چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
سردرگمی اوباما در بحران خاورمیانه
باراک اوباما به عنوان چهل و چهارمین رئیسجمهور آمریکا در حالی در سال ۲۰۰۹ وارد کاخ سفید شد که وی نیز یکی از اهداف خود را احیای جایگاه آمریکا در خاورمیانه عنوان کرده بود. وی برای اجرای این مساله حتی خرداد ۱۳۸۸ با سفر به مصر در دانشگاه قاهره به سخنرانی پرداخت تا به اصطلاح گامی برای این مهم برداشته باشد.
اوباما برای اجرای این طرح حتی نماینده ویژهای مانند جورج میچل را برای خاورمیانه تعیین کرد تا نشانهای بر رویکرد فراگیر وی به این منطقه باشد. سرانجام اوباما در کنار تحرکات دیپلماتیک و نظامی در دکترین امنیت ملی آمریکا ایجاد خاورمیانه بزرگتر بر اساس معیارهای آمریکا را اعلام کرد که اساس طرحهای بلندمدت آمریکا را تشکیل میداد.
این ادعا در حالی مطرح شده که پیش از وی نیز دولت بوش اصطلاحاتی مانند خاورمیانه جدید و خاورمیانه بزرگ را به کار برده و براساس آن نیز به جنگطلبی در منطقه پرداخت که اشغال عراق و افغانستان و نیز تشدید حمایتها از رژیم صهیونیستی در کنار نابودسازی مقاومت از جمله اصلیترین کارکردهای آن را تشکیل میدهد.
● فشارهای لابی صهیونیست
باراک اوباما در حالی وارد دومین سال ریاستجمهوری خود شده که خاورمیانه به عنوان محوریترین منطقه در سیاست خارجیاش به چالشی بزرگ برای آن مبدل شده است. هرچند که وی با اعزام جورج میچل نماینده ویژه خود به خاورمیانه فعالیتهای بسیاری برای اجرای اهداف آمریکا بویژه بهبود چهره این کشور در میان ملتها و دولتهای منطقه و بهرهبرداری از آن در جهت اهداف جهانی را داشته اما روند تحولات مغایر با خواست وی پیش رفته است. با توجه به اینکه مساله فلسطین و روند سازش اصلیترین چارچوب کاری اوباما در منطقه را تشکیل میداد عملکردهای صهیونیستها تاثیر بسیاری بر سیاستها و اهداف وی داشته است.
هرچند که اوباما با تحرکات دیپلماتیک و استفاده از سیاست چماق و هویج توانست برخی جریانهای سازشکار همچون تشکیلات خودگردان و برخی کشورهای عربی را به سازش متقاعد و پیششرطهایی مانند تعلیق ادامه شهرکسازی و اشغالگری صهیونیستها در کرانه باختری و قدس را از خواستههای آنها حذف کند اما یورش کماندوهای رژیم صهیونیستی به ناوگان امدادرسانان به غزه در ۱۰ خرداد که ۹ شهید و چند زخمی برجای گذاشت، نهتنها چهره رژیم صهیونیستی را برای جهان بیش از پیش برملا کرد بلکه سیاستهای آمریکا در خاورمیانه را وارد مراحل جدیدی کرد، بهگونهای که بسیاری از طرحهای واشنگتن را با چالش مواجه ساخت.
دولتمردان آمریکا براساس اصل سنتی و با توجه به وابستگی شدید به لابی صهیونیستی همواره و در هر شرایطی به حمایت از خواستههای رژیم صهیونیستی میپردازند. هرچند که اوباما ادعای احیای جایگاه آمریکا در خاورمیانه و جهان اسلام را سر میداد اما همواره بر اصل حمایت از این رژیم تاکید داشته و دارد. پس از یورش صهیونیستها به ناوگان آزادی در شرایطی که جهانیان خواستار مجازات صهیونیستها بودند، آمریکا تحت فشار لابی صهیونیستی و حتی خارج از منافع ملی آمریکا در کنار این رژیم قرار گرفت.
هرچند که آمریکاییها در ظاهر انتقادهایی از این جنایت صهیونیستها داشتند اما در نهایت با تبلیغات رسانهای و برخی تحرکات سیاسی حمایت از این رژیم را در پیش گرفتند. وتوی قطعنامه شورای امنیت درباره جنایت صهیونیستها، اعلام حمایتهای نظامی از رژیم صهیونیستی، تحرکات دیپلماتیک برای جلوگیری از اعزام کاروانهای جدید امدادرسان به غزه، ممانعت از تحرکات جهانی برای مجازات سران جنایتکار این رژیم و... از جمله اقدامات آمریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی بوده است.
آمریکاییها حتی برای تکمیل این سیاست به ایجاد مسائل حاشیهای نظیر آغاز دور جدید روند سازش با اعزام جورج میچل به منطقه و اعلام تبدیل مذاکرات غیرمستقیم به مستقیم، مطرح کردن اصل روندآشتی ملی فلسطینیها به عنوان اصلیترین مساله فلسطین، تبلیغات رسانهای برای انحراف افکار عمومی به مسائل منطقهای مانند جنگ افغانستان، پرونده هستهای ایران و... را در پیش گرفتند. آمریکاییها در حالی برای حمایت از صهیونیستها فعالیتهای خود را تشدید کردهاند که این امر هزینههای بسیاری برای آنها به همراه داشته که نهتنها بر سیاستهای آنها در خاورمیانه بلکه بر کل جهان تاثیرگذار بوده است.
● در مسیر تزلزل
به هر تقدیر با توجه به روند تحولات منطقه میتوان گفت، آمریکا که ادعای حمایت از حقوق بشر و احیای جایگاه آمریکا در منطقه را سر میداد اکنون در موازنهای چندوجهی قرار گرفته که حرکت در هرکدام از این مسیرها آمریکا را در موجی از بحران قرار میدهد. آمریکا اکنون از یک سو باید رضایت صهیونیستها را جلب کند و از سوی دیگر باید سیاست احیای جایگاه خود در خاورمیانه بویژه جلب حمایت سران عرب و افکار عمومی منطقه را محقق سازد.
در این میان گرایش به هر کدام از این سیاستها به تزلزل در طرف مقابل منجر میشد که پیامدهایی برای واشنگتن به همراه دارد. هرچند که آمریکا حمایت از صهیونیستها را وظیفه اصلی خود میداند، اما عدمتوجه به شرایط منطقه هزینههای سنگینی را برای واشنگتن در منطقه و جهان ایجاد میکند، بویژه افکار عمومی جهان نیز خواستار دگرگونی در سیاستهای آمریکا در منطقه است.
روند تحولات نشان میدهد که اوباما در گردابی گرفتار شده که نهتنها نمیتواند سیاست خاورمیانه بزرگتر را در راهبرد امنیت ملی آمریکا اجرایی سازد بلکه همچون دوران بوش در مسیر تزلزل جایگاه در خاورمیانه قرار گرفته است در حالی که استمرار سیاستهای گذشته در حمایت از رژیم صهیونیستی هر روز بر میزان هزینههای آمریکا در منطقه افزوده و آنها را با چالشهای جدیدی مواجه میسازد که در نهایت میتواند به تکرار سرنوشت بوش برای اوباما در منطقه منجر شود بویژه اینکه برخلاف سیاست آمریکا، جهان در حمایت از مقاومت فلسطین به پا خاسته است.
قاسم غفوری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست