دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
نکته هایی درباره برگزاری شب شعر بازیگر در خانه سینما
شعر اصیلترین و شناختهشدهترین هنر برای ایرانیان است و آدمهای این سرزمین از بدو تولد با نخستین لالاییهای مادرانشان درست شبیه حیاتیترین نیازهای روزمره لمسش میکنند. از همین رو کمتر کسی را میتوان یافت که در طول دوران زندگیاش با این پدیده دست و پنجه نرم نکرده باشد.
بیشتر ایرانیها شاعرانی هستند که استعدادهایشان را شکوفا نمیکنند و از همینجا، تفاوت شاعران حرفهای با آدمهای عادی آغاز میشود.
بهانه این سطرها برگزاری <شب شعر بازیگر> است که با حضور بازیگران سینما و تلویزیون و شاعران نامآشنای معاصر در خانه سینما برگزار شد؛ بازیگرانی که با تمام شهرت و محبوبیتی که از آن برخوردارند ثابت کردند حتی از اندک استعدادی هم در این عرصه برخوردار نیستند و در مقابل، شاعران استخوان خرد کردهای که مجبور بودند ابتداییترین سطرها را بشنوند و با همه سختیاش تحمل کنند .
برنامه ساعت ۷ غروب با اجرای رضا فیاضی آغاز شد و در بخش اول که تا ساعت ۳۰ / ۹ دقیقه طول کشید هنرمندان، شعرخوانی پشت تریبون را با بازی در مقابل دوربین اشتباه گرفتند. از ژاله علو، بهروز بقایی، علیرضا خمسه، افسانه بایگان و بقیه که آثار خودشان را زمزمه میکردند گرفته تا گوهر خیراندیش و اصغر همت که شعرهای جمشید اسماعیلخانی و حسین پناهی را خواندند، از هیچ کدامشان غیر از خاطرهای کسالتبار باقی نماند. آنها ثابت کردند که هیچگاه با یک مجموعه شعر از اهالی حرفهای و جدی شعر معاصر برخورد نکردهاند.
هرچند در این میان باید حساب محمدعلی سجادی کارگردان و علی دهکردی را که شعرهایشان حداقل از شکل و شمایلی معمولی برخوردار بود متفاوت دانست.
در بخش دوم برنامه علی باباچاهی قبل از آنکه شعرهایش را بخواند درباره چیزهایی که در آن جلسه شنیده و ذهنش را پشت لبخندهایش مکدر کرده برای درها نکتههایی آموزشی و کاربردی گفت تا دیوارها بشنوند اما انگار نه انگار و شمس لنگرودی نیز قبل از مرور آثارش با طنزی که همواره در حرفهایش جریان دارد، گفت: <چند سال پیش به نشر چشمه رفتم و متوجه شدم کافیشاپ طبقه دوم را تعطیل کردهاند، علت را که جویا شدم گفتند اماکن به دلیل تداخل مشاغل رای به تعطیلی کافه داده است.> اما باز هم کسی چیزی از این حرفها سردر نیاورد.
انگار بازیگرانی که در شب شعر بازیگر دور هم جمع شده بودند اصلا شناختی از ادبیات و صنایع پرنقش آن نداشتند.
نوبت به شعرخوانی علیشاه مولوی که رسید خوشحال شدیم که لااقل در این شب غمانگیز چند شعر خوب خواهیم شنید اما آقای مجری بعد از اولین قطعهای که مولوی خواند خیلی راحت برنامهاش را به دلیل محدودیت زمانی قطع کرد و اینگونه حرمت میهمانانش را گرامی داشت!
برنامه که به پایان رسید عقربهها ۳۰/۱۱ دقیقه را نشانه گرفتند و این اولین باری بود که در شب شعری شرکت میکردم که به معنای واقعیاش در شب برگزار میشد.
خیابانهای شهر آرامند و بیهیاهو. به خیلی چیزها فکر میکنم مثلا به اینکه برنامهای را تدارک ببینیم تا در آن شاعران برای سینماگران چند دقیقهای نقش بازی کنند تا بعد از آن واکنش آنها را ببینیم و بعد یادم میآید که سپانلو حتما از چند و چون قصه خبر داشته که زیر قولش زد و رنج رفت و آمد در گرمای طاقتفرسای تهران را تحمل نکرد.
همه چیز را دوباره مرور میکنم و یادم میآید که باباچاهی باید این همه راه را به خانهاش در گوهردشت برگردد و بعد غمگین میشوم.
یاسین نمکچیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست