یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

کامی شکلاتی


کامی شکلاتی

یکی بود، یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. پسر شیطون و شیرین زبونی بود که به خوردن شیرینی و شکلات علاقه زیادی داشت و از خوردن چیز دیگه ای به جز اون ها لذت نمی برد.«کامی» حتی …

یکی بود، یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. پسر شیطون و شیرین زبونی بود که به خوردن شیرینی و شکلات علاقه زیادی داشت و از خوردن چیز دیگه ای به جز اون ها لذت نمی برد.«کامی» حتی بیشتر وقت ها به جای خوردن ناهار و شام مقوی هم شیرینی و شکلات می خورد واسه همین هم بهش می گفتن کامی شکلاتی.با وجود این که کامی ۶ سال بیشتر نداشت اما تموم دندون هاش پوسیده و کرم خورده شده بودن. کامی دوست نداشت دندون هاش رو کسی ببینه چون ظاهر زشت اون ها همه رو متعجب می کرد.

پسر شیطون قصه ما، با خوردن این همه شیرینی و شکلات حتی حاضر نبود دندون هاش رو مسواک بزنه و مامان و باباش هر چی بهش می گفتن مسواک بزن وگرنه دندون درد می گیری و یا شیرینی و شکلات کمتر بخور، حرف تو گوشش نمی رفت و باورش نمی شد که ممکنه روزی درد دندون بخواد آزارش بده.هر روز وقت ناهار که می شد مامان کامی سفره رو پهن می کرد و برای همه اعضای خانواده غذا می کشید اما بشقاب غذای کامی همیشه دست نخورده باقی می موند چون اون قدر شیرینی و شکلات می خورد که دیگه اشتها و میل به خوردن غذا نداشت.مامان کامی تصمیم گرفت که دیگه شیرینی و شکلات رو روی میز و در دسترس کامی نگذاره تا اون به خوردن وسوسه نشه، اما کامی همین که مامانش می خوابید صندلی رو بر می داشت، روی اون می رفت و داخل کمدها رو می گشت تا بالاخره یک چیز شیرین و خوشمزه پیدا کنه.

«کامی» خیلی زود به زود مریض می شد چون اصلا مواد غذایی با ارزش و مقوی نمی خورد که بدنش مقاوم بشه و همیشه سرماخورده و مریض بود.یک شب که همه خوابیده بودن، کامی از شدت دندون درد از خواب پرید و شروع به گریه کردن کرد. خیلی دردش شدید بود و نمی تونست تحمل کنه و مجبور شد مامانش رو از خواب بیدار کنه. مامانش هم از این که کامی به حرفش گوش نکرده بود خیلی ناراحت بود و بهش گفت: حالا باورت می شه که خوردن شیرینی و شکلات و مسواک نزدن چه بلایی سر آدما میاره؟کامی که از شدت دندون درد نمی توست حرفی بزنه هم چنان گریه می کرد.

مامان کامی بهش گفت دهانت رو باز کن ببینم کدوم دندونت درد می کنه، کامی که از شدت خجالت و درد حاضر نبود دهانش رو باز کنه به مامانش گفت: بهتره بریم دندون پزشک تا یک تصمیمی برای کمتر شدن درد دندونم بگیره.کامی شب رو با خوردن مسکن و چای گرم و مسواک زدن گذروند و روز بعد با مامانش به دندون پزشکی رفتن. دندون پزشک از دیدن دندون های کامی بسیار ناراحت شد و رو به مامان کامی کرد و گفت: پسر شما چند سال داره که اون قدر دندون هاش سیاه و کرم خورده شده؟ مامان کامی سرش رو تکون داد و چیزی نگفت.دندون پزشک به کامی گفت: دهانت رو باز کن. کامی با خجالت دهانش رو باز کرد و دندون پزشک با آینه کوچکی داخل دهان کامی رو نگاه کرد و سپس آینه رو به او داد و گفت: دندون هات رو نگاه کن، حتی یک دونه دندون سالم و سفید هم نداری.من مطمئنم که تو شیر و لبنیات به مقدار کافی نخوردی، به موقع مسواک نزدی و شیرینی جات هم خیلی مصرف کردی؛ درسته؟ کامی در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: بله آقای دکتر.

دندون پزشک رو به کامی کرد و گفت: بچه ها باید خیلی مراقب دندون هاشون باشن و مواد مفیدی بخورن و بنوشن و بدونن که غذاها و نوشیدنی های شیرین برای دندون هاشون ضرر داره. باید به شکل درست مسواک بزنن چون اگه ذرات غذا روی دندون ها باقی بمونه باعث پوسیدگی می شه. او سپس به مامان کامی گفت: بهتره از همین حالا برای درمان پوسیدگی های دندون پسرتون اقدام کنین، هر چند خیلی دیره اما ممکنه این پوسیدگی ها سلامتی کامی رو به خطر بیندازه. کامی که به شدت پشیمون و ناراحت بود تصمیم گرفت از این به بعد، بهداشت دهان و دندون هاش رو جدی بگیره تا دندون هاش همیشه سالم بمونه.

عابدیان



همچنین مشاهده کنید