پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

سینما می درخشد


سینما می درخشد

نخستین گزارش از پشت صحنه «متروپل» با حضور کیمیایی و کیارستمی

ساخت تیتراژ و طراحی پوستر«قیصر»، ساخت تیتراژ «رضا موتوری» و «سرباز‌های جمعه» مجموعه همکاری‌های این دو فیلمساز مطرح سینمای ایران را تشکیل می‌دهد و اگر کیارستمی تعارف یا پیشنهاد کیمیایی را در آن شب مردادماه می‌پذیرفت همکاری متفاوتی در کارنامه این دو سینماگر ثبت می‌شد؛ اینکه پلانی از فیلم کیمیایی را کیارستمی کارگردانی کند

کلامی که بین دو فیلمساز همانند کیمیایی و کیارستمی رد و بدل می‌شود فقط آن چیزی نیست که شنیده می‌شود، مانند دیالوگ‌هایی است که دو دوست بعد از سال‌ها مواجهه با هم از روزهای قدیم می‌گویند، کلماتی که به جای یک فیلم خاطره‌انگیز عمل می‌کند و کلی حس و بو و فضا و تصویر را در ذهن به وجود می‌آورد

سمیه علیپور

چند اسم را می‌توان کنار هم قرار داد تا تنه سینمای ایران را بسازند؟ حتما هر کسی که در این سینما طرح نو زده شاخه بزرگی از درخت سینماست، اما برخی دایره‌های درون درختند، تنه آنند، عمر درخت و قدمت و ارزش و عیار آن هستند؛ سینماگرانی که اگر اساس امور در ایران همواره نخبه‌کشی و از دور خارج کردن بزرگان نبود، دنیای آنان این روزها به گونه‌یی دیگر بود. اما هنوز درخشش آنان است که آسمان سینمای ایران را نورانی می‌کند و شب‌های تاریک سینما با یادی از تصاویر فیلم‌های آنان رنگ می‌گیرد، خیال‌ها نقش می‌بندند و شخصیت‌ها قدم برمی‌دارند و دیالوگ‌ها در ذهن می‌چرخند و ترس‌ها و التهاب‌ها و التماس‌ها می‌چرخند و می‌چرخند و دنیایی از سینما می‌سازند، از پرده نقره‌یی و دنیای شخصیت‌ها... از دنیای شخصیت‌های دو راس سینمای ایران، بزرگانی از روزهایی که خیلی از منتقدان امروزشان هنوز چشم به جهان نگشوده بودند، از دنیای عباس کیارستمی و مسعود کیمیایی...

کیارستمی و کیمیایی سال‌ها قبل همزمان مسیر صعود قله‌های فیلمسازی را طی کردند، کیمیایی قلب ایرانیان را فتح کرد تا جایی که پشت صحنه فیلمبرداری اثر تازه او پر از رفت و آمد دوستدارانش و دسته گل‌هایی است که آنان برای خالق شخصیت‌های محبوب‌شان می‌آورد و کیارستمی بعد از مدتی فیلمسازی در ایران راه به قلب دوستداران سینمایش در خارج از ایران برد و فیلم‌هایی ساخت که بزرگ‌ترین جوایز جهانی را به نام سینمای ایران ثبت کرد. اما دوستی قدیمی فراموش‌ نشدنی است؛ برای دو فیلمسازی که یکی همواره از رفاقت گفته و دیگری با نگاهی مدرن به موضوعات انسانی نزدیک شده است. شب گرم تابستان ۱۳۹۲، خیابان لاله‌زار، سینما متروپل نورانی می‌شود وقتی کیمیایی آغوش می‌گشاید و کیارستمی را مانند شخصیت‌های فیلم‌های خود چنان در آغوش می‌گیرد که نشان دهد او با موها و محاسنش که به سفیدی رفته و کیارستمی با همه چهره سرحالش که نمی‌تواند سن و سالش را پنهان کند، هنوز یاران قدیم‌اند با همه تفاوتی که دنیای این دو جوان دهه ۴۰ دارند.

● متروپل

جوانان دهه ۳۰ و ۴۰ خاطره بسیار از سینما متروپل دارند، از پله‌ها و ورودی سینما و عطر فضای سینما و حس و حالش. حالا این سینما تبدیل به محلی برای بازسازی دنیای ذهنی مسعود کیمیایی شده؛ دنیایی که او برای بیست و نهمین فیلم سینمایی‌اش تعیین کرده است. متروپل متروکه این سال‌ها، با ورود کیمیایی به آن و قصدش برای ساخت فیلمی در این سینما رنگ و رویی به خود دیده، نئون سینما خاموش و روشن می‌شود و خاک‌های قدیمی گرفته شده‌اند و سینما هرچند قدیمی و متروک است، اما مرتب است و پر حس و حال. ساعت ده و نیم یکی از شب‌های گرم تهران در مرداد ۱۳۹۲ . درهای سالن باز می‌شود و سایه مردی پیش از خود او وارد محوطه سینما می‌شود. قامت عباس کیارستمی در آستانه در قرار می‌گیرد و خبر ورود او از طبقه پایین به طبقه بالا جایی که کیمیایی سرگرم برداشت پلانی از فیلم تازه‌اش است، می‌رسد. کیمیایی با شوق و هیجانی بسیار از طبقه بالا خوشحالی‌اش را از دیدار با دوست قدیمی‌اش ابراز می‌کند و کیارستمی سرحال تر از همیشه پله های سینما را بالا می رود. آرامش گروه فیلمبرداری در هم می‌شکند و فضای تازه‌یی در سینما به وجود می‌آید.

● مواجهه

پیش از ورود کیارستمی به سینما، کیمیایی و علیرضا زرین دست فیلمبردار پروژه به همراه دیگر عوامل فنی سرگرم فراهم کردن فضا برای برداشت پلانی از فیلم بودند؛ پلانی که برای برداشت آن زرین‌دست دوربین را پشت نرده‌ها قرار داده بود و کیمیایی در گوشه‌یی هم‌راستا با زرین‌دست قرار گرفته بود تا صحنه را کاملا بررسی کند و آن را با دکوپاژی که در ذهن داشته تطبیق دهد. مهناز افشار، محمدرضا فروتن و پولاد کیمیایی بازیگران این پلان هستند. افشار برای دومین بار است که با کیمیایی همراه می‌شود. او پیش از این در «رییس» نیز حاضر شده بود، اما مهناز افشار زمانی که در «رییس» بازی کرد هنوز تجربه حضور در فیلم‌هایی که عنوان نقطه عطف را در کارنامه‌اش گرفتند از سر نگذرانده بود. حالا او با تجربه‌یی جدی‌تر و افقی روشن‌تر برای بازیگری‌اش مقابل دوربین کیمیایی قرار گرفته است. این جا افتادگی در بازی و حس و حال بازیگر احساس می‌شود؛ در نگاه او، در تحمل گرمای سالن سینما با گریمی که روی چهره دارد و تلاش برای حفظ حسش. او با صورتی خون گرفته به ستونی تکیه داده که کیارستمی وارد سینما می‌شود. کیارستمی یک بسته در دست دارد، بسته‌یی از کتاب‌هایش برای زاد روز رفیق قدیمی اش. کیارستمی در حالی که بخشی از عمر خود را در کتاب‌های موجود در دستش قرار داده در کنار کیمیایی قرار می‌گیرد، دو رفیق همدیگر را در آغوش می‌گیرند و فاصله‌ها و مدت‌ها دوری از هم را با شوق دیداری در چشمان کنار می‌زنند.

● سینمای شخصی

ساخت تیتراژ و طراحی پوستر«قیصر»، ساخت تیتراژ «رضا موتوری» و «سرباز‌های جمعه» مجموعه همکاری‌های این دو فیلمساز مطرح سینمای ایران را تشکیل می‌دهد و اگر کیارستمی تعارف یا پیشنهاد کیمیایی را در آن شب مردادماه می‌پذیرفت همکاری متفاوتی در کارنامه این دو سینماگر ثبت می‌شد؛ اینکه پلانی از فیلم کیمیایی را کیارستمی کارگردانی کند. مهناز افشار با صورت خون‌‌آلود به ستون تکیه داده و محمدرضا فروتن روبه‌روی او نشسته و پولاد در حالی که چوب بیلیاردی در دستش دارد ، کمی دورتر ایستاده است. دوربین همانجا پشت نرده‌هاست. کیمیایی از کیارستمی خواهش می‌کند این پلان را بگیرد، اما پاسخ کیارستمی بیانگر همه تفاوت نگاه این دو فیلمساز است؛ او برداشت این پلان را کار خود نمی‌داند، او انجام چنین کارهایی را نیازمند تخصصی می‌داند که ندارد. کیمیایی خود دستور فیلمبرداری می‌دهد و پلان بسته‌یی از ضربات دست فروتن به کفش افشار گرفته می‌شود.

● یک دنیا خاطره

پایان برداشت پلان، آغازی است برای گشت و گذار کیمیایی و کیارستمی در سینما متروپل و یادآوری خاطرات گذشته و صحبت از حال و روز این روزهای سینمای ایران. کارگردان «زیر درختان زیتون» قبل از آنکه فیلمساز شود از طرفداران پروپاقرص سینما متروپل بود. این را در سخنانش به کیمیایی گفت و اضافه کرد از وقتی کارگردان شد و خود پشت دوربین قرار گرفت دیگر برای تماشای فیلم به متروپل و دیگر سینماهای خیابان لاله‌زار که در روزهای جوانی کیارستمی برو بیایی داشتند نیامد. دو فیلمساز سر به بخش‌های مختلف سینما می‌زنند تا در هر گوشه رنگی از خاطرات خود بیابند و بازگو کنند و در این میان است که صحبت از وضعیت این روزهای سینما به میان می‌آید؛ از زمانی که خانه سینما و شرایطی که معاونت سینمایی برای آن به وجود آورده تبدیل به بحرانی شده است.

● دفترچه شبانه

یکی از بازیگرانی که با کیارستمی در پروژه‌ بین‌المللی‌اش همکاری داشته در توضیح ویژگی کاری این فیلمساز اظهار کرد او اغلب کارهایش را پیش از شروع فیلمبرداری انجام می‌دهد، او دنبال فضا و بازیگری می‌گردد که منطبق با خواسته‌هایش باشد و برای رسیدن به آن زمان زیادی می‌گذارد. همین شکل کار کیارستمی است که موجب توجه او به فرم فیلمسازی کیمیایی می‌شود. در وضعیتی که کیمیایی سرگرم مرور خاطرات و احوال‌پرسی از رفیق سال‌های دور خود است، گروه فیلمسازی کارهایی که کیمیایی برای آنان تعیین کرده را انجام می‌دهد تا همه‌چیز برای برداشت جدید آماده شود و این تعجب کیارستمی را به همراه دارد. او این تعجب را با بیان اینکه چه خوب است گروه کیمیایی همه کارها را انجام می‌دهد و او با صحنه آماده مواجه می‌شود، ابراز می‌کند و کیمیایی در جواب می‌گوید همه‌چیز درباره پلان‌ها در دفترچه او نوشته شده. او از شب قبل صحنه‌ها را دکوپاژ می‌کند و آن را در دفترچه‌اش می‌نویسد تا گروهش بتوانند جزییات صحنه را دریابند؛ از اینکه قرار است دوربین در کدام نقطه قرار بگیرد تا اینکه طراحی صحنه و گریم بازیگر به چه ترتیب باشد.

در این وضعیت چیزی جز اجرا باقی نمی‌ماند که آن هم کار عوامل صحنه است. کیارستمی با نگاهی به دفترچه کیمیایی جمله‌یی به زبان می‌آورد: «البته این دفترچه خودش باید رمزگشایی شود.»

● لحظات دشوار

بازی کردن مقابل دوربین یکی از کارگردانان بزرگ سینمای ایران به اندازه کافی کار دشواری است که برای اثبات توان بازیگری بازیگر نیاز به دو تا شدن آنان نباشد، اما مهناز افشار تجربه سختی را باید در شب بازدید کیارستمی از پشت صحنه «متروپل» پشت سرمی‌گذاشت. در شرایطی که کیمیایی و کیارستمی پشت ویزور قرار گرفته بودند باید مهناز افشار توان بازیگری‌اش را به نمایش می‌گذاشت. او باید یکی از حسی‌ترین بازی‌های خود را در سینمای ایران ثبت می‌کرد و انجام این کار زیر نگاه کارگردانانی که از ژولیت بینوش تا فریماه فرجامی برای آنان بازی کرده کار دشواری بود. همین موجب شد افشار در برداشت اول ناموفق باشد و او در توضیح این موضوع به حضور کیارستمی و استرسی که این حضور برای او ایجاد کرده و تاثیرش روی بازی‌اش اشاره می‌کند. هرچند افشار سخت‌گیرانه بازی خود را نقد می‌کند، اما کیارستمی بازی او را پسندیده و این را به خود او هم می‌گوید.

● جشن تولد

این پلان از زوایای مختلف و گاه با حضور پولاد کیمیایی مقابل دوربین برداشت می‌شود تا اینکه کار این بخش به پایان می‌رسد و زمان آنتراکت فرا می‌رسد. آنتراکت زمانی است که دو کیک بزرگ از راه برسند تا گروه تولید «متروپل» در کنار کیارستمی تولد ۷۲ سالگی کیمیایی را جشن بگیرند. کیک‌ها روی میز بیلیارد قرار می‌گیرد و خالق «گوزنها»، «داش‌آکل»، «غزل»، «خط قرمز» و «سرب» پشت آن؛ فیلمسازی که وقتی هنوز شماره کیک تولدش به ۷۲ نرسیده بود، کارنامه خود را از آثاری پر کرد که همواره نام او را در سینمای ایران ماندگار خواهد کرد. دو فیلمساز برجسته سینمای ایران با همراهی یکدیگر کیک را می‌برند.

● خداحافظ

کلامی که بین دو فیلمساز همانند کیمیایی و کیارستمی رد و بدل می‌شود فقط آن چیزی نیست که شنیده می‌شود، مانند دیالوگ‌هایی است که دو دوست بعد از سال‌ها مواجهه با هم از روزهای قدیم می‌گویند، کلماتی که به جای یک فیلم خاطره‌انگیز عمل می‌کند و کلی حس و بو و فضا و تصویر را در ذهن به وجود می‌آورد. دیدار کیمیایی و کیارستمی به لحظات پایانی نزدیک می‌شود و کیارستمی قصد دارد راهی خانه شود که به کارگردان «ضیافت» می‌گوید از خودت مراقبت کن و این کیمیایی را به یاد دردهای بدنش می‌اندازد، او به دوست قدیمی خود خیلی صمیمانه‌تر از آن چیزی که مورد انتظار است از درد پایش می‌گوید و از کیارستمی که می‌خندد اینطور پاسخ می‌شنود:

«صورت سرحالت را که می‌بینم فکر می‌کنم گله از مریضی و درد پا و اینها همه بازی توست. مسعود جان تو پیر نمی شوی ، تو همیشه به ما کلک می‌زدی.»

با یادداشت‌ها و مطالبی از :

امید روحانی

فریدون جیرانی

پری رخ هاشمی

جواد طوسی

خدایار صائب

مینا اکبری

سید عبدالجواد موسوی

علی مسعودی‌نیا