یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

دولت رفاه


دولت رفاه

دولت رفاه به مثابه یك سیاست توده وار می تواند به نحوی تاریخی, توده ها را در مقیاسی عظیم برای خود عقیم سازی كرده و بسیج كند

اگرچه می توان گفت علل وجودی هر دولتی، تحقق نگرش و هدف خاصی بوده، اما در حال حاضر در جهان دولت های گوناگونی از لحاظ ساختار و ایدئولوژی وجود دارند كه هر كدام با توجه به مكتب فكری و آبشخورشان، مسأله رفاه اجتماعی را مورد توجه و یا بی توجهی قرار داده اند. در این میان دیدگاه های مختلفی در مورد برعهده گرفتن یا نگرفتن این نقش به وسیله دولت نیز بیان شده است، كه در این نوشتار به آن توجه شده است.

پیش زمینه های نظریه رفاه را هم در بحران های سیاسی و شرایط تاریخی، اقتصادی و جغرافیایی جوامع و هم در زمینه های مذهبی و عقیدتی می توان بررسی كرد. تاریخ تحولات اقتصادی و عبور از فئودالیسم نشان می دهد با پیشرفت و توسعه اقتصادی و گسترش صنایع و تمركز گروه های متراكم كاری، ضرورت توجه به تأمین اجتماعی به تدریج پدیدار و براساس آن زمینه های رفاه اجتماعی نیز به نحوی میسر شد كه علاوه بر جبران خطرها و حوادثی نظیر معلولیت، پیری، از كارافتادگی و سایر حوادث، موضوع های جدیدی نظیر كاهش ساعت كار، جلوگیری از كار كودكان و تنظیم برنامه كار زنان باردار و شیرده نیز در حیطه رفاه اجتماعی مطرح شد. در گزارشی كه پیش رو دارید ضمن مرور تاریخچه دولت رفاه ، سیر مفهوم آن و نظرات موافقان و منتقدان این رویكرد مورد بررسی قرار گرفته است.

پژوهشگران برای اعلام نخستین برنامه های رفاهی دیدگاه مشتركی ندارند. اما به نظر می رسد نخستین دولتی كه برنامه رفاه اجتماعی را در مقیاسی گسترده و به شكلی كه امروزه در اغلب كشورهای جهان معمول است عرضه كرد، دولت امپراتوری تازه بنیاد آلمان به رهبری صدراعظم اتو فن بیسمارك بود. او در اوایل دهه ۱۸۸۰ برنامه رفاه اجتماعی را عرضه كرد كه براساس آن، كارگران در مقابل تصادف ها، بیماری و پیری بیمه شدند.

در آغاز جنگ جهانی دوم، دولت چرچیل نیز طرحی را آماده كرد، طرح مذكور دربرگیرنده شش محور اصلی نیازهای بشری شامل بهداشت و درمان، غذا، پوشاك، مسكن، سوخت، روشنایی و حمل ونقل بود. در این طرح ارائه خدمات بهداشت و درمان رایگان از محل اعتبارات دولتی پیش بینی شده بود. همچنین حد كفافی برای زندگی عادی مردم محاسبه و دولت موظف به تأمین حد كفاف برای همه كسانی كه قادر به تأمین آن نبودند، شده بود.

از ویژگی های طرح مذكور آن بود كه تمامی افراد جامعه اعم از فعال و غیرفعال زیرپوشش قرار می گرفتند و در كنار كمك های دولت، سیستم بیمه های اجتماعی به طور فعال مداخله و عمل می كرد. در این طرح حد كمك های دولت، تضمین كننده درآمدی مشخص به منظور رهایی از احتیاج نیازمندان بود. ویژگی مهم دیگر این طرح آن بود كه در تمامی كشور یك نهاد اصلی مسئولیت دستیابی به اهداف برنامه را برعهده داشت.

● رفاه در جوامع سنتی و مدرن

رفاه در جوامع سنتی عمدتآً شامل اقدام های خیریه و تعاونی های ابتدایی، به منظور كمك به هم نوع و در قالب همیاری ها و دگریاری ها برای تأمین نیازهای اولیه خانواده ها و گروه های محلی بود. بتدریج و براثر پیدایش روابط تولیدی و حاكمیت بازار و شرایط كار در كارخانجات، موضوع بیمه های اجتماعی مطرح شد و پس از آن، موضوع تأمین اجتماعی با توجه به ابعاد حمایتی و جبرانی وسیع، جایگزین بیمه های اجتماعی شد تا آثار اقتصادی كلیه خطرهای اجتماعی را جبران كند. با پیدایش تشكل های كارگری و ایجاد قوانین و حقوق كار در محیط های صنعتی و با هدف تأمین منافع كارگران در مقابل تمامی خطرهای انسانی و شغلی، علاوه بر نیازهای اولیه، موضوع نیازهای ثانویه و امنیت فردی نیز مطرح شد. در این مرحله رویكرد رفاه صنفی جایگزین رفاه فرد و خانواده و گروه های محلی شد. با پیدایش جوامع مدرن با خصلت های شهرنشینی، خانواده هسته ای و نظام های اقتصادی پیچیده و كلان بتدریج نگرش های جدید رفاه اجتماعی پدیدار شد.

● سیر مفهوم رفاه اجتماعی

مفهوم و محتوای رفاه اجتماعی در طول چند دهه اخیر بسیار دگرگون شده است. در دهه ۱۹۷۰گفته می شد رفاه اجتماعی مجموعه قوانین، برنامه ها و خدمات سازمان یافته ای است كه هدف آن، تأمین حداقل نیازهای اساسی آحاد كشور است.

در طول سال های دهه ۱۹۸۰ این مفهوم به نحوی تغییر كرد كه رفاه اجتماعی به مجموعه اقدام ها و خدمات گوناگون اجتماعی در جهت رفع نیازهای افراد و گروه ها در جامعه و غلبه بر مسائل اجتماعی اطلاق می شد. از دهه ۱۹۹۰ رفاه اجتماعی به مجموعه شرایطی تلقی می شود كه در آن، خشنودی انسان در زندگی مطرح است. براساس این نگرش، رفاه اجتماعی مجموعه شرایطی است كه در آن مسائل اجتماعی حل و یا كنترل شده اند، نیازهای اولیه انسانی ارضا شده است و فرصت های اجتماعی به حداكثر رسیده اند.

مشاهده می شود كه تحول ایجاد شده در این مفهوم، بسیار قابل توجه است، یعنی رفاه اجتماعی از پدیده هایی از جنس فعالیت و خدمات به پدیده هایی از جنس شرایط و حالات تبدیل شده است. علاوه بر این، مفاهیم جدیدی نظیر فرصت های اجتماعی و رضایت اجتماعی نیز به آن وارد شده است. براین اساس، مفهوم رفاه اجتماعی را می توان در سطح افراد، خانواده ها، انجمن ها، سازمان ها، اجتماعات محلی و به طور كلی جامعه در نظر گرفت. این مفهوم همچنین می تواند در برگیرنده گروهی از كشورها، مناطق بین المللی و یا جهان به طور كلی باشد.

در گذشته رفاه فقط در سطح خرد یعنی در سطح خانواده نگریسته می شد و این نگرش گاه مفهوم رفاه را تا حد تأمین حداقل مورد نیاز یك فرد تقلیل داده اند. اصلاح این نگرش به خودی خود موجب اصلاح برنامه های فقرزدایی خواهد شد و به جای تلاش برای ارتقای وضع اقتصادی بعضی از افراد جامعه، تا حد نزدیك شدن به سطح قابل قبول، شرایط و كیفیتی در سطح جامعه ایجاد می كند كه مجموعه جامعه مسئولیت ارتقای اعضای خود را برعهده گیرند. در تعریف این نوع رفاه اجتماعی، سه مفهوم محوری وجود دارد: حل یا كنترل مسائل اجتماعی مسائلی مانند، خشونت، بیكاری، استعمال موادمخدر، فقر و خودكشی هم در طول زمان تحول پیدا می كنند و هم نگرش ها درباره آنها تغییر می كند.

آنچه معمولاً در رابطه با مسائل اجتماعی مطرح می شود، شناخت و ادراك صحیح، داوری های منطقی و بالاخره راه حل هایی است كه درمورد این مسائل به كار گرفته می شود. در شرایط رفاهی این مسائل باید حداقل كنترل شده باشند.

تأمین نیازها: این مفهوم علاوه بر شمول آن بر ابعادی مانند، نیازهای زیستی، مسكن، آموزش و بهداشت، نیازهایی كه برای زندگی منطقی و مناسب ضروری است را نیز شامل می شود. تأمین فرصت های اجتماعی برابر: این مفهوم به معنی برابری فرصت ها در مقابل شغل، آموزش و ارتقای اجتماعی، صرفنظر از موقعیت های فردی است و در صورت نابرابری فرصت ها، گرایش به روش های غیرمنطقی برای دستیابی به نیازها بروز خواهد كرد و این مشكل در نهایت به گستردگی حوزه اول یعنی مسائل اجتماعی می انجامد. فقدان فرصت های عادلانه و مبتنی بر شایستگی فردی یكی از علل مهم سوء رفتار اجتماعی است.

● چشم اندازهای اصلی رفاه

چشم اندازهای اصلی رفاه را می توان شادكامی، تأمین، ترجیحات، نیازها، رهایی و مقایسه های نسبی دانست، یعنی دیدگاه هایی وجود دارد كه معتقد است هر یك از این عوامل، اصل بهتری برای توزیع كالاهای اجتماعی است و به عنوان معیار و محور آن نظریه قرار می گیرد .

شادكامی؛ به حالتی عمومی و غالب تعبیر می شود، حالتی كه لزوماً به احساس سرخوشی یا نشاطی خاص، كاهش پذیر نباشد، حالتی كه غالباً به عنوان رضایت یا خرسندی از آن یاد می شود. تأمین؛ به معنای پیش آگاهی از این امر است كه اوضاع و احوال یك فرد در آینده نزدیك دستخوش نابسامانی نخواهد شد. شخصی كه از امنیت درآمد، اشتغال و مسكن برخوردار باشد، به روشنی در وضع رفاهی بهتری از شخصی قرار دارد كه فاقد ایمنی و امنیت خاطر باشد.

ترجیحات؛ به معنای این است كه بگوییم شخصی كه ترجیحاتش تحقق یافته است، از شخصی كه آرزوهایش برآورده نشده است، از رفاه بیشتری برخوردار است. جاذبه تعریف رفاه در این معنا، این است كه مفهومی عرضه می دارد كه بالقوه قابل اندازه گیری است.

نیازها؛ این دیدگاه كه برآورده شدن نیازها را مظهر رفاه بدانیم، به سبب دلالت های مساوات طلبانه آن، در میان تحلیلگران سیاست اجتماعی مقبولیت دارد. به این دلیل كه نیازها ظاهراً چیزی را توصیف می كنند كه به طبیعت آدمی مربوط است و ضرورت بیشتری از ترجیحات دارد و بنابراین كمتر فردگرایانه است. نیازها به علاوه به نوعی تعریف و اندازه گیری عینی میدان می دهند كه به رفتارهای بازار وابستگی ندارد.

استحقاق؛ بر نقطه ای مشترك بین مشاركت و پاداش دلالت دارد. محافظه كاران معمولاً به عنوان مفهومی كه مظهر وابستگی ذاتی جامعه است به استحقاق استناد می كنند و بر همین مبنا معتقدند كسانی را كه بیش از اندازه پاداش مشاركت خود از جامعه می گیرند، اخلاقاً می توان مجازات كرد. با این حال، جناح راست استدلال می كند استحقاق ارزشی است كه كمی كردن آن بسیار دشوار است و علاوه بر این بازارها به سزاواری و تناسب برای فروش كار دارند نه به شایستگی و استحقاق.

مقایسه های نسبی؛ به این نكته توجه دارد كه رفاه به نوعی با این خصلت آدمی كه خود را دائم با دیگران مقایسه می كند پیوند دارد. می توان گفت انواع اصیل و غیراصیل مقایسه های رفاهی وجود دارد، اگرچه تشخیص این كه كدام یك اصیل و كدام یك غیراصیل است كار ساده ای نیست. هر یك از شش عنوان فوق با آنچه رفاه می نامیم نوعی ارتباط دارد، اما هیچ یك از آنها به تنهایی كافی و بسنده نیست.

● پیدایش دولت رفاه

دولت رفاه به تأسی از الگوی حكومت سوسیالیستی پدید آمد و هدفش بازداشتن توده ها از توسل به انقلاب سوسیالیستی بود. در دهه ۱۹۳۰ و به دلیل اعتقاد به توانایی نیروهای چپ در ارائه راه حل برای مقابله با مصائب و بدبختی هایی كه در اثر بحران اقتصادی دامنگیر مردم در جوامع صنعتی شده بود، همچنین فقر گسترده، گرسنگی و بیماری های همه گیر كه میلیون ها انسان را به ورطه ناامیدی و یأس كشانده بود، ایده تأمین رفاه همگانی در كشورهای صنعتی پدید آمد. اصول اساسی شالوده ای دولت رفاه عبارتند از:

۱) تأمین خدمات رفاهی برای تضمین بقا در شرایط اقتصاد آزاد سرمایه داری مدرن و

۲) وجود دولت دموكراتیك. بنابراین دولت رفاه به صرف تأمین پاره ای خدمات رفاهی از سوی نهادهای دولتی شكل نمی گیرد، بلكه مستلزم وجود ساختارهای اقتصادی و سیاسی معینی است كه اساساً فقط در شرایط كشورهای صنعتی دارای نظام اقتصاد آزاد وجود دارند. دولت رفاه، نتیجه برعهده گرفتن مسئولیت آشكار بهزیستی و رفاه تمامی مردم از سوی یك دولت قانونی و رسمی است و در معنای خاص دلالت بر وضع ویژه ای دارد كه در آن دولت های طرفدار اقتصاد آزاد تأمین پایه ای ترین خدمات اجتماعی و ارائه سطوح معینی از خدمات رفاهی به توده های نیازمند را به منظور ایجاد تعادل و توازن اجتماعی و سیاسی برعهده می گیرند.

● موافقان رفاه اجتماعی

جرمی بنتام، اعتقاد داشت كه ما مجبور نیستیم بحث خود را صرفاً به رفاه فردی محدود كنیم. برای بنتام، رفاه مترادف بهره مندی یا مطلوبیت بود، كه آن را به منزله خیر و خوشبختی و بنابراین قابل اندازه گیری تعریف می كرد. درواقع، او یك معادله لذت وضع كرده بود كه اجازه می داد هر كس لذت حاصل از كار خود را با لذت حاصل از كار دیگران مقایسه كند و اندازه بگیرد. برای بنتام رفاه اجتماعی مساوی با بهره مندی اجتماعی بود و بهره مندی اجتماعی مساوی با حداكثر خیر و خوشبختی برای حداكثر آحاد مردم بود.

ا.سی.پیگو، استدلال می كرد مقایسه بین افراد می تواند صورت گیرد. زیرا بهزیستی مقوله ای است كه به آمال و آرزوها ارتباط دارد و آرزوها را می توان بر مبنای معیارهای پولی اندازه گیری كرد. هر چه تمایل شخصی برای پرداخت بابت چیزی بیشتر باشد، آرزوی آن شخص شدیدتر است و بر این مبنا دسترسی تملك آن شیء موجب بالارفتن سطح رفاه و بهزیستی او می شود. بنابراین رفاه فردی ارتباط نزدیكی با انتخاب های بازار دارد و می توان گفت رفاه اجتماعی به تناسب رونق یا ركود ثروت ملی، كه از راه شاخص هایی چون تولید ناخالص ملی قابل اندازه گیری است، كم یا زیاد می شود.

ویلفردو پارتو، استدلال می كرد مقایسه بین افراد امكان ندارد، اما درعین حال براین عقیده بود كه ما می توانیم در باب وضع رفاه اجتماعی و اشتراكی به شكلی بامعنا و سودمند صحبت كنیم. به گفته پارتو، جامعه ای كه قادر باشد دست كم وضع زندگی یكی از آحاد خود را بهتر سازد، مشروط بر آن كه وضع هیچ كس را بر اثر این كار بدتر نكند، می تواند به عنوان جامعه ای در جریان بهبود شرایط رفاهی خویش است توصیف شود. با این حال، زمانی می آید كه این جامعه می تواند فقط با بدتر كردن وضع شماری از آحاد خود، شرایط شماری دیگر را بهتر كند. در این حالت جامعه مورد بحث به مرحله كارایی مطلوب خویش رسیده است و ایجاد هرگونه تغییر بیشتر دیگر توجیهی ندارد. به طور خلاصه پارتو می گوید: اگر تغییری باعث شود وضع یك نفر بدتر شود، صرفنظر از آن كه آن جامعه چقدر نابرابر است و آن شخص كه وضعش بدتر شده است هنوز چقدر ثروتمند است، باید گفت تغییری ناموجه صورت گرفته است.

منابع:

۱ ـ تونی فیتز پتریك. نظریه رفاه، هرمز همایون پور. انتشارات گام نو و مؤسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی. چاپ دوم. ۱۳۸۳

۲ـ محمدجواد زاهدی. توسعه و نابرابری. انتشارات مازیار. چاپ دوم. ۱۳۸۵

۳ـ میلتون فریدمن. آزادی انتخاب. حسین حكیم زاده جهرمی. نشر فرزان. چاپ اول از ویراسته جدید. ۱۳۷۸.

۴ـ میلتون فریدمن. سرمایه داری و آزادی. غلامرضا رشیدی. نشر نی. چاپ اول ۱۳۸۰

۵ـ ایمون باتلر. اندیشه های اقتصادی میلتون فریدمن. فریدون تفضلی. نشر نی. چاپ اول ۱۳۷۷

۶ ـ پیتر كیویستو. اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی. منوچهر صبوری. نشر نی. چاپ دوم. ۱۳۸۰.

سیدحسین امامی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.