان تنزل یابد و بتدریج فرزندان این خلاء عاطفی را با برقراری ارتباط با دوستان خود آغاز میکنند که در طولانی مدت سبب انحرافات رفتاری آنان خواهد شد و وقتی مشکلات رفتاری فرزندان خود را نشان میدهد والدین به دلیل شرایط پرمشقت کاری توان انطباق با مشکلات را ندارند در نتیجه با بروز مشکلات رفتاری در فرزندان کاملا خود را باخته و تسلیم شرایط روزگار میشوند.
از آنجایی که والدین خود را زیاد وقف کارهای بیرون منزل میکنند، فرزندان کمسن و سال آنها احساس میکنند والدینشان آنها را فراموش کردهاند لذا با انواع مشکلات روحی و روانی نظیر بیحوصلگی، انزواطلبی، بیدقتی در درسها، مکیدن انگشت، تیکزدن چشمها و عدم برقراری ارتباط صمیمی مواجه میشوند.
کودک بیش از هر کس دیگری در روی زمین به محبت و توجه والدین نیاز دارد او بیش از هر مشغله و هر فرد دیگری خواهان وقت و زمان است که باید پدر و مادر به او اختصاص دهند. بسیاری از اوقات نیاز کودک تنها یک آغوش گرم و عاشقانه است او نیاز دارد که تشویق شود و گاهی هم تنبیه. او نیاز دارد که بر روی دوشهای پدرش بنشیند و سواری بخورد و با مادرش به پارک برود و بازی کند. والدین باید بدانند که این زمانها زود میگذرد و فرصتها از دست میرود و روزی فرا میرسد که در حسرت روزهای از دست رفته غصه میخورند که چگونه آن زمانها نتوانستند در اختیار فرزندانشان باشند و اکنون غصه خوردن فایدهای ندارد و زمان از دست رفته را نمیتوان جبران کرد. اصلا به گذشته خود و به دوران کودکی خود رجوع کنیم. لذتبخشترین لحظات آن زمان چه لحظهای بوده مسلما آن زمانی بوده است که با والدین خود سپری کردهایم. بهترین، به یادماندنیترین، آموزندهترین و موثرترین لحظات ما در آن دوران لحظاتی بوده است که با والدین خود گذراندهایم.
همه ما بخوبی میدانیم که بهترین روش تربیت روشی است که بتوانیم با آن کودکی با روان سالم پرورش دهیم و این امکانپذیر نمیباشد مگر این که برای بودن در کنار فرزندانمان وقت بگذاریم. هیچ موقعیت و خوشبختی در جهان وجود ندارد مگر این که خلاء و کمبود ناشی از عدم حضور پدر و مادر را برای کودک پر کند.
زهرا پیشرفت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست