دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه های معاصر تربیت اخلاقی


در این مقاله, پیشینه و اصول مفروضه چهار رویكرد معاصر تربیت اخلاقی مورد بررسی قرار می گیرد این رویكردها به ترتیب عبارتند از رویكرد تبیین ارزش ها, شناختی –رشدی تحلیلی و سنتی هر یك از این رویكردها در پنج مرحله به بحث گذاشته می شوند ۱ قلمرو و محدوده تربیت اخلاقی ۲ روش های عملی تربیت اخلاقی ۳ زمینهٔ فلسفی رویكرد ۴ زمینه ی روان شناسی رویكرد ۵ نقاط قوت و ضعف رویكرد

اشاره

در این مقاله، پیشینه و اصول مفروضه چهار رویكرد معاصر تربیت اخلاقی مورد بررسی قرار می گیرد. این رویكردها به ترتیب عبارتند از: رویكرد تبیین ارزش ها، شناختی –رشدی تحلیلی و سنتی. هر یك از این رویكردها در پنج مرحله به بحث گذاشته می شوند: ۱. قلمرو و محدوده تربیت اخلاقی؛ ۲. روش های عملی تربیت اخلاقی؛ ۳. زمینهٔ فلسفی رویكرد؛ ۴. زمینه ی روان شناسی رویكرد؛ ۵. نقاط قوت و ضعف رویكرد.

مقدمه

تربیت اخلاقی فعالیتی است كه باید از دو نوع مطالعه نظری به دست آید و حاصل آن در عمل به كار گرفته شود. از یك سوء مفهوم اخلاق، قلمرو فلسفه از لحاظ سنتی، هدف تربیت اخلاقی به شدت بر شناخت و آگاهی از فرد و اخلاق مبتنی خواهد بود. از سوی دیگر، مباحث مربوط به طبیعت و تحول انسان در روان شناسی مشخص می كند كه چگونه انسان می تواند فاعل اخلاقی شود و مطابق با معیارهای معین فلسفه اخلاق بیندیشد و عمل كند. بالاخره تربیت كاری است كه این داده های نظری را به حیطه عمل می كشاند و برنامه، روش و شیوه ها را تعیین كرده، ارتباط آن را با عوامل رشد اخلاقی مطلوب مورد بررسی قرار می دهد.

برای آگاهی از وضعیت كنونی تربیت اخلاقی، باید پیشینه و اصول مفروضه چهار دیدگاه بانفوذ معاصر را بررسی كنیم. روش كار ما در این مقاله بر مطالعه فلسفه های اساسی این چهار رویكرد متمركز خواهد بود در مقالات بعدی كتاب حاضر، از منظر روان شناسی و تربیتی، با تفصیل بیشتری به رویكردهای مورد نظر پرداخته خواهد شد در اینجا هر یك از آنها در پنج مرحله به بحث گذاشته می شود: ابتدا به این نكته پی خواهیم برد كه مطابق با رویكرد شخصی چه نوع از فعالیت انسانی در قلمرو ارزش گذاری اخلاقی و در نتیجه در قلمرو تربیت اخلاقی قرار می گیرد در صورتی كه تربیت اخلاقی با روش های عملی (مرحله دوم) توأم گردد، چه بسا بتوان زمینه ی فلسفی (مرحله سوم) و روان شناسی (مرحله چهارم) هر رویكردی را استخراج كرد، هر چند طرفداران آن رویكرد چنین چیزی را به صراحت بیان نكرده باشند (مرحله پنجم) سپس شایستگی همه جانبه هر رویكرد را از حیث تأثیر و اعتبار آن در رشد فاعل اخلاقی ارزیابی خواهیم كرد، از این لحاظ، قوت و ضعف های دیدگاه های مختلف و مشكلاتی كه باید برای ترسیم نظریه جامع و بایسته برطرف گردد، آشكار می شود. با وجود این، برای ارزیابی از شایستگی یك رویكرد نیاز به معیار شایستگی است. حتی برای بررسی نظریه های تربیت اخلاقی باید بر نوع موضوعاتی كه راجع به آن سخن می گوییم تفاهمی ضمنی داشته باشیم. این زمینه عمومی كه ریشه در تجربه عادی اخلاقی هر فردی دارد، در تمامی مواردی كه به دنبال می آید، مفروض خواهد بود ما شاهدیم كه خود قضاوت های اخلاقی را بنا كرده و براساس آن عمل می كنیم: این داده ها از وضعیت موجود ما به دست می آید ما می خواهیم بدانیم كه چگونه می توانیم چنین كارهایی را بهتر انجام دهیم و به دیگران به ویژه به جوانان كمك كنیم تا آنان نیز به همین صورت عمل كنند. در نتیجه، مناسب است كه به طور خلاصه و در آغاز مراد خود را از «اخلاق»(۲) روشن سازیم.

اخلاق به رفتار انسانی و ارزیابی از آن ارتباط دارد: چگونه می توان رفتار یا زندگی خوبی داشت؟ از جهاتی، همهٔ رفتار انسانی از خوردن ساندویچ گرفته تا مردن به هر دلیلی در قلمرو اخلاق قرار می گیرد از لحاظ دیگر، تنها رفتارهای خاصی «رفتارهای اخلاقی» می باشند و بقیه نااخلاقی (نه ضد اخلاقی) اند. با این كه دانشمندان علم اخلاق راجع به عوامل اخلاقی و غیراخلاقی رفتارها اختلاف نظر دارند، اما چنین اختلافی راه به جایی نمی برد و به نظرمی رسد كه اصل رفتار است. «داوری اخلاقی»، «نظریه اخلاقی»، «رشد اخلاقی»، و به ویژه «تربیت اخلاقی» با داشتن تصوری از رفتار خوب یا بد، تبیین می شود. همچنین، علی رغم این كه رفتار انسانی از یك فرد به تنهایی و نه به طور جمعی صادر می شود، اما بدیهی است چنین عملی، عمل ساده ای نیست. رفتار انسانی بر مجموعهٔ پیچیده ای از فرایند ها و توانایی ها، از رشته های عصبی گرفته تا داوری صوری عملیاتی(۳)، مبتنی می باشد. بدین ترتیب، «تربیت اخلاقی» چه بسا می تواند به روش هایی اشاره داشته باشد كه براساس آن، انسانی هر نوع توانایی كه برای انجام رفتارخوب و فاعل شدن به اخلاق مطلوب نیاز دارد، به دست می آورد بسیاری از توانایی های ضروری در مناسبت های دیگر، مثلا توسط عصب شناسی و متخصص كارآمد مورد بررسی قرارمی گیرد، اما تحقیق راجع به روان شناسی اخلاق و تربیت اخلاقی می باشد و یا فعالیت اخلاقی در آن نقش اساسی دارد. روان شناسی اخلاق این سؤال را مطرح می كند: چه چیزی در انسان وجود دارد كه موجب می شود تا او به اخلاق –با پذیرفتن مفهومی از اخلاق در فلسفه اخلاق، كه این سؤال بر پایه آن مفهوم استواراست –جامعه عمل بپوشاند؟ تربیت اخلاقی این پرسش را مطرح می كند: چگونه در عمل می توانیم توانایی های مذكور را در افراد پرورش دهیم؟

در اینجا هدف ما بررسی همهٔ نظریات مزبور نیست، بلكه بر دیدگاه هایی تأ‌كید می كنیم كه در حال حاضر تأثیر مهمی بر تربیت اخلاقی دارند. دیدگاه های مذكور عبارت است از: تبیین ارزش ها(۴)، شناختی –رشدی، شناختی –تحلیلی(۵) و سنتی. با بررسی این رویكردها چه بسا بتوانیم به نتایجی دست یابیم كه كاربرد بسیار زیادی دارد.

نظریه تبیین ارزش ها در تربیت اخلاقی

نقطه آغاز نهضت معروف «تبیین ارزش ها» به اثر لوئیس راتس و دیگران در خلال دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ برمی گردد؛ زمانی كه برای نخستین بار كتاب حجیمی تحت عنوان «ارزش ها و آموزش» توسط راتس با همكاری مریل هارمین(۶) و سیدنی بی. سیمون(۷) در سال ۱۹۶۶ به چاپ رسید. همان طور كه هوارد كرشن بوم(۸) در مقالات اخیر خود تحت عنوان مطالب خواندنی راجع به تبیین ارزش ها ۱۹۷۳ اشاره كرد، ساختاری نظری این رویكرد در طول سالیان متمادی نسبتا ثابت مانده است. به منظور تجدید نظر در رویكرد، پیشنهادهایی توسط كرشن بوم در آن برهه (۱۹۷۳، در مقالات اخیرخود) و در اثر جدیدش تحت عنوان «نظریه جدید تبیین ارزش ها» ۱۹۷۷ ارائه شد. به طور كلی، با این كه بنیان گذاران این رویكرد در برخی موارد توجه خود را به مبنای نظری و پژوهشی آن معطوف داشته اند، اما مكتب فكری نظریه تبیین ارزش ها نسبتا ضعیف و چند شكلی بوده و مقایسه با شیوهٔ ‌نظری، بیشتر به شیوهٔ عملی گرایش داشته است. آن چه می آید خلاصه كوتاهی از مفاهیم و پیش فرض های این رویكرد می باشد.

[قلمرو تربیت اخلاقی]

گسترهٔ كاربرد روش های تبیین ارزش ها فراتر از اعتقاد متعصبانه به «مسائل اخلاقی» است و به انواع مختلف تصمیم گیری ها در زندگی راه می یابد. طرفداران این رویكرد خاطرنشان می كنند كه ارزش ها در هر نوع گزینش و انتخابی دخالت دارند. در این صورت، چنانچه توجه ما به «ابعاد ارزشی» اشیا معطوف گردد، عملا درمی یابیم كه هر چیزی واجد این ابعاد می باشد. با وجود این، هستهٔ اصلی رویكرد به ارزش های مشخصی تأكید نمی كند. در واقع، در روش های آن هیچ گونه قضاوتی در مورد ارزش گذاری افراد مشاهده نمی شود به جای آن، در این وضعیت، آموزش ارزش ها سعی دارد تا شیوه هایی را برای سروسامان دادن یا پابرجا كردن نظام فردی یا سلسله مراتب ارزش ها تعلیم دهد.

بی تردید امور شخصی از پیش برای ما دارای اهمیت و ارزش می باشد، اما برداشتی كه از مجموعه این ارزش ها به دست می دهد و نحوهٔ ارتباط آن ها غالبا ابهام دارد، تا آنجا كه چه بسا در بین ارزش های مذكور، عناصر متناقضی وجود داشته، هیچ یك از آنها بر دیگری از برتری روشنی برخوردار نباشد. همچنین، ممكن است از انجام رفتار مطابق با این ارزش ها ممانعت به عمل آید. این در جایی است كه كسی بخواهد ارزش های خود را كه در تعارض با قضاوت های ارزشی مورد تأكید مراجع تصمیم گیری یا همردیفان است، بر جامعه تحمیل كند. بر این اساس، نظریه تبیین ارزش ها روشی برای برطرف ساختن تعارضات است كه بر پایه آن می توان برتری های اصلی خود را روشن ساخت و عزت نفس و اطمینان خود را در مورد هر نوع ارزشی كه از آن حمایت می كنیم، تعالی بخشید در اینجا تأكید بر كسب مهارت ویژه ارزش گذاری است، ولی چگونگی اجرای آن در سراسر عرصهٔ زندگی متفاوت خواهد بود. از این لحاظ، راجع به اصول كلی ارزیابی از خود، رویكرد تبیین ارزش ها به جای این كه نتایج یا داوری ارزشی خاصی را ارائه دهد، مقدم تر از هر چیز، بر یكی ازابعاد سنت سقراطی «زندگی كنترل شده» تأكید می ورزد.

[روش تربیت اخلاقی]

براساس آن چه گذشت، توصیه و دستورهای اخلاقی كه در رویكرد تبیین ارزش ها ارائه می گردد، از نوع گزاره های واقعی قوانین یا اصول اخلاقی نیست. در عوض، شیوهٔ ارزش گذاری مناسبی در این رویكرد مورد توجه قرارگرفته است كه مشتمل بر هفت گام بوده و وحدت و صداقت در تعهدات مسائل ارزشی را به دنبال دارد. فرایند ارزش گذاری كه در اینجا مد نظرمی باشد فرایندی است كه این توجیه را با خود دارد: به احتمال زیاد، زندگی به طور كلی یا تصمیم گیری به طور ویژه اولا، ارزش مثبتی برای ما دارد، ثانیا، در زمینهٔ اجتماعی مفید واقع می شود.

مهم ترین و فراگیرترین هدف رفتاری جریان ارزش گذاری در این رویكرد چه بسا چنین باشد؛ در مواجهه با تصمیمات مهم، دانش آموز یا دانشجو فرایند ارزش گذاری مناسبی را انتخاب كرده و به طرز ماهرانه ای آن را به كار خواهد گرفت. در صورتی كه نتیجه واقعی فرایند ارزش گذاری منتخب، از لحاظ فردی رضایت بخش و از لحاظ اجتماعی سودمند باشد، به معیار گزینش مطلوب و یك پارچگی در شخصیت دست خواهیم یافت.

فرایند ارزش گذاری مذكور مشتمل بر موارد زیر است:

الف. گزینش

۱. گزینش از میان شقوق مختلف. در انتخاب ارزش، تعدادی از ارزش های جایگزین را نیز مورد توجه قرار می دهیم و بدون ملاحظه ارزش های رقیب دست به گزینش نمی زنیم.

۲. گزینش پس از بررسی پیامدها. در صورتی ارزشی را برمی گزینیم كه همراه با نتایج سایر ارزش های جایگزین، نتایج دراز مدت آن را همانند جذابیت آنی آن مد نظر داشته باشیم.

۳. گزینش آزادانه. براساس نگرش ها و اعتقاداتمان ارزشی را انتخاب می كنیم، نه تحت فشار همردیفان و مراجع تصمیم گیری.

ب. گرامی داشتن

۴. گرامی داشتن و محترم شمردن. پس از ارزش گذاری چیزی، آن را گرامی می داریم و به آن اهمیت داده، در حفظ و نگه داری آن اهتمام می ورزیم.

۵. اظهار عمومی. به جای كتمان یا انكار ارزش هایمان، در حضور دیگران آنها را مورد تصدیق قرار می دهیم.

ج. عمل كردن

۶. عمل كردن. در این مرحله، به گرامی داشتن ارزش ها اكتفا نمی كنیم، بلكه آن را در عمل به كار گرفته و مطابق با اولویت های ارزشی خود رفتار خواهیم كرد.

۷. عمل همراه با الگو، تكرار و ثبات. اگر چیزی واقعا ارزش مند است، تنها موجب تحریك غریزی صرف نمی شود، بلكه رفتار مطابق با چنین ارزشی، مستمر بوده و در اهمیت و ارتباطش با سایر ارزش ها ثابت خواهد ماند. بنابراین، روش های به كار گرفته شده در این رویكرد، فراتر از مباحثی است كه صرفا در چارچوب ارزش ها شكل می گیرد: روش های خلاق و شیوه های فردی نظم و ساماندهی اعتقادات ارزشی مورد تأكید می باشد. فرایند فوق به ما این امكان را می دهد تا بتوانیم در تعهدات خود نسبت به مسائل ارزشی به نوعی منتقدانه عمل نماییم، اما انتقادی از این دست باید در نظام ارزشی فرد منتقد درونی شده باشد. با توجه به روش های یاد شده، ممكن است دو نوع ازارزش های ما در تعارض با یكدیگر واقع شوند. در این صورت، یا باید از بین آن دو یكی را اختیار كنیم و یا این كه به نحوی آن دو را با هم آشتی دهیم. ثبات، صداقت یا خودمختاری ما در گزینش ارزش هایمان را مستقیما با معیارهای خارج از نظام ارزشی موجودمان مقایسه كنیم (اگرچه حاصل تصمیماتی كه اتخاذ می كنیم بر دیگران نیز بار می شود). بسیاری از روش های تبیین ارزش ها ابزاری برای روشن سازی ارزش های واقعی كنونی ما می باشند و تنها از لحاظ جانبی برای انتقاد یا جایگزین كردن آنها به كار می روند. حتی تأیید و انتقال عمومی ارزش ها، كه معمولا با چالش یا مخالفت مردم مواجه است و در نتیجه موجب تغییر در تعهد نسبت به آن می شود، با توصیه به گزینش آزادنه و مراقبت از فشار دیگران، تا حدودی از هر نوع دگرگونی در تعهد به مسائل ارزشی ممانعت به عمل می آید. در اینجا كسی بر این باور نیست كه هر ارزشی، به جز در موارد تعارض با سایر ارزش ها، ممكن است فی نفسه نادرست یا اشتباه باشد. در واقع، صور نخستین نظریه تبیین ارزش ها حداقل این موضوع را روشن ساخت كه در برابرتعهد فردی، خیر عینی واقعی وجود ندارد تا بتواند بر اساس آن مورد ارزیابی قرارگیرد. از آنجا كه شكل های اولیه رویكرد در عمل امكان وجود چنین خبری را رد نكرد، نسبیت گرایی ارزشی(۹) فرض مناسبی به نظر می رسید، حتی هر نوع انتقادی از ارزش گذاری شخص به شدت منع می شد. گرایش مذكور تا اندازه ای در شكل های جدیدتر نظریه تبیین ارزش ها كاهش یافته است، و همان طور كه در زیر بحث خواهد شد، این رویكرد مطابق با برداشت اخیرش ارزش های مشخصی را صحیح به حساب می آورد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 8 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.