پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

عاشورا آشکار می کند


عاشورا آشکار می کند

از مهم ترین دستاوردهای عاشورا, علنی شدن ماهیت حکومت بنی امیه بود

یکی از مسائلی که درباره قیام عاشورا مکررا مطرح و به بحث گذاشته شده، مساله علم امام است.

آیا امام از ابتدا فرجام قیام عاشورا را می دانست؟ براساس باورهای شیعی، علم امام محدودیت های علم بشری را ندارد اما این پاسخی به مساله فوق نیست چرا که همواره این باور شیعی در کنار این دیدگاه مطرح می شود که ائمه، بسیاری از اعمالشان را نه براساس علم امامت، بلکه بر مبنای علم عرفی شان انجام می دهند چرا که فضیلت بسیاری از اعمال در این است که فرد فرجام آن عمل را نداند. اگر فرد یک اقدام شجاعانه مرتکب شود، ولی از قبل بداند که به خاطر این عمل، بلایی بر سر او نخواهد آمد و آسیبی به او نخواهد رسید، این اقدام شجاعانه نیست. بلکه فضیلت شجاعت در جایی است که انسان، کاری را مطابق با اخلاقیات و اصول صحیح به انجام برساند، و در عین حال در انجام آن کار، احتمال خطراتی را برای خود ببیند. یک نمونه تاریخی را می توان در آن واقعه صدر اسلام مثال زد که هنگامی که پیامبر قصد هجرت به مدینه را داشتند، امیرالمومنین به جای ایشان در بستر خوابیدند تا مشرکانی که قصد به شهادت رساندن پیامبر را در آن شب داشتند، متوجه هجرت پیامبر نشوند.

این عمل علی بن ابیطالب(ع) وقتی ارزش اخلاقی والایی پیدا می کند که ایشان از فرجام ماجرا مطلع نبوده و احتمال بدهند که مشرکان ایشان را در همان شب به شهادت برسانند. اگر علم امامت را در انجام این عمل علی(ع) وارد بدانیم، این عمل شکوه و جلال اولیه خود را از دست خواهد داد. شجاعت علی(ع) در همین پذیرش خطر و احتمال مرگ در جوانی، به خاطر نجات جان پیامبر(ص) است. بنابراین دلیلی ندارد چنین واقعه باشکوهی را با وارد کردن آن ادله کلامی در باب علم امام، از عظمت اصلی خود پایین آوریم و البته شکوه شخصیت علی(ع) در تاریخ، در وقایع این چنینی معدود نیست.

اما مساله عاشورا، تفاوتی با نمونه مذکور دارد. چرا که در اینجا، اگر بگوییم امام حسین(ع) از ابتدا به فرجام ماجرا علم داشت، چیز زیادی از عظمت ماجرا کاسته نمی شود. امام به شهادت رسید و می دانست که به شهادت می رسد. و علم به شهادت، منافاتی با فضیلت شجاعت ندارد اما این فضیلت مشروط است چرا که می باید به نیت رسیدن به هدفی صورت گرفته باشد. عقل و منطق و اخلاق حکم می کند انسان در باب هر هدفی به اندازه قدر و منزلت آن هدف هزینه کند. اگر بناست فردی جان خود و عزیزانش را در انجام کاری از دست بدهد و بداند که در انتهای ماجرا اهل بیت او به اسارت گرفته خواهند شد، نباید آن کار را انجام دهد، مگر این که پای هدفی بسیار والا در میان باشد که ارزش چنین هزینه ای را داشته باشد.

این صحیح است که هدف امام رضایت الهی بود. شکی در این نیست. اما برای مساله مطرح در بند پیشین، چنین پاسخی کافی نیست. مساله این است که هدف چه بود که ارزش هزینه شدن جان امام و یارانش و به اسارت رفتن اهل بیت او را داشت. آری هدف نهایی امام، کسب رضایت الهی بود. اما این هدف نهایی همه اعمال امام است. امام وقتی به جای آوردن اعمال حج را شروع کرد، هدفش رضایت الهی بود. امام حسین در طول عمر مبارکشان، بارها و بارها نماز بر پا داشتند و روزه گرفتند و در کنار پدر و برادر بزرگوارشان، جهاد کردند و... و همه اینها به یک هدف انجام می شد، و آن رضایت الهی بود اما چه شد که امام در واقعه عاشورا، رضایت الهی را در این دید که خود و اصحابش به شهادت رسیده و اهل بیت ایشان به دست ناجوانمردترین انسان ها به اسارت گرفته شوند؟

پاسخ این سوال را باید در جنبه اجتماعی و سیاسی قیام اباعبدالله جست چرا که ذات این قیام، یک قیام سیاسی و اجتماعی است و این ذره ای با بعد دینی و الهی قیام در تعارض نیست، چرا که بعد دینی اعمال، به وسیله نیت خداجو و نیز روش مشروع در هر عملی ـ چه فردی و چه اجتماعی و چه سیاسی ـ تامین می شود.

پیش از قیام امام حسین(ع)، یزید همچون هر حاکم ظالم دیگری، سعی داشت خود را آن گونه معرفی کند که به حکمرانی اش مشروعیت ببخشد. حاکم ظالم، هیچ گاه خود را چنان که هست، معرفی نمی کند چرا که می داند چنین معرفی ای، به معنای نامشروع شدن حاکمیت او نزد مردم است. بنابراین او خود را موافق با باورهای عامه معرفی می کند. او خود را چنان معرفی می کند که گویی شایسته ترین فرد برای حکمرانی به آنهاست.

اما یزید خصیصه دیگری نیز داشت و این خصیصه او را از پدرش معاویه متمایز می ساخت. یزید باکی از این نداشت که علنا اقدامات خلاف شرع انجام دهد. بسیاری در آن زمان می دانستند یزید میگساری می کند و بوزینه باز است. همین خصیصه یزید می توانست زمینه ای باشد برای تغییر ماهیت شرایع دینی. چرا که وقتی حاکم جامعه اسلامی که به طرق مختلف خود و حکومتش را مشروع جلوه می دهد، به اعمال قبیحی دست بزند، رفته رفته قبح آن اعمال نیز از بین خواهد رفت.

اما برای ممانعت از خطر چنین حاکمی چه باید کرد؟ بهترین راه رسوا کردن اوست. اما به چه وسیله ای؟ به وسیله آشکار کردن ماهیت پلید او. باید کاری کرد که او همه پلیدی درونی خود را آشکار کند و بنابراین چیزی از هویت او برای مردم پنهان نماند.

انسان ها، معمولا در شرایط بحرانی، ماهیت خود را بیش از هر زمانی آشکار می کنند. انسانی واقعا مقید به اخلاقیات است، که در لحظاتی که به خطر می افتد نیز، اخلاقی عمل کند. وگرنه در شرایط معمول همواره این احتمال می رود که فرد به خاطر حفظ ظاهر، خود را اخلاقی نشان دهد.

یزید در مواجهه با امام حسین(ع)، احساس بحران کرد. او همه هستی و ماهیت خود و پدر و جد خود را در واقعه عاشورا نمایان کرد. در واقعه عاشورا نه تنها یزید، بلکه ماهیت حکومت بنی امیه که معاویه همواره در طول حکومتش آن را با مکر و حیله پنهان کرده بود، نمایان شد به نحوی که حتی فرزند یزید نیز این ننگ را متحمل نشد. پس از واقعه عاشورا، تعفن حکومت بنی امیه در بین خاص و عام پیچید و این واقعه، مدعیان خلافت پیامبر نور و رحمت را رسوا کرد.

ساعد عالمی