شنبه, ۲۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 15 March, 2025
مجله ویستا

عزت نفس و پیشرفت تحصیلی


عزت نفس و پیشرفت تحصیلی

مطالعات نشان میدهد افرادی كه دچار افت تحصیلی میشوند عموماً دارای كمبود اعتماد به نفس وبلند همتی هستند خود را قبول ندارند و احساس فقدان شایستگی فردی می كنند

نتایج چندین مطالعه، همبستگی شایان توجهی (۶/۰-۴/۰) بین پیشرفت تحصیلی و خودپندارهٔ توانایی را نشان داده است (بروك اور۲، ۱۹۸۱: مارش۳،۱۹۸۴؛ اسكالویك۴، ۱۹۸۶). بین پیشرفت تحصیلی و عزت نفس كلی نیز همبستگی ۳/۰ تا ۴/۰ یافته شده است (روبین۵ ۱۹۷۸؛ اسكالویك، ۱۹۸۴، ۱۹۸۶) . از طرف دیگر هانسفورد۶ (۱۹۸۲) طی تحقیق خود رابطه معناداری (همبستگی در حدود ۶/۰) بین خود پنداره توانایی و عزت نفس كلی به دست آورد (بیابانگرد، ۱۳۸۰).

بر اساس یك الگوی منطقی هر فردی می تواند چهار الگوی احتمالی علّی را مطرح كند كه هر یك از آن ها را می توان به صورت نظری مورد بحث قرار داد (اینارام۷ و همكاران، ۱۹۹۰ به نقل از میرعلی یاری، ۱۳۷۹).

الف علت ب : بر اساس اصل ارزیابی انجام شده (روزنبرگ، ۱۹۷۹) فردی ممكن است

پیش بینی نماید كه پیشرفت تحصیلی اش بر خودپنداره اش، از طریق ارزیابی های دیگر افراد مهم تأثیر می گذارد. شبیه همین پیش بینی ممكن است بر اساس تئوری مقایسه اجتماعی انجام شود

( فستینگر۱، ۱۹۵۴) . طبق این تئوری، پیش بینی فرد به عملكردش درگروه اجتماعی مورد مقایسه ( به ویژه در میان همكلاسان كه اهمیت زیادی دارند)، بستگی دارد. (راجرز، اسمیت و كلمین، ۱۹۸۷). مطابق نظر(دیویس، ۱۹۷۸) دانش آموزان ممكن است در صورتی كه خودشان را با اكثریت همكلاسی هایشان مقایسه نمایند، اشتیاق نسبتاً پایینی داشته باشند. پاركر و مارش (۱۹۸۴) نیز نظری مشابه همین نظر، از طریق فرضیه «چهارچوب داوری»۲ مطرح می نماید. مطابق این مدل، تغییر خودپنداره احتمالاً پیامد افزایش موفقیت و پیشرفت است تا این كه متغیری ضروری برای پیشرفت (میرعلی یاری، ۱۳۷۹) .

۱ـ ب علت الف : بر اساس تئوری همسان سازی خویشتن (جونز، ۱۹۷۳؛ كلی ۱۹۵۴) فردی ممكن است پیش بینی كند كه دانش آموزان دارای خودپنداره تحصیلی پایین، ممكن است از موقعیتهایی كه در آن ها می توانند خود پنداره شان را تغییر دهند، اجتناب ورزند. از این رو سعی و تلاش كمتری را در مدرسه از خودشان نشان می دهند. همچنین بر اساس نظریهٔ خود ارزشی و زنجیره پیشرفت ـ توانایی، دانش آموزان مبتلا به انتظار پیشرفت پایین، ممكن است تدابیر اجتناب از شكست، از جمله طفره رفتن را بیشتر آموخته باشند. البته باید در نظر داشت كه آسودگی موقتی كه به توسط این تدابیر اجتناب از شكست حاصل شده گمراه كننده است، زیرا سرانجام به شخص آسیب خواهد رساند. بنابراین در صورتی كه فرد انتظار پایینی از خودپنداره توانایی اش داشته باشد، پیشرفت تحصیلی كمتری را نیز تجربه خواهد كرد. (بیابانگرد، ۱۳۸۰).

الف و ب به یك روش تعاملی (تقابلی) بر یكدیگر تأثیر می گذارند: دو فرایندی كه در بالا شرح داده شد، لزوماً باهمدیگر در تناقض نیستند.مارش (۱۹۸۴) یك مدل تعادل سازی پویا را مطرح می كند كه مطابق آن پیشرفت تحصیلی، خودپنداره و اسناد به خویشتن در یك شبكه از روابط متقابل درهم تنیده شده اند. هم چنین تغییر در یكی از آنها منجر به تغییر در دیگری، به منظور برقراری مجدد تعادل می شود. بنابراین، پیشرفت تحصیلی و خودپنداره به یك روش تقابلی در یكدیگر تأثیر می گذارند (بیابانگرد، ۱۳۸۰).

۲ـ الف و ب معلول ج هستند: ماروگاما۱ و همكاران (۱۹۸۱) بیان می كنند كه علت سومی (برای مثال توانایی یا حمایت اجتماعی) بر پیشرفت تحصیلی و خودپنداره مؤثر است. ممكن است خودپندارهٔ توانایی و عزت نفس (هر دو) از طریق تجارب غیر تحصیلی مرتبط با توانایی، و یا متغیر سوم دیگری، تحت تأثیر قرار گرفته باشند. بنابراین به صورت نظری الگوهای مختلف علّی را می توان مطرح كرد كه واقعاً هم وجود دارند. با این حال، چندین مطالعه آزمایشی انجام شده است كه روابط علّی میان پیشرفت تحصیلی و خودپنداره را مورد آزمون قرار داده است . در یك مطالعه طولی كه مشتمل بر چهار گروه بود، ماروگاما و همكاران (۱۹۸۸) پیشرفت تحصیلی

دانش آموزان را در سنین ۹، ۱۲، ۱۵ سالگی و عزت نفس كلی آن ها را در سن ۱۲ سالگی مورد اندازه گیری قرار دادند. متغیرهای كنترل كننده، طبقه اجتماعی و توانایی در سن ۷سالگی مورد اندازه گیری قرار گرفت .آنها هیچ گونه مداركی دال بر اینكه پیشرفت تحصیلی وعزت نفس رابطه علّی با یكدیگر دارند، نیافتند و متغیر سومی را ( برای مثال طبقه اجتماعی و توانایی)، به عنوان علت پیشرفت تحصیلی و عزت نفس بیان می كنند. پتیبوم۲ و همكاران (۱۹۸۶) با تجزیه و تحلیل داده های یك نمونه بزرگ از دانش آموزان دبیرستان و اندازه گیری پیشرفت تحصیلی و

عزت نفس كلی در فاصله ۲ سال دریافتند كه هیچ گونه شواهدی مبنی بر اینكه عملكرد یك متغیر، نسبت به متغیرهای دیگر برجسته تر است، وجود ندارد. آن ها دو توضیح احتمالی در این مورد مطرح می كنند، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی ممكن است معلول یك متغیر سوم باشند یا اینكه هر دو متغیر به یك سبك چرخه ای تأثیر یكسانی بر یكدیگر دارند.

در بعضی مطالعات گزارش شده كه خودپنداره توانایی بر پیشرفت تحصیلی، برتری علّی دارد. در مطالعات دیگری محققان به نتیجه متضاد با این نظریه رسیده اند. خلاصه اینكه، تحقیقات آزمایشی اجازهٔ هیچ گونه نتیجه گیری با ثباتی را در مورد ترتیب علّی خودپنداره و پیشرفت تحصیلی نمی دهد. این همان نتیجه گیری است كه به توسط بیرن۱ (۱۹۸۴، ۱۹۸۸) در دو مطالعه بزرگ بیان شده است. علاوه بر این، روابط بین این دو مفهوم ممكن است ناشی از مشكلات

روش شناختی، سن، تعریف خودپنداره و اندازه گیری پیشرفت تحصیلی باشد ( هانسفورد، ۱۹۸۲). بر اساس زمینه های نظری هر كدام از متغیرهای پیشرفت تحصیلی و خودپنداره توانایی بر یكدیگر تأثیر متقابل دارند.

پرسش مهم برای پژوهش عبارت از این است كه آیا می توان اثرات هر یك از متغیرهای مذكور و متغیری را كه بهترین پیش بینی كننده برای دیگری باشد، تعیین و شناسایی كرد؟ به دنبال این نظر، شاولسون۲ و بیرن (۱۹۸۴)، الگوی برتری علّی و ملاكهای آزمون آن را تعیین نمودند. بر اساس این الگو خودپندارهٔ افراد به تدریج تحت تأثیر اعمال، موفقیت ها و ارزشیابی ها در

موقعیت های خاص قرار گرفته، و عزت نفس كلی از خود پنداره های افراد در زمینه های مختلف تأثیر می پذیرد. بنابراین حتی اگر پیشرفت تحصیلی، خودپنداره توانایی و عزت نفس كلی بر یكدیگر تأثیر متقابل داشته باشند، جهت علّی غالب از پیشرفت در خودپندارهٔ توانایی به عزت نفس كلی است (بیابانگرد ، ۱۳۸۰).

ب : تحقیقات انجام شده

۱ـ بررسی تحقیقات انجام شده در داخل ایران:

۱ـ روحانی (۱۳۵۹) در پژوهش خود، رابطه خود پنداری و عوامل تشكیل دهنده آن (گرایش به مدرسه، گرایش به همسالان و خانواده) را با موفقیت تحصیلی مورد بررسی قرار داده است. در این تحقیق ۲۴۰ دانش آموز سوم راهنمایی مركب از ۱۲۰ پسر و ۱۲۰ دختر شركت داشته اند كه در یك آزمون خودپنداری شركت نمودند و معدل كل سالانه آنها به عنوان معیاری برای میزان موفقیت تحصیلی استفاده شد. نتایج به وسیلهٔ ضریب همبستگی پیرسون محاسبه و نشان داد كه بین خودپنداری و پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت وجود دارد و همبستگی به دست آمده برای گروه دختر و پسر متفاوت بود، و در مجموع برای گروه دختران میزان همبستگی بیشتری میان خودپنداری و پیشرفت تحصیلی مشاهده شد.

۲ـ نیسی (۱۳۶۴) در پایان نامه كارشناسی ارشد خود با عنوان «اثرات عزت نفس بر عملكرد

دانش آموزان دختر وپسر سال اول تا سوم دبیرستان» به این نتیجه دست یافت كه افزایش وكاهش عزت نفس دانش آموزان دختروپسر باعث افزایش و كاهش عملكرد آن ها شده است و بین عزت نفس وعملكرد تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر همبستگی وجود دارد.

۳ـ خیّر (۱۳۶۷) در تحقیق خود كه درباره ۴۳۹ نفر از دانش آموزان دوره ابتدایی كه به دو گروه موفق (۲۱۲ نفر) و ناموفق( ۲۲۷ نفر) تقسیم شده بودند، دریافت كه بین خود پنداری كه بین خودپنداری و گرایش شغلی دانش آموزان همبستگی معنی داری وجود دارد. بدین گونه كه

دانش آموزان ناموفق در تحصیل به دلیل عدم موفقیت یك خودپنداری منفی را در خود شكل

می هند واحتمالاً به همین دلیل شغلهای «پایین تر» را انتخاب می كنند.

۴ـ پورشافعی (۱۳۷۰) در پایان نامه كارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی رابطه عزت نفس با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر سال سوم متوسطه شهرستان قاین» ۱۶۰ نفر در سه رشته تحصیلی فرهنگ و ادب، ریاضی وعلوم تجربی را به روش تصادفی طبقه ای، برگزید و از سیاههٔ عزت نفس كوپر اسمیت برای سنجش عزت نفس آزمودنی ها استفاده نمود و نیز معدل دانش آموزان به عنوان شاخص پیشرفت تحصیلی آنان درنظر گرفته شد. او با استفاده از همبستگی پیرسون به این نتایج دست یافت كه بین میزان عزت نفس دانش آموزان دختر و پسر از نظر آماری تفاوت معنا داری وجود ندارد. در مورد رابطه بین عزت نفس با پیشرفت تحصیلی، با محاسبه روش همبستگی پیرسون ضریب به دست آمده برای آزمودنی های پسر ۴۶/۰ و برای دختران ۴۹/۰ بود كه با مقایسه این ضریب با مقادیر بحرانی ضریب گشتاوری پیرسون، از نظر آماری، معنادار بود. همچنین نتایج آزمون خی دو، با احتمال ۰۱/۰ نیز از این فرض را تایید نمود. بنابراین نتیجه گرفته شده بیانگر این است كه میان عزت نفس دانش آموزان و پیشرفت تحصیلی آنان همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد و افرادی كه عزت نفس بالاتری دارند، از نظر میزان پیشرفت در تحصیل نیز در رتبه بالاتری قرار می گیرند.

۵ـ بیابانگرد(۱۳۷۰) در پایان نامه كارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی رابطه بین مفاهیم منبع كنترل، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی پسران سال سوم دبیرستان های تهران در سال ۷۰-۶۹» از بین دانش آموزان پسر كلاس سوم دبیرستان در سه منطقه ۴،۱۱و۱۷ آموزش و پرورش تهران و در هر منطقه نیز از هر سه رشته ریاضی فیزیک، علوم تجربی و اقتصاد، ۲۳۰ نفر را به شیوه تصادفی انتخاب نمود و از مقیاس كنترل درونی و بیرونی راتر و پرسشنامه عزت نفس كوپر اسمیت برای سنجش منبع كنترل و عزت نفس استفاده نمود و از معدل نمرات ثلث اول و دوم دانش آموزان در كلیه دروس سال تحصیلی ۷۰-۶۹ برای سنجش پیشرفت تحصیلی استفاده کرد. پس از محاسبه همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره به این نتایج دست یافت: بین منبع كنترل، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی ازنظر آماری همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. بین منبع کنترل و عزت نفس از نظر آماری همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. بین منبع كنترل و پیشرفت تحصیلی و نیز بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی از نظر آماری همبستگی مثبت و معناداری بدست آمد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.