جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
امثال و حکم و تفاوت آنها با ضرب المثل ها
بی گمان ساختار فرهنگ نوشتاری و گفتاری هر قوم و ملتی متاثر از عناصری است متعدد که در طول تاریخ هویّت زبانی آنها را بوجود می آورد و طبعا از آنجایی که زبان ساختاری زنده دارد ، مانند موجودی زنده حاوی تغذیه ، تبادل ، شادابی ، بیماری و زایندگی است و حتا دست آخر میتواند مرگ را به همراه داشته باشد.
از نشانه های زنده بودن یک زبان زایش دائمی جملات مختصری است که به تدریج شکل گرفته و بین همگویان آن زبان رواجی ریشه دار می یابند که نام آنها بطور اجمال «ضرب المثل » میباشد . ضرب المثل های هر زبان نزد هر ملتی در طول تاریخ روندی را طی می کنند که میتوان آنها را تبلوری از ادبیات ، احساسات ، ارزشهای اخلاقی و اجتماعی و بطور کل فرهنگ و روحیات آن ملت قلمداد کرد .
این جملاتِ مختصر اغلب هشدار دهنده ، آموزنده و یا در برخی موارد کنایه و طنزی زیرکانه و حتا تلخ و گزنده را به همراه دارند بطوری که در لابلای مکالمات روزمره و حتی مطالب نوشتاری آن قوم و ملت جایگاهی جدی به خود اختصاص می دهند .
از سوی دیگر باید به این نکته مهم اشاره کرد که علیرغم تفاوت های فرهنگی در بین ملل مختلف میتوان به فصول مشترک و مشابهت هایی بین مَثل ها و ضرب المثلهای ملل مختلف دست یافت که البته ردگیری و تاثیر پذیری آنها از یکدیگر در بین اقوام مختلف کاری است مجزا که نیاز به پژوهشی ویژه دارد .
● تفاوت بین امثال و حکم و ضرب المثل ها
بسیاری از آحاد مردم و حتی برخی نویسندگان و فرهیختگان از مفاهیمی چون امثال و حکم و ضرب المثل تلقی واحدی دارند و تفاوتی بین آن دو قائل نیستند وحال آنکه بین آنها اگر چه مشابهت هایی وجود دارد ولی نوعا با یکدیگر متفاوت می باشند .
گذشته از عموم مردم ، شاید برای برخی از خبرگان و دانشمندان این حوزه نیز جدایی و تفکیک آنها به سختی میسر باشد و به همین دلیل است که شاید تا کنون از بدست دادن معیارهایی برای شناسایی مرز امثال و حکم از ضرب المثل ها پرهیز شده است بطوری که استاد دهخدا که کتاب امثال و حکم ایشان یکی از معتبرترین و معروف ترین اثرها در این حوزه است از نوشتن مقدمه برای این دائره المعارف بزرگ پرهیز کرده و در این خصوص چنین می گویند :
«...در زبان فرانسوی هفده لغت پیدا کردم که در فرهنگهای عربی و فارسی همۀ آنها را مثل ترجمه کرده بودند و در فرهنگهای بزرگ فرانسوی تعریف هایی که برای آنها نوشته اند مقنع نیست و نمی توان با آن تعریفات آنها را از یکدیگر تمیز داد . ناگزیر توسط یکی از استادان دانشکدۀ حقوق نامه ای به فرهنگستان فرانسه نوشتم و اختلاف دقیق مفهوم آن هفده لغت را خواستار شدم . پاسخی که رسید تکرار مطالبی بود که در لغت نامه های فرانسوی آمده بود و به هیچوجه مرا اقناع نکرد ، از اینرو از نوشتن مقدمه و تعریف مثل و حکمت و غیره خود داری کردم و کتاب را بدون مقدمه منتشر ساختم ...»
اما به نظر می رسد که باید برای جلوگیری از ایجاد خدشه و اغتشاش در این شاخه ی زنده از زبان فارسی اقداماتی به عمل آید تا به تدریج افراد صاحب نظر اندیشه ها ، گفتارها و نوشته های خود را در جهت تعالی و پاکیزه سازی آنها به میدان آوردند .
زبان فارسی که شاخۀ تنومند و محوری فرهنگ ایرانی است هم اکنون دچار آفت ها و آسیب های جدی است ، از یک طرف هجوم واژگان و کوته نوشته های(Acronym) زبانهای بیگانه بدون ساماندهی ، معادل یابی به موقع و اقداماتی از این دست به دریای زبان و ادب فارسی سرازیر شده اند و از سوی دیگر گویی متولیان و مسئولین امر در خوابی نوشین از غافله عقب افتاده و فاقد انگیزه های لازم در این زمینه هستند .
بهر روی تلاش این مقاله در دو جهت است . یک اینکه تا آنجایی که ممکن است حد فاصلی بین امثال و حکم و ضرب المثلها قائل شود و دو دیگر منفذ و راهی برای نقد و پالایش گنجینه ی ضرب المثلهای زبان فارسی باب کند تا به تدریج زوائد و شاخه های ناسالم از میان آنها زدوده شوند .
در دانشنامه های فارسی و عربی اَمثال جمع مَثَل و مِثل به معنای همتا و مانند آمده است و به عبارتی امثال یعنی مانندان . امثال به معنای مطلقِ سخن و پند و عبرت نیز آمده است .
حِکَم جمع حِکمَت است یعنی کلامی که با حقیقت سازگار و در عین حال عدالت و بردباری در آن لحاظ باشد .
فردوسی سخنسرای بزرگ زبان فارسی چنین می گوید :
جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چرا بهرۀ ما همه غفلت است
اما در این میان استاد احمد بهمنیار در خصوص امثال و حکم تعریفی دارد که بسیار پخته و جامع است :
«جمله یا ترکیبی است مختصر و مفید ، مشتمل بر تشبیه یا مضمونی حکیمانه که به سبب روانی لفظ ، روشنی معنا و لطف ترکیب ، قبول عام یافته است و همگان آن را بدون تغییر یا با اندک تغییری در موارد مشابه به کار می برند .»
با عنایت به تعریف یاد شده می توانیم بگوئیم که امثال و حکم مانند دو قلو های به هم چسبیده اند یعنی مانند ظرف و مظروف باید با یکدیگر باشند یعنی حکایت و مَثَل از یک سو و پند و اندرزی حکیمانه از سویی دیگر به هم گره خورده اند که در جوهرۀ خود هدایت و راه گشا یی را برای انسانها به ارمغان می آورند .
اگر بخواهیم ویژگی های امثال و حکم را دسته بندی کنیم باید به موارد زیر اشاره کنیم :
▪ مختصر بودن (ایجاز)
▪ گویا و روشن بودن (روانی )
▪ معنایی حکیمانه و پند آموز داشتن .
▪ نداشتن تعارض با سایر عناصر فرهنگی نزد آن قوم و ملت .
▪ نداشتن بار منفی .
▪ ریشه در آثار معتبر دینی ، فرهنگی و اتفاقات تاریخی داشتن .
▪ حُسن تشبیه داشتن .
▪ مورد قبول و استفادۀ همگانی آن ملت یا قوم بودن .
حال آنکه ضرب المثلها لزوما اینچنین نیستند یعنی همه ی ویژگی های هشت گانۀ یاد شده را یکجا در بر ندارند هر چند که در برخی موارد مشترکاتی با امثال و حکم داشته باشند ولی با دقت و توجهی اندک به تفاوت آنها پی می بریم .
برای به دست دادن نمونه هایی از امثال و حکم و ریشه های آن در زبان فارسی با قید آنکه معیارهای یاد شده در درون آن لحاظ شده است متوسل به آثار چهار سخنسرا و ادیب بزرگ زبان فارسی میشویم یعنی فردوسی ، مولانا ، سعدی و حافظ و از آنها مواردی را ذکر می کنیم :
فردوسی :
ـ من و گرز و میدان افراسیاب
ـ نمانی همی در سرای سپنج
مولانا :
ـ تا صدف قانع نشد پر دُر نشد
ـ با همه سالوس و با ما نیز هم
ـ آدمی مخفی است در زیر زبان
سعدی :
ـ آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است .
ـ عطایش را به لقایش بخشیدم .
ـ مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان .
حافظ :
ـ در کار خیر حاجت به استخاره نیست .
ـ حسابش با کرام الکاتبین است .
ـ هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد .
ضرب المثل ها :
چنانچه وجوه اشتراکی برای ضرب المثل ها و امثال و حکم قائل باشیم که باید باشیم ، آنگاه می توانیم به وجوه تفریق و یا جدایی آنها نیز نظری بیافکنیم .
وجوه اشتراک :
ـ هر دو آنها مختصر و گویا هستند .
ـ هر دو آنها ریشه در متون دینی ، ادبی ، هنری و یا اتفاقاتی دارند که در گذشته ها رخ داده اند .
ـ هر دو آنها در فرهنگ عمومی مردم جا افتاده و همۀ مردم آنها را ضمن درک و فهم ، بکار می گیرند .
ـ هر دو آنها بطور مخلوط و ممزوج مورد استفادۀ عموم مردم و نویسندگان و هنرمندان است .
وجوه اختلاف :
اما ضمن مشابهت های یاد شده باید توجه کرد که بین امثال و حکم و ضرب المثلها وجوه اختلافی نیز وجود دارد از این قبیل :
ـ امثال و حکم عموما حاوی بار معنایی بسیار عمیقی هستند که لزوما در ضرب المثل ها اینچنین نیست . مثلا مقایسه کنید « هرکه بامش بیش برفش بیشتر » را که جزء امثال و حکم است با « دل دادن و قلوه گرفتن » که ضرب المثل است .
ـ خاستگاه کلی و عمومی امثال و حکم متون دینی ، فرهنگی و یا اتفاقات ریشه دار تاریخی است که میتوان آنها را در عناصر فرهنگی رد یابی کرد ، در حالی که ضرب المثل هل لزوما اینچنین نیستند و میتوان گفت که اغلب آنها نتیجه ی روابط و اتفاقات عادی مردمی است که در اثر استفاده ی مکرر و بجا در بین مردم ریشه دوانیده است . مثلا مقایسه کنید « نابرده رنج گنج میسر نمی شود » را با ضرب المثل « پاتو از گلیمت درازتر نکن »
ـ امثال و حکم همواره حاوی باری مثبت بوده و طبعا اندرز و یا هشداری به همراه دارند در حالی که ضرب المثل ها لزوما اینچنین نیستند و حتی بعضی وقتها گمراه کننده نیز هستند . مثلا مقایسه کنید « به گرسنگی مردن بهتر که نان فرومایگان خوردن » را با این ضرب المثل که می گوید : «بگرد تا بگردیم »
ـ از دیگر ویژگی های امثال و حکم حُسن تشبیه بوده و از رکاکت به دور هستند در صورتی که برخی ضرب المثل ها حاوی نکاتی غیر اخلاقی هستند . مثلا « آدمی از زبان خود به بلاست » را مقایسه کنید با ضرب المثلی که میگوید : « از تنبلی به خر میگه دایی »
ـ دست آخر اینکه ضرب المثل ها عموما کوچه بازاری هستند در صورتی که امثال و حکم وجهی از فرهنگ متین و فرهیختگی به همراه دارند . مثلا مقایسه کنید « نوش دارو بعد از مرگ سهراب آوردن » را با ضرب المثلی اینچنین که میگوید : « خر رو با پالونش می خورن »
اما در بین ضرب المثل های زبان فارسی مواردی وجود دارند که ضمن داشتن ویژگی های ضد اخلاقی ، در تعارض با سایر عناصر و ساختار فرهنگی مردم ایران قرار دارند و اگر چه همگی آنها بخشی از فرهنگ کوچه و بازاری ما ایرانیها شده است ولی با همه ی این احوال باید در بکار گیری آنها احتیاط لازم را به عمل آورد :
ـ از نخورده بگیر بده به خورده .
ـ اصل بد نیکو نگردد چونکه بنیادش بد است.
ـ اگر شریک خوب بود خدا برای خودش انتخاب می کرد .
ـ اگر بگه ماست سفیده من میگم سیاهه .
ـ اگر لر بازار نره بازار میگنده .
ـ با یک گل بهار نمی شود .
ـ بالاتر از سیاهی رنگی نیست .
ـ بخور و بخواب کار منه خدا نگه دار منه .
ـ بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد ، یا طاق فرود آید و یا قبله کج آید .
ـ به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است .
ـ تا نباشد چوب تر فرمان نبرد گاو و خر .
ـ تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است .
ـ ترک عادت موجب مرض است .
ـ جوابِ های ، هویه .
ـ چار دیواری اختیاری .
ـ چو فردا شود فکر فردا کنیم .
ـ حرف مرد یکی است .
ـ خدا خر رو شناخت شاخش نداد .
ـ خدا یه عقل زیاد به تو بده و یه پول زیاد به من .
ـ در چهل سالگی طنبور می آموزه ، در گور استاد میشه .
ـ دستی را که نمی توان برید باید بوسید .
ـ دنیا پس از مرگ ما ، چه دریا چه سراب .
ـ دوری و دوستی .
ـ دیگی که برای من نجوشه ، میخوام سر سگ توش بجوشه .
ـ رفتی شهر کورا تو هم کور .
ـ سگ باش کوچیک خانه نباش .
ـ عقد پسر عمو ودختر عمو را توآسمونا بستن .
ـ علی دارم چه غم دارم .
ـ کلوخ انداز را پاداش سنگ است .
ـ کوفت باشه مفت باشه .
ـ گربه را باید دم حجله کشت .
ـ نگذار پیراهن تنش دو تا شود .
ـ گلیم بخت کسی را بافتند سیاه ، به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد .
ـ نرود میخ آهنین در سنگ .
ـ هر چه پیش آید خوش آید .
ـ هر که خر شد ما پالونیم .
و مواردی از این دست .
میرحسن ولوی
پائیز ۱۳۸۹
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس انتخابات انتخابات مجلس دوازدهم ایران مجلس شورای اسلامی رهبر انقلاب دولت سیزدهم دولت سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور رئیسی مجلس
سیل کارت سوخت معلمان تهران هواشناسی پلیس قتل شهرداری تهران فضای مجازی بارش باران آموزش و پرورش شهرداری
قیمت خودرو قیمت طلا چین گاز نمایشگاه نفت بانک مرکزی پالایش و پتروشیمی قیمت دلار مالیات خودرو مسکن حقوق بازنشستگان
نمایشگاه کتاب کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون سینمای ایران حضرت معصومه (س) سریال سینما دفاع مقدس
رژیم صهیونیستی غزه فلسطین روسیه ولادیمیر پوتین رفح اوکراین طالبان طوفان الاقصی حمله به رفح مصر نوار غزه
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ لیگ برتر بازی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس سردار آزمون دورتموند
هوش مصنوعی فناوری ناسا مرگ فیبرنوری اپل ایلان ماسک سامسونگ گوگل آب
کاهش وزن هندوانه کبد چرب چاقی ناباروری سنگ کلیه