پنجشنبه, ۷ تیر, ۱۴۰۳ / 27 June, 2024
مجله ویستا

فرهنگ مصرف و زهدورزی


فرهنگ مصرف و زهدورزی

از زمانی که سال ۸۸ به عنوان سال اصلاح الگوی مصرف نامگذاری شد, این پرسش مطرح شد که آیا اصلاح الگوی مصرف, یک حرکت زودگذر است یا آن که یک فرهنگ است که نیازمند همه مؤلفه ها و اسباب فرهنگی است تا چنین هدفی تحقق یابد

از زمانی که سال ۸۸ به عنوان سال اصلاح الگوی مصرف نامگذاری شد، این پرسش مطرح شد که آیا اصلاح الگوی مصرف، یک حرکت زودگذر است یا آن که یک فرهنگ است که نیازمند همه مؤلفه ها و اسباب فرهنگی است تا چنین هدفی تحقق یابد؟ اگر بپذیریم که اصلاح الگوی مصرف، یک مسئله فرهنگی است، پیش از آن یک دغدغه زودگذر باشد، چنان که تصریحات مقام معظم رهبری نیز بر فرهنگی بودن مسئله اصلاح الگوی مصرف تأکید داشتند، می بایست بپذیریم که در طرح مباحث و مسایل آن و نیز دست یابی به این هدف و آرمان باید ابعاد فرهنگی آن مورد توجه قرار گرفته و عناصر و اسباب فرهنگی آن نیز تحلیل و تبیین شده و از سوی همگان از امت و امام و مسئولان به کار گرفته شود.

از این رو، نویسنده باتوجه به صبغأ فرهنگی مسئله اصلاح الگوی مصرف، بر آن است تا سازوکارهای فرهنگی آن را براساس آموزه های وحیانی اسلام تبیین و تحلیل نماید. با هم مطلب را از نظر می گذرانیم.

● اصلاح الگوی مصرف، مسئله فرهنگی

باتوجه به عنوانی که برای سال ۱۳۸۸ خورشیدی از سوی مقام معظم رهبری انتخاب شده می توان گفت که نگاه رهبری به مسئله، همانند سال های گذشته، نگاهی عمیق و فرهنگ ساز بوده است. در تمامی عناوین و نامگذاری هایی که برای سال های پیش انتخاب شده است، رهبری، دغدغه فرهنگی خویش را نشان داده است؛ زیرا دست یابی به تمدن اسلامی در جهان معاصر و بسترسازی برای جهانی سازی اسلام و برپایی دولت جهانی عدالت محور با حضور و ظهور حضرت مهدی(عج) در میان مردم به عنوان رهبر دولت اسلامی، تنها زمانی ممکن است که همه عناصر و مؤلفه های چنین دولتی به شکل کوچک در جامعه و امت نمونه و شاهد گرد آید و دیگران را متوجه این نظریه سیاسی قابل اجرا نماید که جدا از اندیشه های سیاسی و نظریه های غربی برخاسته از اومانیسم، نظریه ها و اندیشه های کامل و سالم قابل اجرایی وجود دارد که جامعه بشری می تواند با الگوبرداری از آن نه تنها به سعادت دنیوی سرشار از آرامش و آسایش برسد، بلکه می تواند آخرت خویش را نیز تضمین کرده و در مسیر تقرب الهی و بهشت رضوان گام بردارد.

از این جاست که همه دغدغه فکری و عملی رهبری، توجه دادن دولت و ملت به مؤلفه ها و ایجاد بستری مناسب برای اهتمام ورزی به این عناصر و مؤلفه های دست یابی به تمدن معاصر اسلامی است. بر این پایه می توان گفت که دغدغه فرهنگی مسایل بیش از هر چیز دیگری برای رهبری مهم و اساسی است. بنابراین در تحلیل و تبیین عناوین و نام هایی که ایشان برای سال ها برمی گزینند باید به مسئله فرهنگی بودن آن، بیش از پیش توجه و اهتمام کرد. به عنوان نمونه سال نوآوری و شکوفایی به این معنا نیست که تنها در این سال می بایست دولت و ملت به سوی نوآوری و شکوفایی برود بلکه به این معناست که نوآوری و شکوفایی دغدغه اصلی دولت و ملت شود و فرهنگ نوآوری و شکوفایی مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا دست یابی به تمدن اسلامی معاصر تنها در سایه مؤلفه هائی چون نوآوری، شکوفایی، انسجام و اتحاد، جنبش نرم افزاری، اصلاح الگوها در حوزه های مختلف اقتصادی به ویژه در حوزه مصرف و حتی حوزه های دیگر غیراقتصادی شدنی و تحقق یافتنی است. بنابراین نمی توان گفت که اگر سال انسجام و اتحاد گذشت و یا سال نوآوری و شکوفایی به پایان رسید، مسئله ای به نام انسجام و اتحاد و یا نوآوری به پایان رسیده است.

چنین تفکری می تواند بسیار خطرناک باشد.

به نظر می رسد که رفتار دولت و ملت درسال های گذشته چنین بوده است و پس از پایان سال مساله ای به نام اتحاد و انسجام و یا نوآوری جای خود را با وسایل دیگری چون اصلاح و الگوی مصرف داده است؛درحالی که هدف مقام معظم رهبری آن است که با غرقه سازی جامعه و ملت و دولت به حوزه های خاص، آنان را نسبت به عناصر اصلی وکلیدی تمدن سازی توجه دهد.

براین اساس درسال های دیگر نیز درکنار توجه به مساله اصلاح و الگوی مصرف به عنوان نمونه، به دیگر مولفه ها و عناصری که برای تمدن سازی نیاز است توجه واهتمام بیش از پیشی صورت گیرد.

به سخن دیگر، نیاز دولت و ملت به عناصر و مولفه های پیش گفته، درهر دوره ای بیش ازپیش خواهد بود، زیرا با عنصر غرقه سازی و اهتمامی که نسبت به این عناصر درگذشته شده، مطالبات و خواسته ملت نسبت به آن عناصر بیش از پیش افزایش یافته است از این رو دولت نمی تواند نسبت به عناصر و مولفه های تمدن سازی که پیش تر مورد تاکید و توجه رهبری قرارگرفته است، بی اعتنا باشد ونسبت به اتحاد و انسجام، نوآوری و شکوفایی، الگوی برداری از شیوه امیرمومنان (ع) و حسین (ع) و اصلاح ساختار تحقیق و توجه به جنبش نرم افزاری، کارهای درخور توجه و مهمی را انجام ندهد.

اصلاح الگوی مصرف با توجه به ویژگی های این عنوان، به سادگی نشان می دهد که امری فرهنگی است؛ زیرا سخن از اصلاح الگوهاست که نیازمند اهتمام به حوزه های بینشی و نگرشی مردم وتغییر و اصلاح آن در مسیر سازنده و تمدن سازی می باشد. بر این اساس باید همه عناصر و مولفه های فرهنگی اصلاح و تغییر، مورد توجه قرارگیرد و از سوی اولیای امور و مردم به تبلیغ و تربیتی اهتمام شود که این مهم را برآورده سازد.

از آن جایی که اصلاح الگوی مصرف که مساله فرهنگی است، باید به مسایلی چون بینش ها و نگرش هاو تغییر و اصلاح آن توجه ویژه ای مبذول شود و روان شناسان اجتماعی و جامعه شناسان درحوزه مردم شناسی به بررسی میدانی و تحقیقات و پژوهش های عینی و ملموس درکنار تحقیقات کتابخانه ای توجه کنند و راه کارها و نیز ساز وکارهای تغییر و اصلاح الگوها را یافته و با ابزارهای تربیتی و آموزشی وپـرورشی، دست کم نسل های آینده را به سوی تغییر الگوهای مصرف درست و مناسب سوق دهند. اینجاست که نقش آموزش و پرورش برای اصلاح الگوی مصرف و تصحیح و تغییر مناسب و درست آن در راستای تمدن سازی، پررنگ و مهم می شود.

آموزش و پرورش می تواند با تحقیق و پژوهش براساس معیارها و اصول اسلامی، ملاک ها و عناصر الگوی درست را یافته و با بهره گیری از مربیان واولیای تربیتی، دانش آموزان را به سوی الگوهای مناسب مصرف سوق دهد و آنان را درمحیط درستی پرورش دهد.

با این همه نمی توان از عنصر جامعه پذیری فارغ بود، زیرا دانش آموزان در محیط آزمایشگاهی رشد ونمو پیدا نمی کنند و عناصر بسیاری به عنوان متغیرات می تواند نقش مثبت و منفی در شکل گیری شخصیت نوجوانان و جوانان ما داشته باشد که از جمله آن ها می توان به جامعه اشاره کرد.

اصولا شکل گیری شخصیت درجامعه انجام می شود. بنابر این اگر بخواهیم الگوهای درست مصرف که ارایه می شود.در شخص و شخصیت افراد جامعه نهادینه شود، باید جامعه را به سمت و سویی هدایت کرد که بتواند شرایط مناسب را برای جامعه پذیری درست فراهم آورد.

این مسائل نشان می دهد که برای دستیابی به الگوی صحیح مصرف باید تحقیقات جامع و کاملی انجام پذیرد و راه اعتدالی و میانه شناسایی و به مردم معرفی شود و سپس با بهره گیری از ابزارها و سازوکارهای مناسب نسبت به الگوسازی و نیز جامعه پذیری مسئله اقدام شود. این بدان معناست که توجه و اهتمام همگانی، لازمه دستیابی به اصلاح الگوی مصرف به عنوان یک فرهنگ است و بی غرقه سازی و فرهنگ سازی نمی توان امید به تغییر رفتارهای دولت و ملت داشت.

● پیش نیازهای اصلاح الگوی مصرف

برای این که به اصلاح الگوی مصرف دست یابیم، افزون بر آن چه گفته شد، می بایست به این مهم نیز توجه شود که فلسفه و اهداف درست مصرف کردن چیست و چه آثار و پیامدهای مادی ومعنوی و دنیوی و اخروی بر این شیوه مصرف بار می شود؟ پاسخگویی به این پرسش ها خود یکی از پیش نیازهای اصلاح فرهنگی الگوی مصرف می باشد.

از دیگر پیش نیازهای فرهنگی اصلاح الگوی مصرف می توان به لزوم معرفی شیوه های درست مصرف و شیوه های نادرست آن اشاره کرد. به عنوان نمونه در حوزه شیوه های درست باید به ارزش هایی چون زهدگرایی و قناعت ورزی و اقتصاد و اعتدال و میانه روی در حوزه اقتصادی اشاره کرد و ضمن برشمردن فواید و ارزش ها و آثار دنیوی و اخروی آن، مردم را به سمت این ارزش ها سوق داد.

همچنین لازم است شیوه های نادرست نیز معرفی شود و آثار سوء و پیامدهای نابهنجار آن نیز تبیین گردد. بنابراین ضروری است در راستای فرهنگ سازی، مسائلی چون اسراف و تبذیر و اتراف، واکاوی شده و آثار و پیامدهای دنیوی و اخروی و مادی و معنوی آن نیز گوشزد شود تا مردم به انگیزه های مختلف از شیوه های مصرف نادرست و نامناسب پرهیز کنند.

● ارائه سازوکارها

پس از آن که الگوهای مصرف شناسایی و معرفی شد، لازم است سازوکارهایی برای تبلیغ و فرهنگ سازی و نیز اجرا و نظارت آن نیز یافت شود، زیرا در بخش های دولتی به سبب آن که حجم عظیم درآمدهای ملی و ثروت عمومی، هزینه می شود، نیاز است تا دراین باره نظارتی کامل اعمال شود.

به سخن دیگر، مسئله فرهنگ سازی هرچند بخش مهمی از نیازها را برآورده می سازد، ولی در حوزه عمل، آنچه مهم و اساسی است نظارت دایم و کامل است تا هزینه ها در مسیر اهداف و به شکل مطلوب انجام شود و از مصرف درغیر مورد برنامه ای خودداری گردد.

در بسیاری از نهادهای دولتی دیده می شود که بودجه در غیرمحل برنامه ای هزینه می شود و به شکلی اسراف وتبذیر صورت می گیرد؛ زیرا عدم هزینه کردن بودجه در غیرمحل موردنظر می تواند به معنای اسراف و زیاده روی باشد.

به عبارت دیگر کم مصرف کردن، به معنای صرفه جویی نیست، بلکه درست مصرف کردن و مصرف به جا و مناسب است که عین صرفه جویی است؛ بنابر این هرگونه هزینه کردن بودجه در غیر مسیر برنامه ای و سیاست های مصوب، عین اسراف و ضد صرفه جویی است؛ زیرا اگر نیازی نباشد که برای فلان بخش بودجه ای تعیین شود، از همان آغاز این کار انجام نشود و تصویب بودجه برای بخشی با توجه به مطالعات و سیاست ها و راهبردهای کلان، خودگواه بر آن است که بودجه می بایست در همان مسیر برنامه ای هزینه شود و هزینه کردن بودجه در جایی دیگر، عین اسراف و تبذیر است.

از این رو لازم است دستگاه های نظارتی بر نحوه هزینه کرد بودجه و اعتبارات، نظارت کامل و سخت گیرانه ای اعمال کنند تا مصرف درست تحقق یابد.

● ضرورت تبیین مفهوم زهدورزی

مردم می بایست بیاموزند که فرهنگ درست مصرف چیست؟ از نظر اسلام همه نعمت های الهی به عنوان طیبات و حلال در اختیار بشر قرار گرفته است تا به عنوان خلیفه الهی با توجه به تسخیری که بر آن ها دارد، از آن ها به درستی برای تکامل خویش و موجودات دیگر بهره گیرد و به افزایش توانمندی ها و یا فعلیت بخشی آن ها یاری رساند. از این رو هرگونه عدم مصرف درست و مناسب نعمت های الهی و یا مصرف نادرست و بی جا و بی رویه آن ها از نظر اسلام، کفران نعمت قلمداد می شود.

به سخن دیگر، همان گونه که مصرف نادرست آن به شکل اسراف و تبذیر، کفران نعمت شمرده می شود، عدم مصرف آن و یا تحریم حلال نیز به عنوان کفران نعمت محسوب شده و مجازات و کیفر را به دنبال خواهد داشت.

از نظر اسلام، زهدورزی به عدم مصرف نعمت ها نیست بلکه به استفاده درست و مناسب هر چیزی است بی آن که دنیا در دل وی جای گیرد و او را اسیرکند. زهدورزی به عدم دوست داشتن و حب به دنیاست ولی استفاده درست و کامل هر نعمتی عین زهدورزی است. از این رو خداوند در قرآن می فرماید که زاهد کسی است که اگر چیزی از نعمت ها از دستش برود اندوهگین نمی شود و اگر نعمتی سرشار به دست آورد خوشحال و مغرور نمی شود. زیرا انسان مومن می داند که همه این ها در جهت ابتلا و یا بلا است و شخص از راه هر یک از دو شیوه، امتحان می شود تا معلوم گردد به دنیا وابسته و دلبسته است و یا آن که مردی خدایی است و خداوند را در سرنوشت و تقدیر خویش حاکم می بیند. (حدید آیه ۲۳)

براساس فرهنگ اسلامی هر چیزی می بایست به درستی مصرف شود و چیزی نادیده گرفته نشود و حلال خداوند حرام اعلام نشود؛ چنان که نباید حرام خداوند حلال شود.

اگر سخن از قناعت است به این معناست که شخص نسبت به امور دنیوی و مادیات، حرص و طمع نورزد و به آن چه در اختیار دارد بسنده کند.

از این رو یکی از پیش نیازهای مصرف درست، تبیین زهد ورزی و قناعت طلبی است؛ زیرا انسان زاهد می داند که چگونه و درچه اندازه از یک چیز استفاده کند و اگر چیزی را از دست داد ناراحت و اندوهگین نشود و به سهم خویش قناعت کند وبداند که همان را اگر به درستی استفاده کند نیازش را بر طرف می سازد.

بسیار دیده شده است که شخصی گوشت، پسته و بادام را به مقدار زیاد مصرف می کند. مصرف زیاد آن نمی تواند مفید باشد، زیرا بدن تنها به مقدار مورد نیاز خود را جذب می کند و مابقی دفع می شود و یا آن که به صورت چربی و یا مانند آن ذخیره شده و نظام بدن را در هم می ریزد. بنابراین مصرف درست و مناسب آن است که به مقدار نیازها موادی که بدن بدان نیاز دارد به آن رسانده شود.

بسیاری از مردم به سبب طمع و آز و حرصی که دارند، به آن چه دارند بسنده نمی کنند. این گونه است که هم خود و هم دیگران را به زحمت می افکنند. (مدثر آیه ۱۱ تا ۱۵)

در ساختار نظام سیاسی نیز اگر قناعت مورد توجه و اهتمام قرار گیرد، اقتصاد از حالت بیمارگونه خود خارج می شوند و دولت به گونه ای توانمند می شود که بتواند طرح های عظیم و بزرگ خویش را عملیاتی سازد.

● تغییر نگرش

یکی از مهم ترین کارهای فرهنگی که می بایست به عنوان پیش نیاز هر کاری هم چون اصلاح مصرف انجام شود، توجه به مسئله تغییر نگرش هاست. البته پیش از آن که به تغییر نگرش به عنوان اصلاح مصرف توجه شود باید به تغییر بینش و نگرش برای شناخت الگوهای صحیح مصرف اقدام شود

به سخن دیگر، کسانی که می کوشند تا بینش و نگرش مردم و جامعه را نسبت به مصرف، اصلاح کنند خود نیازمند آن هستند که بینش و نگرش درستی نسبت به هستی داشته باشند و نقش خود را در هستی بشناسند و ماموریت و مسئولیت خود را به عنوان خلیفه الهی بدانند. در این صورت است که می توانند الگوهای درست و مناسب مصرف را شناسایی و معرفی کنند و آن گاه برای اصلاح مصرف مردم و جامعه طرح ارایه دهند.

به نظر می رسد پیش از آن که اصلاحی در مصرف مردم و جامعه انجام پذیرد، باید اصلاح در الگوهای مصرف صورت گیرد و اصلاح این حوزه نیازمند اصلاح در بینش و نگرش کسانی است که می خواهند الگوهای مصرف صحیح را بشناسند و برای اصلاح آن الگوها طرح و برنامه ارایه دهند.

براین اساس یکی از پیش نیازهای مهم در اصلاح الگوی مصرف آن است که بینش و نگرش مسئولان و طراحان اصلاح الگوی مصرف تغییر کند.

بنابراین اصلاح الگوی مصرف افزون بر آن که کاری فرهنگی است، کاری در حوزه کلان و بنیادی جامعه است. بنابراین نمی توان امید داشت که با کارهای جزیی و سطحی به مقصد و مطلوب رسید و الگوهای مصرف جامعه را اصلاح و به سوی کمال سوق داد.

علی جواهردهی