چهارشنبه, ۸ اسفند, ۱۴۰۳ / 26 February, 2025
مجله ویستا

تولد دیگر شعر


تولد دیگر شعر

شعر امروز به روایت فروغ فرخزاد

به‌نظر من اکنون دیگر زمان پیش‌آوردن مباحثی از این قبیل (شعر نو یا کهنه) سپری شده است و شرکت‌کردن در این گفت‌وگوها علتی جز بیکاری و عدم درک مفهوم واقعی کلمه شعر نمی‌تواند داشته باشد.

اکنون دیگر زمان آن رسیده است که به مطالعه و دقت در شعری که امروز تحت‌عنوان «شعر نو» مطرح است و درواقع تنها شکل اصیل و صادق در زمان ماست، بپردازیم و توانایی‌ها و شایستگی‌هایش را پرورش دهیم و بر ضعف‌هایش انگشت بگذاریم و کوشش کنیم تا هدف و اندیشه و مسیر سالمی برای آن بیافرینیم.

تنها درهم‌شکستن یا کنار گذاشتن اوزان عروضی کافی نیست، آنچه در مرحله اول در یک اثر هنری به چشم می‌خورد محتوا و مضمون آن است. درد بزرگ شعر امروز ما – به‌جز یکی، دو مورد- تهی‌بودن آن از هرگونه صمیمیت و حقیقت و هرگونه اندیشه و آرزوی زیباست. شعر امروز بینش و ادراکات زمان خود را ندارد.

اشتباه بزرگ شعرای ما در این است که تصور می‌کنند با جورکردن مقداری ایماژ و تعبیر تازه و گنجانیدن آنها در یک قالب غیرمعمولی می‌توانند تصویری از این زندگی عصبی و بیمار که در کوچه‌ها و خیابان‌ها جریان دارد به دست ما بدهند.

نکته مهمی که در شعر امروز موجب نگرانی است کوشش آن در راه بیان مفاهیم دور از ذهن و گریختن از سادگی و سلامت است. شعرا به بیان درد خود نمی‌پردازند، بلکه به بزک‌کردن و شاخ‌وبرگ‌دادن حقارت‌ها و ضعف‌های خود مشغولند و این به سبب آن است که در حقیقت درد بزرگی ندارند یا درد بزرگ را احساس نمی‌کنند.

شعر امروز از دریچه تنگ و محقری که بر آن عنکبوت‌های خودخواهی، تنبلی و بیشتر اوقات بی‌سوادی و کوته‌فکری تار بسته‌اند دنیای بیرون را می‌نگرد و وقت خود را به سند موافقت از این و آن گرفتن می‌گذراند. گویی به موجودیت خود ایمان ندارد و تنها به تاکید و تایید دیگران است که می‌تواند برپا بایستد و او را جرقه‌‌ای نیست. محتوای شعر امروز، که مهم‌ترین و اصلی‌ترین جنبه آن است، از یک عمق هوشیارانه تهی است. شاعر با کلمات و تصاویر، بازی کودکانه‌ای را آغاز کرده است. حرفی برای گفتن ندارد و حاصل کارش حامل پیامی نیست و نگاهش بیان‌کننده هیچ‌ اندیشه‌ای نیست.

شعر امروز در گرایش‌های خود به‌سوی مطالب و مسایل اجتماعی کمتر صمیمی و صادق بوده است. گویی می‌پندارد که برای تکمیل اوراق پرونده خود احتیاج به اسنادی از این قبیل هم دارد.

تنها در آثار نیما و دوتن دیگر از شعراست که دریافت و احساس عمیقی از وضع کنونی اجتماع وجود دارد.

اما محتوای شعر امروز فارسی توانسته است تا میزان زیادی خود را از چنگال زوایدی که هرگز نمی‌توانند شاعرانه باشند، رهانیده و به هسته و مفهوم اصلی شعر نزدیک‌تر سازد. شعر امروز دیگر وسیله موعظه و پند و اندرز و قضاوت و داوری و داستان‌سرایی نیست. شعر به آفریدن شعر پرداخته است. اگرچه موفقیتش در این راه بسیار ناچیز است اما دیگر نیروهایش را در بیراهه‌ها از دست نمی‌دهد و مرزهای قلمرو خود را می‌شناسد.

شعر ما به مقداری کلمات تازه احتیاج دارد و باید جسارت گنجانیدن آنها را در خود پیدا کند. تنها تشخیص معنی واقعی کلمه و به‌کاربردن صحیح آن است که می‌تواند به زبان شعر امروز ما گرمی و حیات تازه‌ای ببخشد.