سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

علوم انسانی و نسبت آن با توسعه یافتگی


علوم انسانی و نسبت آن با توسعه یافتگی

نگاهی به نقش علوم آکادمیک در پیشرفت

نسبتی میان توسعه همه جانبه با رشد و توسعه علوم انسانی وجود دارد به‌این ترتیب که توسعه همه جانبه بدون رشد و توسعه علوم انسانی محقق نمی‌شود. صرف توجه به علوم و فنون بازارمحور برای توسعه و شکوفایی یک جامعه کافی نیست و دارایی و ثروت یک جامعه باید همراه با رشد علوم انسانی بالا رود و تاکید صرف بر افزایش تولید ناخالص داخلی نباشد.

الگوهای توسعه در کشورهای توسعه یافته این «اصل» را مورد توجه قرار داده‌اند که توسعه همه جانبه فارغ از توسعه و پیشرفت در علوم انسانی محقق نمی‌شود. اهمیت و جایگاه علوم انسانی و نسبت آن با توسعه یافتگی تا جایی است که فیلسوف معروف معاصر مارتا نوسبام می‌گوید علوم انسانی برای جوامع حیاتی و ضروری هستند. به اعتقاد وی علوم انسانی مبنای توسعه سیاسی و اجتماعی است.

اگر هدف اصلی و عمده آموزش رشد اقتصادی و نیازهای بازار باشد در‌این صورت الگوی آموزشی مبتنی بر نیاز بازار به توسعه همه جانبه منجر نمی‌شود.کشوری چون کره جنوبی در الگوهای توسعه یافتگی خود به اهمیت علوم انسانی و رشد و شکوفایی آن توجه نشان داده‌اند. کره در سال‌های اخیر الگوهای آموزشی در سطوح لیسانس و تحصیلات تکمیلی را تغییر داده است.

کشور کره جنوبی کشوری خارج از قاره آمریکاست که توانسته به مدل مطلوب و مناسبی از آموزش عالی و آموزش علوم انسانی در دانشگاه دست یابد. کره جنوبی در سال‌های اخیر الگوهای آموزشی در سطوح لیسانس و تحصیلات تکمیلی را تغییر داده است.

این رویکرد کره جنوبی نوعی تمجید و الگوبرداری از شیوه آموزش عالی و آموزش در دوران دبیرستان در آمریکاست. کره‌ای‌ها در آغاز قرن ۱۴ میلادی شیوه و روش کنفوسیوسی را برای آموزش علوم انسانی داشتند. در این شیوه تاکید آنها بر تاریخ، فلسفه و شعر بود. در این سیستم فقط مردان مطرح بودند و از این سیستم بهره‌مند می‌شدند. ولی همین سیستم بعدا مبنایی برای علوم انسانی دموکرات‌تر شد.

اما در مقابل الگو و مدل کره جنوبی، می‌توان به مدل و الگوی آموزش عالی در هند اشاره کرد. کشور هند در حال حاضر تاکید زیادی به آموزش مبتنی بر حرفه و امور فنی دارد. تسلط شیوه آموزشی مبتنی بر عادت و تکرار همه چیز را تحت تاثیر مخرب خود قرار داده است.

در گذشته کشور هند در علوم انسانی شاهد پیشرفت‌هایی بوده و افرادی در این کشور ظهور کردند که در سطح بین‌المللی شناخته شده هستند. اگر چه از هند به عنوان یکی از کشورهایی که در سال‌های آینده جایگاه بالای اقتصادی خواهد داشت یاد می‌شود ولی تحقق توسعه همه جانبه در این کشور نیازمند توجه متوازن به همه شاخه‌های علوم از جمله علوم انسانی است. علاوه بر هند می‌توان به چین و سنگاپور نیز اشاره کرد که به نسبت میان آموزش علوم انسانی و توسعه همه جانبه نوعی بی‌توجهی دارند. در این دو الگوی آموزشی نیز هدف اصلی و عمده آموزش رشد اقتصادی است که به توسعه همه جانبه منجر نمی‌شود.

در این دو الگو هدف عمده از آموزش آماده ساختن دانش‌آموزان و دانشجویان برای افزایش رشد اقتصادی است. در سال‌های اخیر این دو کشور اصلاحات اساسی در حوزه آموزش و پروش انجام داده‌اند و معتقد هستند که رشد اقتصادی مستلزم شکوفایی توانایی‌های تحلیلی به شمار می‌رود.

سنگاپور هم در سال ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ میلادی دست به اصلاحاتی در نظام آموزشی خود زد. این نظام بچه‌ها را در کانون توجه خود داشت و به بچه‌ها به عنوان یک «کارگزار پیش فعال» می‌نگریست.

آنچه در ارتباط با علوم انسانی در توسعه پایدار مهم است نوع و شیوه تفکر حاصل از تعلیم و آموزش این رشته‌هاست.

پرسش محوری در این زمینه این است که چگونه رشد و توسعه علوم انسان به بهبود سیستم و نظام سیاسی و اقتصادی منجر می‌شود؟ در پاسخ به این سوال اولین چیزی که در مورد علوم انسانی باید مورد توجه قرار گیرد و اولین چیزی که علوم انسانی به دست می‌دهد «تفکر انتقادی» است. البته این منوط به این است که این علوم خوب و درست آموزش داده شوند. نکته‌ای که در برخی جوامع مغفول واقع مانده نقش و تاثیرات علوم انسانی در تفکر انتقادی و مهارتهای ارتباطی است. فارغ التحصیلان علوم انسانی، سوپاپ اطمینان جوامع خود هستند و باعث پویا نگه‌داشتن جوامع خود می‌شوند.

دومین چیزی که علوم انسانی به دست می‌دهد و از علوم انسانی می‌توان اخذ کرد این است که علوم انسانی گستره درک ما از جهان را افزایش می‌دهند. از رهگذر علوم انسانی می‌توان با فرهنگ گروه‌های مختلف مردم آشنا شد؛ می‌توان با تاریخ جوامع و مردمان سرزمین‌های دیگر آشنا شد و می‌توان شیوه‌های تعامل و همکاری را آموخت.

سومین چیزی که از رهگذر علوم انسانی می‌توان آموخت «تخیل و تصور» است. علوم انسانی قدرت تخیل را در انسان تقویت می‌کند. به عبارت دیگر علوم انسانی می‌تواند «تخیل» و تصور کردن را به انسان آموزش دهد.

در حال حاضر بی‌توجهی به علوم انسانی در حالی است که شاهد بی ثباتی و رکود اقتصادی در جهان کنونی هستیم. با توجه به این موضوع اهمیت پیدا کردن شغل و حرفه بیش از پیش برای مردم و دانشجویان نمایان شده است. در چنین فضایی خانواده‌ها و دانشجویان رشته‌ای را برای تحصیل انتخاب می‌کنند که بتواند آینده شغلی آنها را تضمین کند.

از این رو دانشکده‌هایی چون ریاضیات، علوم پایه، سیستمهای اطلاعاتی و مهندسی بیشتر مورد توجه دانشجویان و خانواده‌های آنها قرار می‌گیرند. منطق پشت سر این توجه، مستقیما به شغل و حرفه و نیاز بازار بر می‌گردد. این رشته‌ها ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با صنایع دارند.

نمونه کره جنوبی نشان داده که کشورها می‌توانند در عین توجه به آموزش عالی و علوم انسانی از رشد اقتصادی بالا نیز بهره‌مند باشند. وقتی کشوری از لحاظ اقتصادی پیشرفت کرد باید در مقابل مردم خود پاسخگو باشد.

جواد حیران‌نیا