دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
انتظارمرگی محتوم
«عمو بونمی...» مردی که همسرش را از دست داده و تنها پسرش او را ترک کرده اکنون در انتظار مرگ محتوم خویش است.
- نویسنده و کارگردان: آپیچاتپونگ ویراستهاکول
- فیلمبردار: یوکونتورن مینگمونگکون، سایومبهو موکدیپروم
- تدوینگر: لی چاتامتیکول
- بازیـگران: تــاناپــات سایسایمار (عمو بونمی)، جـــنجیرا پونگپاس (جن)، ... محـــصول۲۰۱۰تایلند- برنده«نخل طلا» کن
برخورد با فیلمی که هیچ پیشزمینه ذهنی از آن نداشته باشی همیشه هم به این بدی نیست. یادم میآید سالها پیش وقتی «بوی انبه کال» تران آن هونگ را برای نخستین بار و بدون هیچ پیشزمینهیی در فرهنگسرای شفق دیدم نه تنها شوکه شدم بلکه تا مدتها تصاویر عجیب و میزانسنهای خارقالعاده و دیالوگهای کم اما بینظیرش را در ذهن مرور میکردم. یا همینطور نخستین برخورد با فیلمی از هو هوسیائو هوسین در جشنواره فجر (کافه لومیر) که بیهیچ پیش زمینهیی اما باز هم بدیع و بینقص بود.
مخصوصا از دو فیلمساز آسیای جنوبشرقی مثال زدم تا توازن معنیداری میان آنها و فیلم آخر آپیچاتپونگ ویراستهاکول فیلمساز ۴۱ساله تایلندی برقرار کنم و نشان دهم عدم ارتباط من با این فیلم صرفا به خاطر وضع غریب فیلم و فیلمساز نیست.
پیرنگ «عمو بونمی...» از ورود خواهر زن عمو بونمی (جن) و پسرش به خانه او آغاز میشود. جایی شبیه یک مزرعه که عمو با کارگری لائوسی در آن زندگی میکنند.
بتدریج میفهمیم که انگار روزهای پایانی زندگی عمو است. او خانواده را دور هم جمع کرده تا در مراسمی آیینی بمیرد و البته در انتها نیز همین اتفاق میافتد و او میمیرد و بعد از مرگش برایش مراسم بودایی مفصلی (آنقدر که در قرن بیستویکم میشود انتظار مراسم مفصل را داشت) میگیرند.
این چند خط، کل چیزی است که میشود از پیرنگ ۱۱۰ دقیقهیی «عمو بونمی...» بیرون کشید اما اگر فکر میکنید با فیلمی به همین سادگی سر و کار دارید قطعا اشتباه میکنید.
فیلم نه تنها با شیوهیی بسیار آرام در داستانگویی و ارایه اطلاعات خست به خرج میدهد (خست به خرج میدهد؟ تقریبا هیچ اطلاعاتی به بیننده نمیدهد) بلکه با نقض غرضی آشکار در همان ابتدای ماجرا شوکی فانتزی به مخاطب وارد میکند.
عمو بونمی، جن و پسرش دور میز شام نشستهاند.
از هر دری سخن میگویند و ناگهان در کنار میز یک انسان شروع به ظاهر شدن میکند. بقیه ابتدا کمی متعجب و بعد خیلی آرام ورود «روح» تازه وارد را خوشامد میگویند.
او همسر عمو است که سالها پیش درگذشته و تنها تعجب عمو ایناست که او هنوز همان سن زمان مرگش را دارد.
هنوز شوک حضور همسر مرحومه برطرف نشده که یک میمون سلانه سلانه از پلهها بالا میآید و شروع به حرف زدن میکند.
او هم پسر گمشده عمو است که سالها پیش به دنبال نوع خاصی از میمونها وارد جنگل شده و حالا خودش هم تبدیل به میمون شده است.
در این میان عمو به خواب میرود و انگار در خواب وارد دنیایی در گذشته میشود جاییکه شاهزاده خانم بسیار زشتی توسط یک گربه ماهی اغفال میشود و تن به خواسته او میدهد.
آیا گربه ماهی همان عمو است؟... آیا عمو در زندگی قبلی شاهزاده خانم بوده؟... یا اصلا این صرفا خواب اوست و او فقط یک ناظر بیطرف است؟... اینها سوالاتی است که نه پیرنگ و نه روایت سعی نمیکنند جوابی به آن بدهند و از همه جالبتر سبک بصری فیلمساز است که بیهیچ دغدغهیی (همچون خود فیلم) از کنار این همه سوال میگذرد و البته اینها همه نه تنها عیب نیستند که در جای خود میتوانند حسن هم باشند اما قطعا جایشان در میانه جنگلهای شبه استوایی و غارهای نامعلوم و فضای گروتسک این فیلم نیست.
ارجاعات فرامتنی در فیلم اگرچه زیاد نیستند (چون اصولا در فیلم هیچ چیز به میزان زیادی مورد استفاده قرار نگرفته) اما آن چیزهایی که هست هم منسجم و قاعدهمند نیستند.
برای مثال فیلم مطمئنا، ارجاعات فراوانی به آیین بودیسم، تناسخ، اسطورههای کهن شرقی و از این دست مقولات دارد اما اینها صرفا ارجاعاتی گذرا هستند و هیچ بینامتنی نمیآفرینند یا مثلا ارجاعات سیاسیاش آنقدر مبهم هستند که من همین الان هم شک دارم که آیا اصولا فیلم دارای ارجاعات سیاسی هست یا نه و از آنجا که فیلم عملا اقتباسی است از یک «رمان» باید حدس زد بسیاری از المانها از دل همین رمان درآمدهاند و نگاه مولف تاثیری در آن ندارد.
(یا شاید هم این عدم انسجام تاثیر دخالت مولف در اثر است) نگاه از منظر تماتیک هم به فیلم مشکلی را حل نمیکند چون فیلم آنقدر دست را برای تاویل باز میگذارد که میشود از درون آن هرچیزی را بیرون کشید.
از بحران هویت تا عشق و حتی دغدغههای حفظ محیط زیست اما چیزی که بشدت میتوان روی آن فوکوس کرد «فانتزی» (شاید ناخواسته) فیلمساز باشد.
فانتزیای که اگرچه برای ذهنیت شرقی شاید چندان عجیب نیست اما قطعا مخاطب غربی را مرعوب خواهد کرد و البته اینکار را هم با روشی بسیار هوشمندانه انجام میدهد: مکانیسم فیلم برای مرعوب کردن تماشاگر گونهیی هیپنوتیزم از طریق المانهای بصری و البته روایی است.
استفاده افراطی از رنگ سبز در ترسیم طبیعت (که البته با توجه به لوکیشن نباید کار سختی باشد اما تنوع رنگبندی آن قطعا مد نظر کارگردان و فیلمبردار بوده)، استفاده از نورپردازی LOW-Key در بسیاری از صحنهها که ناخودآگاه به تصاویر حالتی از هول و دلشوره میدهد و استفاده مقتصدانه و خستبار از موسیقی (گفتم که فیلم در ارایه همهچیز خست به خرج میدهد) اما بهصورتی که در ادامه همان روند هیپنوتیزم کردن مخاطب حرکت میکند و... اگر از این منظر به فیلم نگاه کنیم هر چند باز هم ایراداتی به فیلم وارد است (گریم میمون فیلم آشکارا شبیه گریم فیلمهای ایرانی است، جز چند نمونه اشاره شده دیگر فانتزی قابل قبولی در فیلم نیست، داستان بیشتر از آنکه فانتزی باشد مالیخولیایی است و...) اما بههر حال با فیلم قابل قبولی روبرو هستیم و این تا حدی توجیه خواهد کرد که چرا هیات داوران جشنواره کن جایزه «نخل طلا» را به این فیلم دادهاند آن هم در دورهیی که رییس هیات داوران کن تیم برتن بود.
شاید اگر کس دیگری داور بود نخل طلا به شاهکاری همچون «یک سال دیگر» مایک لی تعلق میگرفت. در اواخر فیلم و بعد از مراسم مذهبی، طی فرآیندی روح جن و پسرش (که راهب شده) از بدنشان خارج میشود و در حالی که خودشان در حال تماشای تلویزیون هستند به «کافیشاپ» میروند تا چیزی بنوشند.
فیلمی که با تاملات یک گاو شروع و با خارج شدن روح از بدن کاراکترهایش تمام شود، چگونه فیلمی میتواند باشد؟
مهدی فهیمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست