سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شعر مذهبی چراها و اگرها


شعر مذهبی چراها و اگرها

شعر مذهبی نوع خاصی از شعر است که به بیان وقایع, تبیین دیدگاه ها و دفاع از ارزش های مذهبی با دیدی هنری می پردازد

پرداختن به مباحث کلی در مورد شعر مذهبی، با همه نابسامانی‌هایی که در چندین دهه اخیر داشته است و مشکلات و معضلات مطرح در این مقوله - که کم هم نیستند - کاری بس دشوار است. آنجا که سخن از شعر مذهبی به میان می‌آید، با وجود دیدگاه‌های مختلفی که در باب اینگونه خاص از شعر وجود دارد، بدون شک ذهن مخاطب به سمت و سوی وقایع مذهبی کشیده می‌شود و با اندکی تسامح قبول خواهیم کرد که شعر مذهبی بیشتر حول و حوش وقایع و اتفاقات مذهبی دور می‌زند تا اصل و جوهر مذهب.

ظاهر سخن خالی از تناقضی نیست - که چگونه شعر مذهبی وقایع مذهبی را بازخوانی می‌کند و به اصل مذهب کاری ندارد - اما اشاره به این نکته که شاعر مذهبی با سرودن یک یا چند شعر، در عین بازگویی و بازخوانی پرونده وقایع تاریخی مذهبی‌- مثل عاشورا - در واقع به دفاع از اصول و جانمایه‌های اصلی مذهب می‌پردازد، تا حد زیادی مرتفع کننده تناقض ظاهری کلام خواهد بود و همچنین مدخلی است برای ورود و توجه به اصیل‌ترین گونه شعر مذهبی، که در پرتو پرداخت شاعرانه وقایع مذهبی، پیام‌آوری و جهت‌دهی فکری و تاریخی نیز دارد.

می‌توانیم شعر مذهبی را اینگونه تعریف کنیم.

“شعر مذهبی نوع خاصی از شعر است که به بیان وقایع، تبیین دیدگاه‌ها و دفاع از ارزش‌های مذهبی با دیدی هنری می‌پردازد.”این تعریف مختصر، اگر چه جامعیت و مانعیت منطقی سایر تعاریف را ندارد، اما حدود و ثغور ضمنی شعر مذهبی را مشخص می‌کند.

به تجربه ثابت شده است که اکثر شاعران و سخن‌سرایانی که با موضوع خود، به صورت سطحی و پوسته‌ای برخورد کرده‌اند، در کار خود توفیق چندانی نیافته‌اند و آنانکه به تعمق و کنکاش در موضوع پرداخته‌اند و نگرشی عینی و عمیق نسبت به موضوع به هم رسانده‌اند، در کار خود موفق و یا حداقل موفق‌تر از دسته نخست بوده‌اند.

برای بیان بهتر مطلب باید گفت؛ یکی از دلایل عدم توفیق شعر مذهبی در دهه‌های اخیر (خصوصا) همین نگرش سطحی و تلقی تصویری کلی از مذهب و وقایع مذهبی بوده است، پرداختن به بحثی کوتاه در مورد شعر جنگ، جهت مقایسه خالی از فایده نیست. در شعر جنگ (به معنای عام لفظ) مخاطب با دو دیدگاه مختلف روبرو بود:

نخست؛ شاعرانی که برداشتی سطحی و نه چندان عمیق، از جنگ داشتند. این نوع نگرش خاص که تنها به کلیات ظاهری و پوسته جنگ می‌پرداخت، باعث شد تا شعرهایی در خور این دیدگاه نیز پدید آید. آنچه محصول این طرز نگاه شد، شعرهایی بود که یا بیشتر در وصف جنگ و صحنه‌های پیکار بود، یا توصیف رشادت‌های رزمندگان اسلام، مثلا تشبیه آنها به نمادهای شجاعت و غیره و یا نوعی جانبداری شاعرانه (و البته به جا) از جبهه حق، که در لفافه‌‌ای از صنایع و فنون ادبی عرضه می‌شد.

حداکثر عملکردی که این گونه خاص از شعر جنگ داشت (و آن هم برای مخاطب آشنا با شعر) تهییج و انگیزش سطحی و لحظه‌ای و نوعی اظهار شکوه و غرور برای مخاطب بود، که البته بسیار هم تاریخ‌دار بود و دیدیم که بعد از اتمام فیزیکی جنگ، آن شعرها نیز به نوعی به اتمام رسیدند و دیگر جز در کتب شعری جنگ نمی‌توان آنها را دید.

دیدگاه دوم در شعر جنگ، دیدگاهی بود که شاعر با بیان این مسئله جنگ و فلسفه آن، به واقعیات عینی و ملموس جنگ می‌پرداخت و از برخورد وصفی، شعاری و سطحی با جنگ، سخت در گریز بود. شاعرانی که در این دسته قرار گرفتند، آنهایی بودند که برای بازخوانی پرونده وقایع جنگ، پوسته آن را شکافتند و با نگرشی عمیق، عینی، دقیق و موشکافانه، به بررسی مسئله جنگ و تبعات اجتماعی و سیاسی آن پرداختند.

اشاره به صحنه‌های جزیی جنگ، مثل کشتار کودکان و امثال آن، که با نوعی بیان عاطفی خاص پیوند خورده بود، نوعی برداشت جزیی از جنگ بود که در بطن خود تمام فلسفه جنگ (اعم از مظلومیت کودکان و پستی و ددمنشی دشمن) و سایر تبعات مترتب بر آن، به نحوی هنرمندانه در خود گنجانده بود و در مرتبه‌ای وسیع‌تر تمام پیام جنگ را در خود داشت و این بود آنچه که به واقع از شعر جنگ باقی ماند و هنوز هم پس از چندین سال که از جنگ می‌گذرد، نه تنها مرور آن شعرها باعث تالم و تاثر هر خواننده‌ای می‌شود، بلکه گزارش گونه‌ای مستند از جنگ هستند که می‌توانند در هر زمانی واقعیات جنگ را زنده کنند و نشان دهند. دلیل اصلی این خاصیت در واقع نوع برخورد عینی و پرداخت هنری واقعیات ملموس جنگ بود که این اشعار نامیرا (هر چند محدود) را برای ادبیات جنگ رقم زد.

در شعر مذهبی امروز (معاصر ، که البته به معنای مصطلح باید متناسب زمانه هم باشد) عین همین مسئله - که در شعر جنگ آمد - به چشم می خورد. می‌گوییم شعر مذهبی معاصر، به این دلیل که شعرهای مذهبی قدما و گذشتگان، مبتنی بر نوع دیدگاه قدیمی و سنتی آنها بود و جزیی‌نگری و دقتی که امروز در شعر (به طور اعم) می‌بینیم و در اثر تطور تاریخی شعر است، در هیچ یک از شئون شعری گذشته (جز اندکی در طرز هندی) اعم از مذهبی و غیر مذهبی دیده نشده است. پس شعر مذهبی قدیم در خور زمانه خود بوده است و اگر کمی انصاف داشته باشیم، خواهیم گفت که فرزند بدی هم برای زمانه خود نبوده است.

آنچه اصل سخن است، این است که آیا شعر مذهبی معاصر (دهه‌های اخیر) آن چیزی هست که مورد انتظار بوده یا نه؟!با یک نگرش کلی و دقیق به شعر مذهبی، درمی‌یابیم که آنچه معضل و مشکل اصلی شعر مذهبی امروز است، چیزی فراتر از معمول شعر (به معنای عام) است. برای روشن‌تر شدن مطلب یک دسته‌بندی کلی در شعر مذهبی (البته معاصر) بی‌ضرر می‌نماید؛ ما اندکی پیشتر گفتیم در شعر جنگ، دو نوع دیدگاه و به تبع آن دو نوع و گونه خاص شعری موجود بوده است: نخست دید سطحی و ظاهری و قشری و دوم برداشت عمیق، عینی، ملموس و جزیی از جنگ، که البته در بطن خود پیام و هدف کلی جنگ را پنهان داشت.

طبق همان تقسیمی که در شعر جنگ داشتیم در اینجا (شعر مذهبی) نیز دو نوع دیدگاه داریم: سطحی و عمیق و البته چیزی که از شعرهای عمیق مذهبی انتظار می‌رود، (به خاطر عمق و درونمایه سترگ مذهب) فراتر و عام‌تر از نمونه مشابه آن در شعر جنگ است.

در دسته نخست یعنی نوع نگرش بیرونی و سطحی(مثل شعر جنگ)، شاعرانی بودند که با مسئله مذهب و وقایع مذهبی به صورت ظاهری و قشری برخورد کردند و این نوع دیدگاه، به خوبی در اشعارشان نمایان است. شاعرانی که در این دسته قرار می‌گیرند، تنها به کلیات می‌پرداختند و از ورود به جزئیات و توصیف عینی آنها، که می‌توانست دریچه‌ای جهت گریز به کلیات مهمتر باشد، به علل مختلف محروم ماندند. این دسته تنها به وصف و توصیف کلی و دورنمایی از وقایع مذهبی عاشورا، شهادت علی بن ابی‌طالب و ... پرداختند و البته این نوع نگرش اقتضای آن را داشت که از صنایع ادبی نیز به صورت کلی و ناملموس استفاده کنند. مثلا درصد استفاده از صنعت تشبیه در اینگونه اشعار به مراتب زیادتر از صنایعی مثل تصویرگری و امثال آن است. اینگونه برخورد با شعر و این نوع خاص از شعر مذهبی حداقل در سه بعد ضعیف است:

۱) برقرار کردن ارتباط عمیق و وثیق با موضوع:

گفتیم که وصف کلی یک موضوع و عدم برخورد درونی و ریشه‌ای با آن، باعث می‌شود که حق آن موضوع (به معنای واقعی کلمه) ادا نشود. ما مثلا وقتی از شخصیت بزرگ و عمیقی چون مولای متقیان صحبت می‌کنیم و موضوع شعر ما (چه مولودیه، چه مرثیه و چه یک شعر وصفی) حضرت ایشان است، اگر آن حضرت را در بزرگی و جلالت به کوه و در گرمی و محبت به خورشید هم تشبیه کنیم، حق موضوع ادا نشده است چون شان وجودی حضرت ایشان به مراتب بالاتر از این تشبیهات و قیاسات است.

از سوی دیگر نیز شاعر کوتاهی کرده و آن این است که به جای اشاره به خصایص وجودی عینی و ملموس در مورد شخص ایشان، به وصف‌های کلی و حاشیه‌ای پرداخته است. پس ضعف نخست شعرهای سطحی مذهبی، که شاعر به جای پرداختن به خصایص خاصه شخصیتی، به کرامات کلی و قابل صدق بر همه بزرگان می‌پردازد (مثل شهامت، شجاعت و ایثار) بدون آوردن جلوه خاص آن خصوصیت در شخصیت مورد وصف. مثلا “گذشت” به عنوان یکی از کرامات کلی ائمه علیها السلام، در هر یک از وجودات شریفه ایشان به نحوی خاص بروز و ظهور می‌یابد. در وجود شریف مولای متقیان این کرامت حتی در زمانی هم که در بستر شهادت هستند، به چشم می‌خورد و مصداق آن در این بیت دیده می‌شود:“می‌زند پس لب او کاسه شیر می‌کند چشم اشارت به اسیر”

حال پرداخت هنرمندانه این جلوه خاص از ایثار نه تنها به صورت کلی نیست، بلکه به عنوان یکی از خاصیت‌های وجودی خاص مولای متقیان است که در این شکل خاص شامل هیچ کس دیگری نمی‌شود و از سوی دیگر الگویی برای همگان می‌شود. پس شاعر برای بیان بهتر موضوع، باید از (جلوه‌های جزیی شخصیت) مثل آنچه آمد، کرامات کلی را انتقال دهد نه اینکه با آوردن اوصاف کلی شعری بسازد قابل صدق بر همگان.

۲) برقراری ارتباط عمیق و ریشه‌ای با مخاطب:

گفتیم که اولین تابع برخورد سطحی و نگرش ظاهری، عدم ایجاد ارتباط عمیق با موضوع است. دومین نتیجه چنین برخورد سطح گرایانه‌ای ضعف ارتباط با مخاطب است. از شعری که خود شاعر آن، نتوانسته است با موضوع مورد بحثش ارتباط کاملی برقرار کند، نباید توقع داشت که مخاطب بتواند با آن ارتباط عمیق برقرار کند و برداشت کامل و کافی در حوزه محتوا و پیام داشته باشد. اگر شعر یک شاعر (خصوصا در شعر مذهبی) عمق کافی نداشته باشد، نخواهد توانست با مخاطب خود به درستی مرتبط شود و مثلا تاثر و تالم و یا شادی و شعف و در یک کلام احساس خود را انتقال دهد و همه اینها را در مخاطب برانگیزد.

۳) بعد سوم ضعف شعرهای مذهبی سطحی، از دو بعد دیگر مهمتر است و دلیل این امر نیز انتظار خاصی است که از شعر مذهبی می‌رود. ما قبلا گفتیم که مثلا به تصویر کشیدن جسد سوخته یک کودک در یک بیت از شعری، به مراتب از یک قصیده یا مثنوی شعاری درباره مظلومیت کودکان و بمباران شدگان جنگ، به جهت القای پیام به مخاطب شعر موثرتر است. در دیدی وسیع‌تر اگر به هدفمندی در شعر مذهبی عنایت داشته باشیم، خواهیم دید هدفی که یک شعر مذهبی دنبال می‌کند، به مراتب مهمتر از هدفی است که یک شعر مثلا با درونمایه اجتماعی یا عاشقانه دارد.

دلیل این امر هم، این است که اگر بخواهیم همه تاریخ مذهب و وقایع و اتفاقات آن را به صورت حدیث، گزارش و تاریخ مستند و خشک ارائه دهیم، دسته‌ای از مخاطبان در دریافت آن مشکل خواهند داشت و آنها کسانی هستند که خشک بودن زبان و مستند بودن بیان، نوعی دلزدگی را برایشان ایجاد می‌کند و ثانیا تمام وقایع مذهب و حتی وقایع بارزتر و شاخص‌تر را هم نمی‌توان بین عامه مردم به این صورت خشک نشر داد.

گریزگاه خوبی که در اینجا باز می‌شود، مسئله هنری کردن بیان مذهبی است و البته بیان هنری در مقوله هدف، هیچ تفاوتی با بیان تاریخی و مستند ندارد پس هدف هنر مذهبی و خاصه هنر شعر، زنده کردن، پیام‌رسانی، ارائه روش و خط مذهبی به مخاطب است (یعنی نوعی هدایتگری مذهبی در قالب هنر شعر با پرداخت هنری موضوع.)

محمدرضا تقی‌ دخت


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید