چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

یادداشت عباس جوانمرد درباره مهین اسكویی


یادداشت عباس جوانمرد درباره مهین اسكویی

در سال ۱۳۰۸ در خانواده ای از اهل هنر زاده شد ۱ كودكی و نوجوانی را با شتاب پشت سر گذاشت كه زودتر پا به عرصه بگذارد كدام عرصه درست نمی دانست, باید ذوق و استعداد راهنمایی اش می كرد در خانواده های اهل هنر بچه ها آزاد تر بزرگ می شوند و طبعاً با زیبایی و صفا و مهر بیشتری سروكار پیدا می كنند به این دلیل بخت خوش تری از بچه های دیگر دارند

اشاره: نگارش مطلب حاضر توسط استاد عباس جوانمرد به روز های پیش از بیماری و بستری شدن خانم مهین اسكویی برمی گردد كه اخیراً به دست ما رسیده است. یادآوری این نكته نیز ضروری است كه اقامت بیش از یك ماهه خانم اسكویی در بخش ICU بیمارستان پاستورنو سبب نگرانی بسیاری از دوستداران و هنرمندان كشور شده است.

در سال ۱۳۰۸ در خانواده ای از اهل هنر زاده شد.۱ كودكی و نوجوانی را با شتاب پشت سر گذاشت كه زودتر پا به عرصه بگذارد. كدام عرصه... درست نمی دانست، باید ذوق و استعداد راهنمایی اش می كرد.

در خانواده های اهل هنر بچه ها آزاد تر بزرگ می شوند و طبعاً با زیبایی و صفا و مهر بیشتری سروكار پیدا می كنند به این دلیل بخت خوش تری از بچه های دیگر دارند. در فضای یك خانواده وقتی زیبایی و عشق و صفا حاكم باشد، جای كمتری برای نشو و نمای بغض و حسد و سوداگری های زشت دنیا هست- فرزندان چنین خانواده هایی بی آنكه خود بدانند و حتی والدینشان، در مسیری می افتند آرام و با صفا و آكنده از مهر و شادی كه اگر كمی دقت و مراقبت همراه شود به عافیت عشق می رسند، به عشق و مهر ورزی كه بستر اصلی هنر است. مهین به یمن استعداد و علاقه شخصی و جنم هنری خانواده اش در چنین مسیری راه می سپرد. مقصدش محراب هنر بود- كدام هنر؟ باز هنوز به درستی نمی دانست- اما اشتیاق و شور جوانی اش آماده یك جرقه مناسب بود- و دیری نگذشت كه این جرقه زده شد، با چخماق تئاتر و وسوسه بازیگری توسط «مصطفی اسكویی» كه خود گلوله ای از آتش و اشتیاق بود. پس از آن، پنج شش جلوه زیبای هنرمندانه با جوهری خود جوش- تجلی درخششی مناسب در موقعیت های مناسب تر- و سپس دیدار از مسكو، و بخت مساعد- حضور در مكتب استاد بزرگ تئاتر جهان.خوشا شور و جوانی، خوشا شیفتگی به زیبایی و هنر، خوشا زن بودن، خوشا مادر بودن و مهین مادر شد، در غربت و در تلمذ هنر بود كه مادر شد. مادری كه بود و مادر نو رسیدگانی دیگر، در نهایت مادر چهار دختر كه سه تای آنها خود مادرند و خوب می دانند كه لرزش دست و دل مادرانه چه معنایی دارد، می دانند كه جفا در هر كسوت و مسلكی باوركردنی است جز میان مادر و فرزند. این را نیز گفته باشم كه نه فقط آنها كه همه ما از آنجا كه فرزند زاده شده ایم، همیشه فرزندیم و لاجرم باید ایمان بیاوریم به این حقیقت كه مقدس ترین حقیقت هستی این است كه:

«مادران سرچشمه چشمه ها و آغاز سرآغازها هستند» و تا ابد متبركند و مقدس! براساس همین آئین ازلی و ابدی است كه فریاد مهر و دادخواهی و فغان از دست جباران بیش و پیش از هر كسی از حلقوم زنان بیرون می آید.خوشا بیزاری از ظلم و بداندیشی، خوشا طلسم قهر و ستم را درعرصه و صحنه زندگی شكستن و بی باك و بی پروا اینچنین صلای مهر از دل بركشیدن:

«... خام ابله... ای نادان پلید... از شمشیرت نمی ترسم! اگر بیست بار هم جان بدهم تو را رسوا می كنم... كمك كنید! های كمك كنید! مغربی بانوی مرا كشت! كشت... آهای...»۲

با این خروش سهمناك بود كه مهین بار دیگر در صحنه تئاتر ایران متولد شد، این خروش نه تنها صحنه و ساكنان حرمسرای سردار مغربی را لرزاند كه غریوی بود برای اهل هنر كه با خبر باشید اتفاقی افتاده است، اتفاقی كه پیش از این هرگز نبود. تماشاگران و اهل نمایش در پی این فریاد صدای گام های استوار بازیگری را شنیدند كه حضوری غافلگیر كننده و ممتاز داشت. نسل قبل از ما پیش از بهمن ۱۳۲۷ طلیعه پر جاذبه این استعداد را در نمایش روسپی بزرگوار «سارتر» دیده بود و پس از آن طی چهار پنج نمایش دیگر در تئاتر های فرهنگ و فردوسی تماشاگران جنم و جربزه دختر جوانی را دیده بودند كه از بطن یك استعداد شگفت سر بر كشیده بود و با راهنمایی های نوشین هربار به درستی تراشی خاص می خورد، اما حضور مجدد مهین در اتللو حكایت دیگری بود.سال ها حضور فاخر و با اقتدار نوشین در صحنه های تئاتر نوع اروپایی بی بدیل بود- اما با طلوع دوباره مهین در تئاتر به ویژه در امر بازیگری (گرچه هم زمان نبودند) برای خود همتایی یافت.نوشین با پشتوانه زبان و درك وسیعش از هنر و ادبیات و اعتقادات عمیق اخلاقی و توانایی های بالقوه فیزیكی اش- و مهین با آتشفشان استعداد و جذابیت صدا و سیما و شور جنون آسایش، به ویژه پس از درك رموز و مبانی «سیستم» و تلفیق آنها با قابلیت های او در حوزه اخلاق هنری و حرفه ای.درست است كه پرواز «خلاقیت» دو بال به نام «تئوری و عمل» دارد- اما ورود به قلمرو آفرینش فقط با كلید «اخلاق آرتیستیك» میسر است و لاغیر- و مهین به این پیش شرط و راز مهم واقف شده بود. او اینك با تكیه بر این اصل و با استفاده مستمر از تكنیك روایی و اعمال و رفتار جسمانی و باور خود نه به طور اتفاقی بلكه به دلخواه می توانست سرشت خلاق ناخودآگاهش را برای كار خلاق ارگانیك بیدار كند و از این طریق به احساسات هر نقش و مناسبات آن نقش با نقش های دیگر و زندگی جاری در صحنه سامانی هماهنگ و حقیقی بدهد. درك احساسات و عواطف پیچیده یك نقش و ارائه آن دریافت ها نه در سطح بلكه در عمق و ادامه خط سراسری یك اثر دراماتیك آن كاری است كه مهین تا سر حد امكان بدون هیچ مصالحه ای (در شرایط داده شده)، در پشت و روی صحنه انجام داده است.بی سبب نبوده و نیست كه همسرم نصرت كه خود هنرپیشه ای توانا و كارآزموده است، همیشه می گوید: من پس از سال ها خواندن و آزمودن مشتاقانه اندیشه های استانیسلاوسكی، تنها پس از دیدن بازی های عمیق و به یاد ماندنی خانم اسكویی پی به معنای «سیستم» بردم.نگاهی كنیم گذرا به كارنامه خلاق مهین طی نیم قرن تلاش خستگی ناپذیر اما رنج بار او: اجرای بیش از چهل نقش متفاوت در نمایشنامه های مشهوری مثل روسپی بزرگوار، اتللو، خانه عروسك، تراموایی به نام هوس و طبقه ششم و كارگردانی نزدیك به همین رقم از آثار برجسته نویسندگانی نظیر شكسپیر، چخوف، گلدونی، سروانتس، آستروفسكی، ایبسن و گوركی، كه اجرای هماهنگ هركدام از آنها تبحر و دقت بسیار می طلبد، تاسیس و تشكیل ده استودیو و گروه و كلاس آموزشی برای تربیت بخش بزرگی از دو نسل اخیر تئاتر ایران به ویژه گروه «تئاتر زمان»، ترجمه بیش از ۱۵ نمایشنامه و بیش از ده ها مقاله و مطلب فنی و تئوریك ازجمله كتاب «آخرین درس بازیگری» و مهم تر از همه ترجمه سه كتاب معتبر و جاودانه و پایه ای [از مجموعه آثار] استانیسلاوسكی كه مدون ترین اصول پایه ای آموزش هنر تئاتر از زمان تالیف و نشر آنها تا امروز در شرق و غرب جهان است.افزون كنید بر اینها: احترام عمیق او را به عمر و عزت كار و بار و هنر همكاران در عرصه ها و صحنه های مختلف و زبان و قلمش را كه همیشه پیام آور مهر و صفا و تبادل اندیشه و تفاهم بوده است و رخصت دهنده به هم كلام. اینها راز محبوبیت او است و بی تردید بدون این خوی و خصلت، او هرگز جایگاه رفیع و غبطه برانگیز امروزین اش را نداشت. راز دیگری بگشایم كه به گمانم بزنگاهش همین جا است: حقیقت این است كه همسری و هم كلامی سالیان دراز مهین با مصطفی اسكویی صرف نظر از برخی ناگواری ها، از آن دو، شخصیت واحدی به نام «اسكویی ها» پدید آورد كه شناسنامه ای ماندنی شد. به همین دلیل هم او امروز مهین اسكویی است نه طالقانی.اجماع و تركیب «اسكویی ها» از سویی بافت آموزشی تئوریك مهین را غنی و استوار می كرد و از سویی دیگر عمر اجرایی مصطفی را. تلفیق و تطبیق «سیستم» یا هر عمل آموزشی و هنری، فضا و جو هماهنگ و مناسب می طلبد. ایجاد محل و فضای «آناهیتا» به راستی بیشتر با همت و پشتكار مصطفی بود- اما در آن فضای فراهم آمده، این مهین بود كه تئوری و جوهر استعداد را با فضیلت «اخلاق حرفه ای» درهم آمیخت و به آفرینش رساند. اوج و عروج ها قاعدتاً از تركیب و تلفیق استعداد و عشق و استمرار حركت به وجود می آید.در هر پدیده اجتماعی به ویژه هنر تعدد محافل و مكاتب، سازنده زندگی های متفاوت است. قهراً تقابل و تعامل و رقابت را به وجود می آورد و این رقابت ها اگر مشروط به آزادی ذوق و پرهیز از انحصار طلبی شود به بالندگی می رسد.بی تردید همكاری و همیاری اسكویی ها طیف معینی از یك نسل نمایشی را با مبانی نظری و عملی استانیسلاوسكی آشنا كرد، همان طیف و نسلی كه اگر در آن جنم و استعدادی درخور، مثل «مهدی فتحی» بود هر دو بال شعر و شعورش روئید- در فروتنی و اخلاق حرفه ای بالید و به شكوه پرواز رسید.فتحی «شگرد شاگردان» آناهیتا و نقطه عطفی در بازیگری یك نسل بود. نقطه عطف نامیرایی مثل فنی زاده و ظهیر الدینی.فهم آزادی و درك درست از استقلال اندیشه است كه شرایط پرورش ذوق ها و قریحه ها را فراهم می آورد- مطلق كردن راه و حبس ذوق و اندیشه، نبالیدن در زندگی است و طبعاً مهین كسی نبود كه اهل پذیرش سكون و تمكین به نامحدود باشد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.