پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
کلاشینکف با ادویه تنگنا و قیصر
سینمای بدنه در تمام دنیا تعریف روشنی دارد. سینمایی که هدفش جذب مخاطب انبوه است و گیشه را مد نظر دارد و سعی میکند پلی میان سینمای خاص و فیلمهای عامهپسند بزند. تعریف این سینما مثل دیگر تعریفهایی که در سینمای ایران قلب میشود، واژگون شده و بسیاری گمان میبرند سینمای بدنه همان سینمای عامهپسند است. حال آنکه اگر سینمای بدنه وظایف خود را به درستی انجام دهد، هم میتواند به سهم خود سلیقه مخاطب عام را بالاتر ببرد و هم به اقتصاد سینما کمک کند. سعید سهیلی به گواه فیلمهایی که ساخته است، فیلمسازی متعلق به سینمای بدنه است. فیلمسازی که به گفته خود و ادعای فیلمهایش همیشه مخاطب انبوه را مد نظر داشته است. بعد از استقبال مردم از گشت ارشاد و ماجراهایی که برایش به وجود آمد، حالا کلاشینکف فیلمی است که به گفته سهیلی بسیاری از دغدغهها و حرفهای فیلمساز را در خود جای داده است.
مشکل دقیقا از اینجا شروع میشود که سازنده کلاشینکف حرف و دغدغه را مهمتر از داستان و سینما میداند. این تلقی در اکثر فیلمسازهای ما وجود دارد که فکر میکنند باید دغدغه و پیام داشته باشند تا فیلمسازی خوب قلمداد شوند. حال آنکه در سینما و هر هنر دیگری ابتدا باید فرم درستی وجود داشته باشد و حرف باید از طریق فرم ساخته شود نه بر عکس. همین نگاه شعاری است که در فرم کلاشینکف هم نمود پیدا میکند. به طور مثال در صحنه درگیری عادل و زینال، دوربین بیجهت چندین بار میچرخد تا به ضرب و زور معرکهیی کذایی درست شود. علاوه براین، چرخشها با لرزشها و بیهدفی همراه است. درگیری به میل فیلمنامهنویس (نه ضرورت قصه) ایجاد میشود تا اتفاقهای بعدی توجیه بشوند. چه دلیلی وجود دارد که بدون آنکه شخصیت عادل و زینال را درست بشناسیم این درگیری رخ دهد؟ صرف غیرت داشتن عادل و گریم و بازی تیپیکال جمشید هاشمپور باید به ما بقبولاند که با شوهر خواهری ستمکار روبهرو هستیم؟
فیلمساز گمان برده با لوکیشنهای فراوان و تغییر صحنهها توانسته درامی ایستگاهی بسازد و در عین حال به معضلات اجتماعی هم اشاره کند. دو جا از فیلم شخصی که در قهوهخانه با دهانش آهنگ میزند، بار ادای دینهای فیلمساز را بر دوش کشیده است. موسیقی قیصر و تنگنا با دهان نواخته میشود تا تماشاگر متوجه شود فیلمساز گوشه چشمی به این دو فیلم هم داشته است. چطور میشود چنین فیلمنامه آشفتهیی داشت و خود را به دو اثر بزرگ سینمای اجتماعی تاریخ سینمای ایران نزدیک دانست؟ اگر تنگنا و قیصر در تاریخ سینمای ما ماندگار شدند، به خاطر فرم درست و فیلمنامههای محکمشان به این جایگاه رسیدند. مضاف بر اینکه این دو اثر بستر اجتماعی خود را شناخته بودند و بازتابدهنده جامعه دوران خود شدند. چطور باید قبول کنیم که عادل نماینده بخشی از قشر محروم جامعه کنونی ما است؟ وقتی او به مرزهای شخصیت نزدیک هم نمیشود و وقتی اساسا بسیاری از این حرفها زیر نقاب شوخیهای سخیف فیلم رنگ میبازند، کدام را باید باور کنیم؟ لحن سرخوشانه میانه فیلم یا لحن خشونتبار و تلخ ابتدا و انتهایش را؟
یکی از بزرگترین مشکلات فیلمنامه هم همین چرخش ناگهانی یکسوم ابتدایی از درام به سوی کمدی است. حضور بازیگری چون رضا عطاران و تیپی که به شخصیت نزدیک هم نمیشود و علی بیغموار همین طور بیجهت بامرام و لوطی است و وجود بیشمار متلک و شوخیهای پیش پا افتاده، فیلم را از درام به صورتی ناگهانی به آغوش کمدی پرتاب میکند. لااقل در یک سوم ابتدایی لحن فیلم تقریبا یکدست است. اما چه ضرورت دراماتیکی وجود داشته که فیلم بیمقدمه تغییر لحن بدهد؟ عجیبتر از همه اینها پایان بهشدت شعاری و پا در هوای فیلم است. پایانی که یادآور پایانبندی ناموفق گشت ارشاد هم هست. روح عادل و رضا با دوربینهای بزرگ شهر را میبینند و آرزوهای سرکوب شدهشان برآورده میشود! فیلم ناهمگون کلاشینکف باید همچنین پایانبندی نا متناسبی داشته باشد. انگار فیلمساز نگران بوده مخاطبانش خشونت و تلخی پایان فیلم را تاب نیاورند و به همین خاطر به صورتی که نه سیخ بسوزد و نه کباب هم فیلم را نابود و هم مخاطبش را آشفته میکند. و اینجاست که دوباره به ابتدای نوشتهام بر میگردم. سینمای بدنه نباید به مخاطبان خود باج دهد.
سعید سهیلی هم اگر میخواهد جزو فیلمسازان عامهپسند قرار نگیرد، یک بار برای همیشه باید تکلیفش را با خود مشخص کند. آیا او میخواهد فیلمسازی عامه پسند باشد و ازدواج در وقت اضافه بسازد یا فیلمسازی که زمانی مردی شبیه باران را ساخته بود؟ نوسان آزاردهنده فیلمساز میان این دو خط باعث میشود که مواجهه مشخصی با او نداشته باشیم و فیلمهایش را هم در زمره انبوه فیلمهای معمول این سالها قرار دهیم. در همین فیلم کلاشینکف با وجود تمام ضعفهایی که به آن اشاره شد، صحنههایی میبینیم که نشان میدهند سهیلی حسابش از فیلمسازان عامهپسند جداست. اما اگر سهیلی میخواهد در سینمای ایران به کارش ادامه دهد، باید بار این همه حرف را بر زمین بگذارد و داستان شخصی خودش را تعریف و از بازتولید کلیشهها پرهیز کند تا بتواند در سینمای بدنه ایران به فیلمسازی مورد اعتماد بدل شود.
بهنام شریفی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران انتخابات انتخابات مجلس دولت سیزدهم مجلس شورای اسلامی روز دختر رافائل گروسی رئیس جمهور سید ابراهیم رئیسی رهبر انقلاب مجلس زنان
قتل تهران پلیس هواشناسی شهرداری تهران وزارت بهداشت بارش باران آموزش و پرورش سلامت فضای مجازی قوه قضاییه شهرداری
گاز دولت خودرو قیمت دلار مالیات قیمت خودرو قیمت طلا مسکن حقوق بازنشستگان ایران خودرو بازار خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب تهران نمایشگاه کتاب تلویزیون ازدواج کتاب محمدمهدی اسماعیلی سینمای ایران سریال دفاع مقدس تئاتر موسیقی سینما
هواپیما دانشجویان دانش بنیان اینوتکس
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل فلسطین جنگ غزه آمریکا رفح حماس روسیه حمله به رفح نوار غزه ترکیه
فوتبال رئال مادرید استقلال پرسپولیس لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ لیگ برتر بازی باشگاه استقلال لیگ برتر ایران ذوب آهن نساجی
تبلیغات اینترنت اپل سامسونگ ناسا عیسی زارع پور آب گوگل مایکروسافت
سرطان هندوانه آسم بیماران خاص سنگ کلیه کمردرد بیمه سبزیجات اعتماد به نفس