یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

گمشده در انبوه جزئیات


گمشده در انبوه جزئیات

درباره «زاگرس» ساخته محمدعلی نجفی

«زاگرس»، فیلمی سفارشی از طرف وزارت نیرو است که در لابه‌لای خرده داستان‌های فرعی، قرار است داستان ساخته‌شدن سد کارون۳ را با همه مشکلات ریز و درشت حاشیه‌ای‌اش توصیف کند.

تولید فیلم داستانی با محوریت معرفی یک کالا، خدمت یا یک پروژه عمرانی، حوزه پرخطر و سهل و ممتنعی است که به دلایل متعدد وجه هنری، بخش قصه‌گو و منطق دراماتیک موضوع را قربانی اصل موضوع می‌کند.

به این ترتیب، فیلم‌هایی از این دست (لااقل در مقیاس آنچه از سینمای ایران دیده‌ایم) آثار دلچسب و قابل‌دفاعی از کار درنمی‌آیند.

«زاگرس» بیش از هر چیز، از «داستانی» بودن خود لطمه می‌خورد. تجربه نشان داده که «مستند» رویکرد مناسب‌تری برای آشنایی افکار عمومی با دستاوردها و تلاش‌های یک شرکت یا کارخانه خصوصی و یا نهادهای دولتی است. به‌ویژه در حوزه ثبت و بازتاب طرح‌های زیربنایی و پروژه‌های کلان عمرانی، رویکرد مستند همچنان بهترین مدیوم به‌شمار می‌رود و به‌اصطلاح «جواب» می‌دهد اما زاگرس و کارگردان معمارش ترجیح داده‌اند قصه‌گو باشند و نیات اولیه از تولید فیلم را در قالب داستانی پرکشش و دراماتیک بازگو کنند.

فیلم، با تصاویری هوایی از منطقه ایذه خوزستان و سایت سد کارون۳ آغاز می‌شود. همین نماهای افتتاح‌کننده فیلم، حال‌وهوای مستندهای صنعتی را در ذهن متبادر می‌سازد اما در ادامه با میزانسن، قاب‌بندی تصاویر، لحن، فضا و پیرنگی داستانی روبه‌رو می‌شویم که بسیار یادآور فیلم‌های معرفی شرکت‌ها و نهادهای دولتی یا نیمه‌دولتی دهه شصت (که از تلویزیون پخش می‌شدند) هستند.

مشخص است که ایده محوری یک سد، مراحل ساخت و آدم‌های درگیر آن، کشش کافی برای تبدیل‌شدن به یک فیلمنامه بلند داستانی را ندارد.

به همین دلیل بخش دراماتیزه‌کردن موضوع، به‌شدت لنگ می‌زند. از سوی دیگر برای جبران پاره‌ای کاستی‌ها، خرده‌داستان‌های فرعی متعددی روی محور اصلی قصه سوار شده‌اند تا به‌لحاظ حجم و میزان موقعیت‌های جذاب داستانی به استاندارد یک فیلم داستانی بلند سینمایی نزدیک شود اما این خرده‌داستان‌ها چنان حجمی از اطلاعات حاشیه‌ای و غیرضروری را در ذهن تماشاگر انباشته می‌کنند که پیرنگ اصلی داستان و هدف غایی تولید فیلم، لابه‌لای خروارها تصویر، ایده و موقعیت داستان قصه‌های فرعی گم می‌شود.

انتظار اولیه این است که فیلمی با این پیش‌زمینه، تنها صاحب یک شخصیت محوری باشد، خود سد کارون که وقایع حاشیه‌ای حول این محور شکل می‌گیرند.

اما ماجرای سد در پشت همه حوادث و انشعاب‌های فیلمنامه‌ای آشفته محو شده است. فیلمساز و نویسنده‌ای که فیلمنامه را بازنویسی کرده‌اند، هر دو معمارانی آشنا و آموخته با مدیوم سینما هستند اما نوع روابط و دیالوگ‌های آدم‌های این حرفه در فیلم، با آنچه در واقعیت می‌شناسیم تفاوت‌های ماهوی و بنیادی دارد. در باب مسائل فنی همه گفت‌وگوها به واژگانی محدود چون صورت وضعیت و برآورد و اصطلاحاتی از این دست محدود می‌شود.

علاوه بر آن نماهایی گذرا از نصب و راه‌اندازی یکی دو توربین، چند نمای بسته کوتاه از کارگاه‌های زیرزمینی و چند نمای دور موجز از بدنه سد در حال احداث، تنها تصاویری هستند که از اصل ماجرا می‌بینیم، اما همین تصاویر با پوشش ضخیمی از حواشی داستانی محو شده است.

در سینمای قصه‌گو آن هم با بستر رئالیستی، باورپذیری شخصیت‌ها و دیالوگ‌هایشان است که «زاگرس» در این بخش به هیچ‌وجه تماشاگر خود را اقناع نمی‌کند. مشکل دیگر فیلم تعدد داستان‌های فرعی که اغلب هم نیمه‌کاره رها می‌شوند.

مهندس کیهان (با بازی رضا کیانیان که با احترام به توانایی‌های بی‌نظیرش در بازیگری اصلا گزینه مناسبی برای ایفای نقش یک مدیر عمرانی پرکار و مجرب نیست) عشقی فروخورده و پنهان به مهندس زندی (مریلا زارعی) دارد.

زندگی مهندس زندی پس از جدایی‌اش از مهندس صولت (کیهان ملکی) از هم پاشیده است. دختر زندی و صولت دانشجویی دستگیر شده در ناآرامی‌های دانشگاه است. همکار دیگرشان مهسا (رعنا آزادی‌ور) همسرش را در حال کار در پروژه کارون ۳ از دست داده است.

همین جمع خطوط متقاطع رمانتیکی را به وجود آورده‌‌اند. پیمانکار بی‌تعهد و مزوری هم در پروژه هست که قرار است نقش قطب منفی ماجرا را برعهده گیرد. دلال‌ها و زمین‌خواران منطقه به اشکال گوناگون چوب لای چرخ احداث سد می‌گذارند.

میراث فرهنگی ایل بختیاری هم به خاطر آبگیری سد احتمالا به باد می‌رود و در خطر است. آدم مدرنی از سران ایل (علی نصیریان) هم می‌خواهد جلوی این فاجعه را بگیرد. تازه در کنار همه اینها کلی بیانیه شعاری و بی‌خاصیت صادر می‌شود تا تماشاگر را در

بزنگاهی اخلاقی، بر سر تبعات و عوارض ساخته شدن سد به چالش بکشد. در پایان هم هر کس مهری به کسی داشته به مراد دل خود می‌رسد و فیلم عملا تا سطح یک ملودرام سبک و ساده‌پسند خانوادگی تقلیل می‌یابد. به واسطه همین تشتت روایی است که «زاگرس» از بیان پیام اصلی خود ناکام می‌ماند.

مازیار فکری‌ارشاد



همچنین مشاهده کنید