سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

هنر یونان پیکر تراشی


هنر یونان پیکر تراشی

گرایشهای تکامل پیکرتراشی در یونان, درست همانند گرایشهایی که در نقاشی سفالینه ها ردیابی کردیم, مرئی و قابل توصیف اند ولی تعداد پیکره های باقی مانده به مراتب از تعداد سفالینه ها کمتر است

● پیکر تراشی

گرایشهای تکامل پیکرتراشی در یونان، درست همانند گرایشهایی که در نقاشی سفالینه ها ردیابی کردیم، مرئی و قابل توصیف اند؛ ولی تعداد پیکره های باقی مانده به مراتب از تعداد سفالینه ها کمتر است. کهن ترین پیکره ها به سده نهم پیش از میلاد مربوط می شوند و عبارتند از شبیه سازیهای کوچکی از جانوران (اسب، گاو نر، گَوَزن، پرنده) و پیکره های انسان از مواد گوناگون: مس، مفرغ، سرب، عاج و گِل پخته. برخی از این پیکره ها تزیین اشیایی بزرگتر مانند ظروف گوناگونی سفالی و سه پایه های مفرغی بودند، برخی دیگر هدایایی نذری بودند که در حوالی جاهای مقدس یا قدس الاقداس باستانی یافت شده اند. در اولمپیا ظاهراً این پیکره ها را برای کسانی که زیارتگاهها می آمدند، در جا می ساختند و می فروختند.

در پیکره جنگاوری مفرغی از آکروپولیس آتن و متعلق به اواخر سده هشتم پیش از میلاد تمام ساده نماییهای شیوه هندسی به چشم می خورد. این پیکره که نوع پسندیده ای در هنر هندسی به شمار می رود، یکپارچه ریخته شده است. (این با توجه به کوچکی پیکره، روشی منطقی برای ساختن پیکره های ریختگی بود زیرا ریختگی میان تهی که آن زمان نیز شناخته شده بود نمی توانست باعث صرفه جویی قابل توجهی در استفاده از مفرغ شود).

این جنگاور، نخست در دست بالا رفته اش یک نیزه و در دست پایینی اش یک سپر گرفته بود؛ ولی در بیشتر نمونه های بر جای مانده، از آن روزگار نه سپری هست نه نیزه ای.

سر و چهره نسبتاً خوش پرداخت، با چشمان درشت و صورت پت و پهن که بعدها به عنوان نمونه «خنده کهن» شناخته شد، بر این واقعیت گواهی می دهد که این پیکره، نمونه متأخری از نوعی است که نمونه های قدیمی ترش سرهایی داشتند که چندان تفاوتی میان کلوخهای بی شکل با آنها وجود نداشت.

گذشته از این شکلهای بدن صافتر شده اند و بخشی از گوشه داری و تیزی پیشین را از دست داده اند، گویی هنرمند می کوشیده است پیش از پرداختن به شیوه جدید – شیوه بصری – خود را از قید میثاقهای چند صد ساله شبیه سازی به شیوه هندسی برهاند.

برخی از هنرشناسان بر این باورند که این تندیسهای ریز اندام با الهام از تندیسهای ریز اندام سوری ساخته شده اند؛ ولی به یک تفاوت مهم در تکامل پیکرتراشی یونانی باید توجه کرد: پیکره های یونانی برهنه ساخته شده اند ولی نخستین نمونه های پیکره های سوری، لُنگ به خود بسته اند. از همان نخستین روزها، علاقه ذاتی هنرمندان یونانی به زیبایی طبیعی پیکره انسان – که مخصوصاً و به طرز برجسته ای هنر یونانی را مشخص می سازد – در نقطه مقابل سنت تعصب آمیز هنرمندان خاور نزدیک در مخالفت با شبیه سازی پیکر برهنه به صورت نقش برجسته همه جانبی، آشکارا جلب نظر می کند.

● پسر و دختر یونانی

پیکره مفرغی جوانی که به حدود ۶۸۰ پیش از میلاد مربوط می شود سرآغاز دوره کهن به شمار می رود؛ این پیکره، پیشتاز پیکره های ایستاده ای است که بعدها به نام کوروس، کوره، و کروسیوس ساخته شدند سایه نیمرخ نمای این پیکره ها با نیم تنه مثلثی، کمر باریک و کفلهای برآمده شان همچنان هندسی است؛ ولی شکلهاشان دارای حجم شده اند و قالب گیری عضلات صوری و توصیف دیگر جزییات تشریحی به کمک خطوط شیار مانند، نشانه ای از علاقه بنیادی به ساختار بدن است.

تندیس بزرگ، آزاد ایستاده (به اندازه طبیعی یا بزرگتر) نخستین بار در حدود ۶۰۰ پیش از میلاد، در مراحل اولیه دوره کهن به ظهور رسید. پیدایش این گونه تندیس با مرحله خاورمآبی در نقاشی سفالینه ها همزمان است و احتمالاً از سرچشمه های الهامش در خارج از خاک یونان و به ظن قوی از مصر و بین النهرین که در آن روزگار تنها مناطق دارای تندیسهای بزرگ و ساختمانی بودند جوشیده است.

یکی از نخستین نمونه های این گونه تندیس بزرگ و آزاد ایستاده، پیکره با ابهت هرا از ساموس است که بلندیش به بیش از ۱۹۰ سانتی متر می رسد و شکلی استوانه ای دارد که احتمالاً فقط از بین النهرین اقتباس شده است این الهه به حالت تمام نما از روبرو دیده می شود، پاهایش به یکدیگر چسبیده اند، دست راست از پهلوی راست آویخته و دست چپ به روی سینه گذاشته شده است و احتمالاً در اصل چیزی یا نمادی به نشانه قدرت در دست داشته است. او الهه ای است به صورت یک ستون غلاف شده (یا اصلاً یک درخت) همچنان که خدایان کرت و میسن بودند؛ ولی در اینجا هنرمند یونانی، حساسیت فوق العاده اش را به تزیین سطح کارش به نمایش می گذارد.

ایستایی بخشهای پایینی هیکل – جایی که شیارهای دامن در کنار سطح ساده شنل قرار می گیرند – با تحرک بخشهای بالایی در تضاد است زیرا در آنجا شنل یا انحناهای پرشکوهی به گرد برجستگی های سینه الهی می پیچد و تا بر می دارد. نخستین پیکره های موسوم به جوان ایستاده تندیسهای مصری را به یاد ما می آورند.

برخی از این پیکره ها به جوانانی مربوط می شوند که به پیشگاه خدای خاصی تقدیم شده اند و ظاهراً به حضورش مشرف می شوند، بقیه، تندیسهای یادبودی اند که بر مزار نجیب زادگان نهاده شده اند. بدین ترتیب، اینان انسانند و خدا نیستند (یعنی بر خلاف آنچه روزگاری تصور می شد «آپولون» نیستند) و این تجلیل از انسانها با پیکره های عظیمی که به یادبود پیروزی ایشان ساخته شده اند و مقیاس و ابهتی خداگونه به ایشان بخشیده اند، قابل فهم است. پیکره های (دختران) جوان ایستاده یادآور پیکره های مصری با این حالت (پای چپ به جلو) ، با شانه های پهن و ستبر، نمای مشخص و متقارن از روبرو هستند.

هنرمندان مصر و بین النهرین، بدن تندیس شده آدمی را تکه سنگی صاف شده می پنداشتند؛ ولی یونانیها به بخشهای ساختاری یا اجزاء اصلی پیکره و طرز جور آمدن آنها با یکدیگر علاقه داشتند.

کوروس از تنئا خصال برجسته و مختص این نوع پیکره را نشان می دهد ولی پیکره های ایستاده دخترها با یکدیگر تفاوت دارند. از آنجا که این پیکره ها آزاد ایستاده بودند و قالب سنگ نگهدارنده مصری را نداشتند، بیشتر پیکره های ایستاده دخترها در حالی یافت شده اند که از مچ پا شکسته اند. بدون تردید پیکر تراش یونانی، تا آن اندازه که در اندیشه شبیه سازی و وفادارانه شکل ظاهر هر پیکره بود مانند مصریها به ماندگاری یا جاودانگی آن نمی اندیشید و یکی از نخستین گامهایی که در این راه به پیش برداشت آزاد کردن پیکره از تکه سنگ اصلی بود در سطوح صاف پیکره، جزییات تشریحی با دقت قالب گیری شده اند، همچنان که در سینه و مفصلهای زانو دیده می شود.

سر به شیوه ای هندسی ساده شده و به صورت سطوح صاف نمایانده شده است؛ چشمان درشت و بیرون زده و دماغ، دهان، گوشها و گیسوها تماماً جزو صفات بسیار سبک یافته ی سرِ تقریباً مکعب وار این پیکره هستند. کوروس از تنئا با آنکه بیشتر به یک مصری ولایتی شباهت دارد، از لحاظ برهنگی و حالت پویا و نیمه گام زنانه اش کاملاً غیر مصری است. به علاوه، این پیکره باریک اندام و ظریف است و اندامهای زنده و نرمش به اندامهای یک دونده شباهت دارند. نمایش تشریحی اندامها به کمک خط نقر شده، که مختص مدلهای پیشین بود، کنار گذارده شده است و بالا تنه، کفلها و نرمه ساق پا با تشابهی هرچه دقیق تر به حقیقت تشریحی، به صورت نقش برجسته همه جانبی قالب گیری شده اند.

در کرویسوس (پیکره جوان یونانی) از آناووسوس به مرز تحولی مشابه تحولی که در نقاشی سفالینه ها دیدیم نزدیک می شویم. این پیکره، مطابق نوشته ای که بر پایه اش حک شده، یادبود تدفینی جوانی به نام کروسیوس است که با مرگی قهرمانانه در پیکار به شهادت رسیده است. در نقطه یا نقاطی که پیکره تنئا هنوز تا حدودی کلی نمایانه است، در اینجا به صورت اخص و موشکافانه در می آید.

هنرمند نه فقط با بخشهای ساختاری پیکره و نسبتهای طبیعی آنها و چگونگی شبیه سازی از سطوح آنها با برجسته کاری روی سنگ آشنایی دارد بلکه می تواند آفریده ای از خود به یادگار بگذارد که تصویری از بدن یا عکسی از یک کالبد ویژه – در این مورد، کالبد کشتی گیری تنومند و ستبر اندام، در نقطه مقابل پیکره باریک و قبراق تنئا است. قابل توجه است که یونانیان ساختن پیکره های درشت را نه با شبیه سازی از سر بلکه از بدن انسان آغاز می کنند. این «اندام گرایی» پیکرتراشی یونانی، چندین سده دوام آورد تا سرانجام در رئالیسمی غرق شد که هنرمند را به استفاده از شیوه هایی بس مناسب تر برای نقاشی وادار کرد.

پیکره هایی که می توان از آنها به عنوان پیکره های همراه پیکره های جوان ایستاده (کورویی) نام برد پیکره های دوشیزه های یونانی (کورای) هستند که با پیکره های پیشین همزمان بوده اند و به شیوه خاص خود ویژگیهای تصوری و طراحی مشابهی دارند.

دوشیزه یونانی از جزیره پپلوس که با پیکره کروسیوس همزمان است، یکی از چندین پیکره یافت شده در آکرو پولیس آتن است، زیرا ایرانیان پس از تسخیر شهر آتن در سال ۴۸۰ پیش از میلاد، پیکره های مزبور را در این نقطه ریختند. هدف از ساختن پیکره های مزبور روشن نیست ولی احتمالاً پیکره هایی نذری بوده اند که در نوعی مراسم دایمی و ابدی، خدایان را همراهی می کرده اند. برخلاف نمونه های پیشین، چهره این نمونه از دوشیزه یونانی به طرز گویاتری برجسته کاری شده است؛ زنخدان، گونه ها و گوشه های دهانش به طرز ظریفی طراحی و از کار درآورده شده اند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.