سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

موفقیت در امتحان


موفقیت در امتحان

اضطراب امتحان, نوعی خود مشغولی ذهنی است كه با خودپنداری ضعیف و تردید فرد درباره توانایی های خود مشخص می شود و غالباً با شناخت منفی, عدم تمركز حواس, واكنش های جسمی نامطلوب و افت تحصیلی همراه است

●با رویكرد شناخت درمانی

امتحانات نزدیك است. تا رسیدن تیرماه چیزی نمانده است. تا رسیدن فصل داغ تابستان و نشستن روی صندلی های امتحان. این روزها در هر خانه ای، دانش آموزی هست یا دانشجویی؛ كه با بیم و امید خود را برای امتحان آماده می كند. در این میان دشوارتر از همه، حال و روز كنكوری ها است. زیرا امكانات محدود است و جمعیت بسیار. آنان دل نگران امتحانی هستند كه نتایج آن، اهمیت دارد. اهمیتی به اندازه سرنوشت. به اندازه آرزوهای یك انسان.

● اضطراب امتحان چیست؟

اضطراب امتحان، نوعی خود مشغولی ذهنی است كه با خودپنداری ضعیف و تردید فرد درباره توانایی های خود مشخص می شود و غالباً با شناخت منفی، عدم تمركز حواس، واكنش های جسمی نامطلوب و افت تحصیلی همراه است. هنگامی كه فردی درباره كارایی و توانایی ذهنی خود در موقعیت امتحان، دچار تشویش و نگرانی می شود، به طوری كه این احساس موجب كاهش و افت عملكرد واقعی او می شود، می گوییم دچار «اضطراب امتحان» شده است.مطالعات انجام گرفته نشان می دهد كه دانش آموزان و دانشجویان در سرتاسر دنیا علایمی از اضطراب امتحان را نشان داده اند (همبری، ،۱۹۸۸ سیپ، ۱۹۹۱).سطح قابل قبولی از تنیدگی در زمان امتحان می تواند با فعال كردن سیستم عصبی خودكار انسان، به هوشیاری بالاتر و تلاش بیشتر منجر شود، اما اگر فرد نتواند نسبت به تنیدگی خود، واكنش درست نشان دهد و دچار اضطراب شود، عملكرد او دچار اختلال خواهد شد. تحقیقات انجام گرفته نشان می دهند كه دلیل به وجود آمدن این اضطراب، همیشه كم كاری دانش آموز یا عدم تسلط كافی او بر محتوای دروس نیست. بالعكس، بسیاری از اوقات دانش آموزانی با انگیزش و تسلط بالا، دچار آثار منفی اضطراب امتحان شده اند. تحقیقات جدی درباره اضطراب امتحان، از اواسط قرن بیستم آغاز شد. پژوهشگرانی همچون تیلور (۱۹۵۳)، اضطراب امتحان را از طریق آزمون های خودارزیابی دانش آموزان اندازه گیری كردند. سایر پژوهشگران به جنبه های فیزیولوژیك، احساسی/ رفتاری و شناختی در این باره پرداختند.

●جنبه های فیزیولوژیك اضطراب

برای درك بهتر موضوع، تصور كنید نیمه شب است. خرگوشی در میانه جاده تاریكی نشسته است. ناگهان در مقابل خود اتومبیلی را می بیند كه به سرعت به سوی او می آید. در برابر نور چراغ های اتومبیل، از ترس بر جای خود خشكش زده و قادر به فرار كردن نیست. فكر می كنید چه اتفاقی افتاده است؟ علم پزشكی نشان می دهد كه اضطراب شدید، منجر به ترشح ناگهانی هورمون های آدرنالین و كورتیزول (كه همراه هم هورمون های آدرینوكورتیكال نامیده می شوند) می شود.این ترشح تمام سیستم اعصاب مركزی، قلب و عروق، روده و معده، ماهیچه ها، آب بدن و متابولیسم خونی را تحت تاثیر قرار می دهد. قرار گرفتن در این موقعیت می تواند منجر به اختلال در عملكرد انسان شود. سایر جانداران نیز هنگامی كه در یك موقعیت خطرناك قرار می گیرند، اگر تسلط خود را از دست بدهند، قادر به نشان دادن عملكرد مناسب نخواهند بود.

●جنبه های احساسی/ رفتاری و شناختی

پژوهشگران به تفاوت میان اجزای اضطراب امتحان در دو دسته شناختی (افكار منفی كه در جلسه امتحان، فكر امتحان دهنده را به خود مشغول می كند) و احساسی/ رفتاری (علایمی همچون لرزش، پرش، عضلات منقبض، خشكی دهان، عرق كردن و...) اشاره كرده اند. (لیبرت و موریس، ۱۹۶۷)نتایج این مطالعات نشان داد، عوامل شناختی (فكری) بیش از عوامل احساسی می توانند بر روی نتیجه امتحان اثر منفی بگذارند (دفن باچر، ۱۹۸۰) به ویژه افكار منفی كه مربوط به خود امتحان هستند. این دیدگاه مبتنی بر نظریه شناخت درمانی بود كه از نیمه دوم قرن بیستم در حوزه روانشناسی جایگاهی ویژه یافت. آنها معتقد بودند كه افراد می توانند با كنترل كردن افكار خود، احساسات و در نتیجه رفتارهای خود را كنترل كنند (یانگ و كلوسكو، ۱۹۹۳)به طور خلاصه، اساس نظریه شناخت درمانی را می توان در مثلث زیر ترسیم كرد:

افكار نامطلوب / احساس نامطلوب/ رفتار نامطلوب

هدف شناخت درمانی «كمك به فرد برای غلبه بر افكار و باورهای مخرب و یافتن افكار و باورهای سازنده تر» (مارتین وپیر، ۱۹۹۲) است. یا سعی در اصلاح شناخت ها و نگرش های نادرست كه رفتار نامطلوب- آشكار یا ناآشكار- را به وجود می آورد و به تقویت آن می انجامد (ساندل و ساندل، ۱۹۹۳). آلبرت الیس، بنیانگذار روش درمانی عقلی- احساسی، باور داشت بسیاری از مشكلات احساسی و رفتارهای مربوط به آن، از عبارت های غیرمنطقی نشات می گیرد، كه افراد در موقعیت های بحرانی به خود می گویند. در این زمینه فنی كه توسط ولپ در ،۱۹۵۸ معرفی شد، فن ایست كردن فكری بود. ولپ توصیه می كند هر بار با هجوم افكار منفی به ذهن فرد، او باید به خود نهیب بزند: «بس است!!!» اگر این روش با روش جایگزین كردن یك فكر مثبت و سپس به كار بردن عبارت های تقویت كننده همراه شود، موثرتر خواهد بود. آرون تی بك (۱۹۷۶) به این نتیجه رسید كه شناخت های منفی رایج ترین نشانه های افسردگی هستند. او به شناخت خطاهای اندیشه و ارتباط نگرش فرد با مشكلاتش اشاره كرد. دیوید برنز كار او را تكمیل كرد و تحریف های شناختی را در ۱۰ عنوان دسته بندی كرد:

۱- تفكر همه یا هیچ

۲- تعمیم مبالغه آمیز

۳- فیلتر ذهنی

۴- بی توجهی به امر مثبت

۵- نتیجه گیری شتابزده

۶- درشت بینی یا ریزبینی

۷- استدلال های احساسی

۸- به كار بردن عبارت های «باید این طور باشد»

۹- برچسب زدن (من شكست خورده ام)

۱۰- شخصی سازی (نسبت دادن علت تمام ناكامی ها به خود)

جلسه امتحان، به صحنه نبرد می ماند. در گذشته ها، آن گاه كه دو لشكر متخاصم در برابر همه قرار می گرفتند، هر سپاه پرچم خود را به دست سربازی می داد تا آن را پیشاپیش سربازان دیگر حركت دهد. آنها با نگریستن به پرچم خود احساس غرور می كردند. توجه به این نماد به آنها شهامت شروع حمله را می بخشد. در مقابل نگریستن به پرچم سیاه دشمن، می توانست در دل های آنها رعب و ترس بیفكند.با شهامت و قدرت، پای به جلسه امتحان بگذارید. به پرچم دشمن افكار منفی خودتان توجه نكنید.

نازنین بنی اسدی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.