جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

هویت و سیاست در عرصه عمومی


هویت و سیاست در عرصه عمومی

هویت نقشی مهم در تنظیم روابط و مناسبات میان افراد و گروه ها در درون جامعه دارد نحوه رویكرد با دیگری, موافقت یا مخالفت, دوستی یا دشمنی, همكاری یا رقابت, اعتماد یا بی اعتمادی, جذب یا طرد, همه بستگی به هویتی دارد كه هر فرد یا جمعی در برابر دیگری برای خود می شناسد

●●نكته

اگر پایبندی و عمل به ارزش های مزبور پشتوانه ای در نظام هستی شناختی و عقلانیت جمع نداشته باشند، تضمینی وجود ندارد كه به هنگام رویارویی با ارزش های سازش ناپذیر و شرایط دشوار و پرهزینه و با بروز تعارض میان منافع شخصی فوری و خیر عموم، تعهد به آنها توسط فرد یا جمع ادامه یابد.

تفاوت ها و هویت ها

۱ هویت نقشی مهم در تنظیم روابط و مناسبات میان افراد و گروه ها در درون جامعه دارد. نحوه رویكرد با دیگری، موافقت یا مخالفت، دوستی یا دشمنی، همكاری یا رقابت، اعتماد یا بی اعتمادی، جذب یا طرد، همه بستگی به هویتی دارد كه هر فرد یا جمعی در برابر دیگری برای خود می شناسد. هویت در پاسخ به پرسش «من كیستم» تعریف می شود و ملازم با مفاهیم «غیرت» و «تفاوت» است. آگاهی از تفاوت ها پایه شكل گیری هویت اند، و چون انواعی از تفاوت ها وجود دارد هویت ها هم متعددند. به طوری كه هر فرد یا گروهی از افراد در آن واحد دارنده بیش از یك هویت اند و بسته به این كه در مواجهه با «غیر» چه تفاوتی برجسته و ظاهر شود، خویشتن را در قالب هویتی مرتبط با آن معرفی و كنشی متناسب با آن هویت انتخاب خواهد كرد. كودك به محض آنكه به «تفاوت» جنسیتی میان خود و كودكان دیگر پی می برد و رفتار متفاوت دیگران را مشاهده می كند، هویت «پسر» یا دختر بودن در ذهن وی شكل می گیرد و از آن پس اگر با اشاره به تفاوت جنسیت از وی بپرسند تو كیستی خود را «پسر» یا «دختر» معرفی خواهد كرد. به تدریج كه سایر انواع تفاوت ها، حقیقی یا كاذب برای فرد یا جمع شناخته می شوند، حلقه های دیگر هویت آنها را از «دیگران» جدا و متمایز می سازد و بدین ترتیب انواع هویت های «خویشاوندی»، «قومی»، «قبیله ای»، «ملی»، «نژادی»، «مذهبی»، «مسلكی»، «سیاسی» و «شغلی و حرفه ای» و دیگر گروه بندی های اجتماعی و طبقاتی تشكیل می شوند. هر هویت مشخص و تعریف شده، انتظارات، حقوق، تكالیف و نقش های ویژه ای را به همراه دارد كه فرد یا جمع ناگزیر از پذیرش و انجام آنها است، به عبارت دیگر، تفاوت هویت ها است كه تفاوت در حقوق و وظایف و مسئولیت ها و كاركردها و انتظارات را موجب می شود و مشروعیت می بخشد. به محض آنكه فرد یا جمعی در هویت «زن»، «فرزند»، «ایرانی»، «معلم»، «روحانی»، «مسلمان»، «روشنفكر»، «روستایی»، «كارگر»، «سرمایه دار»، «كرد» یا «بلوچ» ظاهر شود، از حقوق و امتیازاتی برخوردار و از حقوق و امتیازاتی محروم شمرده می شود و وظایف و مسئولیت هایی بر وی محول و یا خود برای خویش می پذیرد. همكاری و تعامل دوستانه یا رقابت و ستیز خصمانه، پذیرش یا طرد، در روابط میان افراد و گروه ها در وهله اول براساس هویتی كه فرد در رابطه با غیر خود می شناسد، تعیین می شود. به دگر سخن، كنش های انسانی افراد و گروه ها با یكدیگر در عرصه زیست اجتماعی خانوادگی، مدنی، عمومی یا سیاسی، از هویت های شناخته و تعریف شده آنان تاثیر می پذیرد. همبستگی های اجتماعی و انسانی یا سیاسی و ائتلاف ها و صف بندی های گوناگون همه بر پایه تفاوت ها و هویت ها شكل می گیرند. به طوری كه با تغییر هویت جایگاه فرد یا گروه در درون روابط و همبستگی ها و نزاع هایی اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی تغییر خواهد كرد. چه بسا كه دو ایرانی از دو قومیت یا دو مسلك و مذهب مختلف وقتی در برابر شكاف و صف بندی بر اساس هویت ملی قرار می گیرند متحد هم دوش عمل كنند، اما به محض آنكه در برابر شكاف هویت های قومی یا دینی و سیاسی قرار گیرند، یكدیگر را دفع كنند و به تقابل برخیزند. بی دلیل نیست كه در درون همبستگی های بزرگ در هر صنف، انواعی از گروه بندی های فرعی بر پایه هویت های فرعی تر شكل می گیرند، مثلا در میان افراد مذهبی در برابر غیر مذهبی، انواعی از هویت های دینی مسلمان و مسیحی، یهودی و هندو وجود دارند و یا میان مسلمان ها، هویت های فرعی تر سنی، شیعی و? و درون هر یك از این دو انواعی دیگر از گروه بندی ها بر اساس ملیت ایرانی، عرب و ? یا در میان ایرانی ها از اقوام مختلف و به همین نحو حلقه های كوچك تر بر گرد فرد و جمع تشكیل می شود و در هر موقعیت برخی از این شكاف های هویتی فعال و عمده می شوند و بر پایه آن صف بندی ها و تقابل یا همكاری، دوستی یا دشمنی میان افراد و گروه ها پدید می آیند. گفتیم كه هویت ها از تفاوت ها شكاف میان خود و غیرخود زاده می شوند. مفهوم «خود» و آگاهی از «خود» ملازم با تفاوت ها، یعنی وجود «غیرخود» است. هویت هم فردی است و هم جمعی، برخی ویژگی های زیستی بیولوژیك مثل خطوط سر انگشتان و بسیاری خصوصیات ژنی و شكل ظاهری شاخص هایی هستند كه نخستین و اصلی ترین تفاوت ها میان افراد را مشخص كرده و پایه تعیین هویت فردی اند. تفاوت های اخلاقی، روانی و فكری در فرد بعدا پدید می آید و هویت اجتماعی وی را شكل می دهند. در آغاز كه تفاوت های فردی شناخته یا برجسته و مطرح نبود، فرد هم تشخص و فردانیت و استقلال از جمع ما نداشت. شاید نخستین تفاوتی كه اجداد اولیه مان نسبت به آن آگاهی یافتند، میان «ما آدم» و «آنها غیرآدم ها» بود و چون «ما» در عین حال مرادف با «قبیله» و «گروه» خودی بود گهگاه نه تنها حیوانات كه افراد قبایل دیگر كه ظاهر و توتم متفاوت داشتند، «غیر آدم» تلقی می شدند. همین تفاوت اولیه بود كه شكل گیری نخستین هویت انسانی «آدمیان»، در برابر «غیرآدمیان»، حیوانات و ? را امكان پذیر ساخت.

سازگاری و ناسازگاری میان هویت ها

۲ از آنجا كه «تفاوت »ها پایه هویت ها هستند، باید درباره امكان یا امتناع سازگاری و همزیستی در عین متفاوت بودن گفت و گو كرد. تفاوت ها به دو دسته اند: یك دسته مثل جنسیت، ملیت، نژاد و قومیت «طبیعی» هستند و فرد یا گروه خود در تعیین آنها دخالت نداشته اند. یعنی بی آنكه بخواهند و از قبل بدانند، زن یا مرد، در این یا آن سرزمین، از نژادی معین و در میان قوم یا ملیت خاصی متولد می شوند و دیر یا زود به تفاوت میان خود غیرخود آگاه می شوند و بر همان اساس احراز هویتی متمایز از دیگران می كنند. دسته دیگر نظیر عقیده و مسلك سیاسی، مذهب و فرهنگ، شغل، حرفه، موقعیت اجتماعی، خاستگاه طبیعی و ساختارهای زیستی افراد ندارند، بلكه بعد از تولد و به تدریج در جریان اجتماعی شدن كسب می شوند. تفاوت های زیستی یا طبیعی موجب بروز تمایزات فردی، قومی، نژادی و ملی می شوند و اگر زیر تاثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بار ارزشی پیدا نكنند مانعی در راه سازگاری و همزیستی و همكاری مسالمت آمیز میان افراد و گروه های مختلف به وجود نمی آورند. زیرا این تفاوت ها فی نفسه اشتراك و تساوی آنها را در داشتن «هویت انسانی» در برابر هویت های زیستی دیگر نباتی، حیوانی و? نفی نمی كند. اگر زمانی تصور می شد كه افراد متعلق به نژادهای مختلف بشری به لحاظ استعدادهای فكری و روانی و بهره مندی از شٲن و خودآگاهی انسانی یعنی همان ها كه نوع انسان را از سایر انواع متمایز می كند، متفاوت اند و بعضی نژادها در این زمینه ها بر بعضی دیگر برتری دارند و بعضی دیگر به طور طبیعی از برخی استعدادهای انسانی محروم اند، امروز بی پایگی آنها توسط علم ثابت شده است. چرا كه در این مورد به دلیل ماهیت موضوع داور نهایی علم است. هر چند هنوز، عده ای پایبند چنان باورهای كلیشه ای باقی مانده باشند. این نوع تصورات و داوری ها درباره تفاوت استعداد و ویژگی های انسانی و به استناد آن تاكید بر وجود تفاوت در حقوقی كه به طور طبیعی به افراد یا گروه ها كماهو انسان تعلق می گیرد كه هنوز هم در بعضی نظامات اجتماعی و فرهنگ ها رواج دارد به تفاوت هویت های طبیعی، بار ارزشی و حقوقی بخشیده است. همین امر به نوبه خود منشاء یك رشته تضاد و كشمكش و نزاع و ناسازگاری و صف بندی های كاذب میان اقوام و گروه ها شده است. در حالی كه تفاوت های حقیقی نظیر تفاوت زن و مرد یا نژاد و قومیت فی نفسه منشاء هیچ نوع نابرابری در حقوق و ارزش های انسانی نیستند و اگر بار ارزشی و حقوقی بر آنها اضافه و تحمیل نشود در راه همكاری و مدارا و دوستی حقیقی پایدار میان آنها مزاحمتی تولید نخواهد كرد.

۳ هویت های اكتسابی برخاسته از تفاوت های اكتسابی اند. این تفاوت ها در نخستین ادوار زندگی اجتماعی كه تقسیم كار و تمایز های اجتماعی هنوز پدید نیامده بود، وجود نداشتند. در آن دوره افراد و گروه ها تنها بر پایه تفاوت های طبیعی، جنسیت، سن، نژاد و قومیت از یكدیگر متمایز می شدند. تقسیم كار اجتماعی صرفا مبتنی بر سن و جنس انجام می گرفت. رشد و توسعه جامعه ها به لحاظ علمی و فنی، معیشتی و فرهنگی و بروز جنگ و نزاع میان طوایف و اقوام موجبات توسعه، تقسیم كار اجتماعی و پیدایش گروه های شغلی، حرفه ای و سلسله مراتب اجتماعی و طبقات را فراهم نمود. این تفاوت ها نیز همانند تفاوت های طبیعی تا آنجا كه مربوط به خصلت ذاتی آنها یعنی تفاوت در مهارت ها و نوع فعالیت و خدمات و آگاهی ها می شود، مانعی در برابر همكاری مسالمت آمیز افراد تولید نمی كرد و با حقوق برابر انسانی آنان تضاد نداشت، اما وقتی مناسبات صلح جویانه مبتنی بر روابط خویشاوندی و كار مشترك در طبیعت، زیر فشار جنگ ها و عامل غلبه و زور جای خود را به روابط مبتنی بر سلطه و بهره كشی داد، نابرابری در حقوق و شٲن انسانی پدید آمد، بدین ترتیب كه بیگانه را در مرتبه نازلی از شٲن و هویت انسانی و نزدیك به هویت حیوانی جای داد و فاتحان به خود حق دادند كه آنها را همانند حیوانات به كار وادار و مورد بهره كشی قرار دهند و از حقوقی كه برای خود به عنوان «انسان» قائل بودند محروم نگاه دارند. لازم به یاد آوری است كه نگاه و تلقی غیر خودی غیر انسان، به افراد طوایف ناخویشاوند و متعلق به توتم های متفاوت، پدیده ای متقدم بر غلبه و سلطه و ظهور برده داری و مالكیت خصوصی و نظام های طبقاتی است. به همین خاطر در چشم اعضای هر گروه خویشاوند، افراد قبایل بیگانه همانند سایر حیوانات، یك منبع غذایی و یك گروه رقیب بر سر سفره طبیعت محسوب می شدند. تنها با گسترش دایره خویشاوندی بر پایه نظام توتمیسم بود كه طوایف دیگر نیز به تدریج درون هویت انسانی جای گرفتند و به رسم آدمخواری كانیبالیسم پایان داده شد. اما بعدها زیر تاثیر عوامل اجتماعی، فرهنگی و زبانی كه موجب توزیع نابرابر انواع قدرت میان افراد و گروه ها شد. تفاوت های طبیعی و اكتسابی ناشی از حرفه و تخصص در نظام تقسیم كار اجتماعی هر دو بار ارزشی و حقوقی پیدا كردند و بر خلاف قبل افراد و گروه های اجتماعی را درون هویت های متضاد و آشتی ناپذیر جای دادند.

دكتر حبیب الله پیمان


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.