جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

«بیت معروف حافظ در چند نگاه»


«بیت معروف حافظ در چند نگاه»

تردیدی نیست که لب به سخن واکردن در باب شعر حافظ کاری است بس دشوار افزون بر این که وارد شدن به جهان بینی شعری آن نیز نیاز به تخصص و مراقه ی فراوان را می طلبد لذا هرچند در وصف و لطافت بی بدیل اندیشه های حافظ سخن فراوان گفته اند و البته آثار زیادی نیز قلمی نموده اند, اما بی گمان اندکی باشد از بیش

تردیدی نیست که لب به سخن واکردن در باب شعر حافظ کاری است بس‌دشوار. افزون بر این که وارد شدن به جهان‌بینی شعری آن نیز نیاز به تخصص و مراقه‌ی فراوان را می‌طلبد. لذا هرچند در وصف و لطافت بی‌بدیل اندیشه‌های حافظ سخن فراوان گفته‌اند و البته آثار زیادی نیز قلمی نموده‌اند، اما بی‌گمان اندکی باشد از بیش. حافظ از شعرایی است که شعر آن را می‌توان در زوایای مختلفی دید، به طوری ‌که هم می‌توان شعر آن را سهل دانست و هم ممتنع خواند. سهل بدین معنا که شاعر با کوشش فراوان سعی برآن داشته تا بار مفهومی شعر رادر سطح قرار دهدو تصویری را ارائه نماید که این تصویر براحتی با ذهن خواننده ارتباط برقرار سازد. ممتنع بدین‌سان که علاوه بر اینکه تصویر نمایی می‌کندو شعر آن برای عوام و خواص تفهیم شده است، اما درجای جای دیوان آن نیز با نوعی عرفان محض نیز برخورد می‌کنیم. عرفانی عارفانه که با تلاش و کوشش فراوان می‌توان به فهم آن دست یافت. یعنی به تعبیری می‌توان شعر حافظ را نیز بیت‌الغزل معرفت و آوای بی‌بدیل عموم نیز خواند و یا این که – می‌تواند دریایی باشد که برای شناخت لازم از آن باید به عمق آن رفت و به اصطلاح در عمق آن مروارید ادب را یافت. لذا همانطور که ذکر آن رفت اندیشه و تفقد در شعر حافظ دشوار به نظر می‌آید، اما با این تعا بیر شعرایی نامی به مانند صائب تبریزی و شهریار و علی‌اصغر هاشمی متخلص به جوان نیز جوابی بایسته‌ی توجه و معقول را نسبت به بیت معروف این شاعر پرآوازه داده‌اند که به ترتیب اشعار این شاعران نامی را آورده و در زوایای تشریح خواهیم نمود.

«اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را »

«به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را»

«حافظ»

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پارا

هر آنکس چیز می‌بخشد زمال خویش می‌بخشد

نه چون حافظ که می‌بخشد سمرقند و بخارا را

«صائب»

«اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را»

به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را

هر‌ آنکس مال می‌بخشد بسان مرد می‌بخشد

«نه چون صائب که می‌بخشد سر و دست و تن و پارا»

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می‌بخشند

نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

«شهریار»

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا

به خال هندویش بخشم هر ‌آنچه در طبق دارا

هر آنکس چیز می‌بخشم ز رنج خویش می‌بخشد

نه همچون شهریار بخشد ، تمام روح و اجزا را

که روح از آن دادار است و اجزا مشتی از خاکند

ز خود چیزی نبخشیده‌ کند دعوی بیجا را

«جوان»

با توجه اشعار مذکور از شعرای نامی ایران که هر کدام در زوایایی بدنبال وصل به عشق‌اند و البته هر کدام در جای خود نیز زیبا و نکوست، اما از این منظر می‌توان گفت که کاملترین و پرمفهوم‌ترین جواب نسبت به سا یر شعرا از آنِ شاعر محبوب و دوست‌داشتنی یعنی علی‌اصغر هاشمی متخلص به جوان باشد و این مهم به چند دلیل است. نخست اینکه می‌گوید : هر آنکس چیز می‌بخشد ز رنج خویش می‌بخشد و اصل هم ‌ همین است، چون آنچه که حافظ و صائب و شهریار می‌بخشند، رنج خویش نیست که یا مال خویش نیست و یا اعضای خویش است. بنابراین آنچه که «جوان» می‌بخشد نسبت به دیگر شعرا پررنگ‌تر است والبته می‌تواند ارجح‌تر و پرمفهوم‌تر نیز باشد. چون می‌گوید به (جوان) که روح از آن دادار است و اجزا مشتی از خاکند

ز خود چیزی نبخشیده کند دعوی بیجا را و اصل هم همین است، چرا که بخشش رنج خویش مهمتر از آنی است که شهریار می‌بخشد. در این‌جا می‌توان گفت که شعرای مذکور هرکدام بخشش را در جهت وصل به معشوق (ترک شیرازی) درنگاه و زاویه‌ی خود بررسی کرده‌اند و البته هر کدام به نوبه‌ی خود دارای مفاهیم و مصادیقی ویژه‌اند. اما این که کدام بخشش به ذهن و منطق مخاطب نزدیکتر و می‌تواند عجین شود، بی‌گمان شعر شاعر محبوب و پرآوازه‌ی لرستان (بالاگریوه) علی‌اصغر هاشمی متخلص به جوان است. ضمن این که اگر بخواهیم در کل این ابیات را تحلیل ادبی نمائیم، شاید گفت هیچ‌کدام از شعرای مذکور با این همه بخشش که داشته‌اند، ولی اشاره‌ای حتی بطور گذرا نیز به دل نکرده‌اند، کما اینکه دل بهترین گزینه‌ای است که می‌تواند به سهولت با خال هند و ارتباط برقرار نماید. به طوری که همه شعرا از کلمه «اگر» - در جهت بدست آوردن دل برای «ترک شیرازی» استفاده کرده‌اند، اما آنچه که بخشیده‌اند، تناسبی با خال هندو ندارد. از بهتر اینکه بدست آوردن دل خود نوعی بخشش است که اهل نظر از این مهم غافل مانده‌اند و بیشتر به مال غیر خویش و یا اعضاء و جوارح و روح اشاره نموده‌اند. مضاف بر این که رنج خویش نیز بیشتر از آنکه مورد توجه معشوق باشد،‌شاید نیاز اولیه و اساسی خود فرد باشد که بخشش رنج خویش در صورتی میسر می‌افتد که از نیاز اولیه‌ی خویش خارج شود. به عنوان مثال می‌گوید «خیری که به خانه رواج است به مسجد بردن آن حرام است».

یعنی رنج خویش به خود خویش بیشتر واجب و کارآمد نشان می‌دهد تا به دیگران و همانطور که ذکر آن رفت. از این نگاه به دست آوردن دل می‌تواند خود نوعی بخشش باشد که در این جا اکثر شعرا نیز به آن به صورت شرطی در جهت بخشودن اشاره نموده‌اند.

عابدین پاپی