داری می‌روی سفر؟!

● چیزهایی که در طول سفر باید یادت باشد!
۱) یک نفر باید رئیس باشد. برای جلوگیری از پراکندگی و بی‌نظمی و پیش‌گیری از هر کس هر کاری خواست بکند و هر کس نت خودش را بنوازد، یک نفر باید رئیس‌گروه، …

چیزهایی که در طول سفر باید یادت باشد!

۱) یک نفر باید رئیس باشد. برای جلوگیری از پراکندگی و بی‌نظمی و پیش‌گیری از هر کس هر کاری خواست بکند و هر کس نت خودش را بنوازد، یک نفر باید رئیس‌گروه، جلودار و مادرخرج باشد ــ حتی اگر تیم سفرتان سه نفری است. اگر این طور فکر نمی‌کنید، لطفاً سفرتان را تا تجدیدنظر جدی در افکارتان، به تعویق بیاندازید!

۲) از راههای اصلی بروید. به «میان‌بر» فکر کنید؛ اما همیشه بعد از راه اصلی! روی نقشه گاه می‌بینید که با وصل کردن چند جاده‌ی فرعی به هم، می‌شود جاده‌ی پرتردد و شلوغ اصلی را دور زد و اتفاقاً زودتر هم رسید. البته درست است! اما با «غیرمنتظره‌ها» چه خواهید کرد؟ مراکز سوختی (مثل پمپ بنزین)، درمانی (مثل بیمارستان کوچک محلی)، امنیتی (مثل قرارگاه پلیس)، خوراکی (مثل رستوران یا کافه‌ای کوچک)، اقامتی (مثل مسافرخانه‌ای بین‌راهی) که خودتان می‌دانید چقدر در لحظاتی از سفر لازم و گاه حیاتی‌اند، همیشه در حاشیه‌ی راههای اصلی فراوان‌ترند. راههای اصلی ــ هرچند سرراست‌تر ــ شما را قدری دیرتر به مقصد می‌رسانند؛ اما ــ تردید نکنید که ــ مطمئن‌ترند.

۳) برگردید اگر لوازم ضروری سفر را برنداشته‌اید! هر سفری، لوازم ضروری خاص خودش را دارد. پاره‌ای از آنها مشخص است: چند قلم داروی مهم، لباس و کفش مناسب، خوردنی‌های متعارف، و.... گیریم چمدانتان کمی سنگین‌تر! حتی آرتروز گردن یا دیسک کمر دلائل موجهی نیستند برای خالی کردن چمدان از آنچه که بردنشان لازم است. راه درمان آنها ورزش کردن و مراجعه به پزشک متخصص و البته، کم کردن تجملات سفر است؛ و مطمئناً، و هرگز، در طی سفر درد کمتر نخواهید کشید اگر لوازم ضروری مسافرتتان را برندارید.

۴) صدقه کنار بگذارید. صدقه صرفاً بخشیدنِ ــ کم یا زیاد ــ از مال نیست. کنار جاده، کسی هراسان و مستأصل ایستاده و دستش را تکان می‌دهد که یعنی بنزین تمام کرده‌ام؛ یا دست تکان می‌دهد که یعنی ماشینم خراب شده و با خانواده مانده‌ایم وسط راه؛ یا دست تکان می‌دهد و این بار دیگر ماشینی با او نیست، بلکه مرد روستایی می‌خواهد که اگر ماشینتان جا دارد او را تا روستای چند کیلومتر آن طرف‌تر برسانید. اینها همه، صدقه است. ساده‌اش می‌شود این، که صدقه در عالم بالا تأثیر می‌کند و افتادن بعضی اتفاق‌ها را عقب می‌اندازد یا چنان می‌کند که اگر افتاد، روی سر شما نیفتد! عالم، بیدار است و چیزی را گم نمی‌کند؛ کوه عظیمی است با صخره‌ها و حفره‌های بزرگ که کوچکترین صدای تو را جواب می‌دهد. به همین واضحی: تو اول جاده صدقه می‌دهی، خطری که وسط جاده از روبرو به طرف تو می‌آمد، چراغ می‌دهد و از کنارت سریع می‌گذرد....

۵) خوش باشید! اما سعی کنید خدا را هم خوش بیاید! خدا می‌گوید تو اگر مسافری، نماز چهاررکعتی‌ات را دو رکعت بخوان. اما اگر سفرت، سفر معصیت من است، اسم مسافر روی خودت نگذار! هم چهار رکعت بخوان، هم بدان که از حکومت من نمی‌توانی «سفر» کنی! و البته به سفر معصیت نرفتن یا معصیت خدا را در سفر نکردن، هیچ منافاتی با خوش بودن و خوش گشتن تو ندارد.