پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
زلزله قیروکارزین
![زلزله قیروکارزین](/web/imgs/16/151/xlgqx1.jpeg)
زلزله قیر به روایت شهید دستغیب از کتاب داستانهای شگفت (متن قدیمی می باشد)
«قیر» سمت جنوب شرقی شیراز به فاصله تقریبا چهل فرسنگ واقع است و در حدود چهارده فرسنگ از فیروز آباد دورتر است و فاصلهاش از کارزین یک فرسنگ و نیم میباشد (در فارسنامه گوید: بلوک قیر، طول آن ده فرسخ میباشد که ابتدای آن مبارکآباد و آخرش باغ پاسلار و پهنای آن دو فرسخ و نیم از قریه کیفر کان تا گندمان و از گرمسیرات فارس است واین بلوک مشتمل بر بیست و سه قریه آباد است).
اخیرا «قیر» از برق و لولهکشی آب و خیابان و ساختمانهای سیمان و بیم آهن آباد شده و جمعیت آن در حدود هفت هزار نفر بوده است.
در روز ۲۵ ماه صفر سنه ۱۳۹۲ مطابق ۲۱ فروردین ۱۳۵۱ شمسی این ناحیه مورد خشم الهی واقع شده و از بلای آسمانی و زلزله عظیم زمینی بیشتر بلوک قیر صدمه دید و بیش از همهجا، قیر را زیرورو نمود به طوری که یک ساختمان سالم نماند و تقریبا ثلث اهالی آن زیر انبوه سنگ و خاک و آجر به سختترین وضعی جان سپردند و پیرمردان مانند چنین حادثه وحشتناکی را بخاطر ندارند.
چون دانستن تفصیل آن موجب عبرت و بیداری از غفلت است از دو نفر اهل علم که موثق و شاهد حادثه بودهاند جناب آقای شیخ محمد جواد مقیمی قیری و جناب آقای شیخ احمد رستگار در خواست شد که آنچه را دیده و دانستهاند بنویسند و برای اطلاع خوانندگان این کتاب، نامه هردو بزرگوار ثبت میشود.
بسماللّه الرحمن الرحیم
نامه جناب شیخ محمد جواد مقیمی قیری
درموضوع حادثه دلخراش زلزله قیروکارزین و آفرز آنچه اتفاق افتاده و تحقیق شده وتلفات جانی و مالی واقعگردیده بهطورخلاصه عرض میشود:
پانزده دقیقه پیش از طلوع آفتاب روز بیست و پنجم ماه صفر ۱۳۹۲ زلزله شدیدی آمد که سابقه نداشت وآنهایی که بیرون از آبادی بودند گفتند که اول برقی از سمت قبله و بعد برقی از طرف قطب و بعد زلزله گرفت، در اول قدری خفیف بود و بعد به اندازهای شدت کرد که زمین دور خود میپیچید و صدای مهیبی بلند شد مانند صدای رعد و به اندازه ۲۵ ثانیه ادامه داشت، تمام خانهها خراب گردید عمارتهای محکم ازسیمان و بیم آهن و گچ و سنگ از شالوده از هم پاشید و فروریخت و چون اغلب افراد کوچک در خواب بودند وزنها هم که بیدار بودند، مشغول نماز و وضو گرفتن و بعضی نماز خوانده بودند ومردها بیدار بودند اکثر تلفات جانی بچههای کوچک و مادرها که به واسطه علاقه به اولادشان میخواستند آنها را بیرون آورند مهلت نیافته و همه زیر انبوه آوار هلاک شدند.
تا اندازهای که یقین است عدد تلفات از بزرگ و کوچک از خود قیر تقریبا دوهزار و پانصد نفر و از توابع، قریب پانصد نفر هلاک شدند واللّه العالم.
و اما آنهایی که بعد از زلزله به فاصله دو روز و یکشب یعنی ازصبح روز ۲۵ صفر تا پنج بعد از ظهر روز بیست و ششم از زیر خاکها زنده بیرون آمدند:
۱) پسری هفت یا هشت ساله به نام «محمود» فرزند محمد صفائی ساکن خود قیر است، البته عده چند نفری از اهل آن خانه زیر آوار شده بودند بعضی از آنها را همان روز بیرون آوردند و یک نفر از آنها هم مرده بود ولی آن پسر را که روز دوّم بیرون آوردند صحیح و سالم بود و از او سؤال کردند که در مدت این دو روز آیا کسی به تو خوراک و آب میداد گفت آقا دائیم رسول خاکساری به من بیسکویت وآب میداد (البته از غیب به او خوراک رسانده شده و بچه، دهنده را دائی خود خیال میکرده است) و الآن هم آن پسر زنده و سالم است.
۲) بچه سیدی به نام «سید حسن» به سن چهارساله فرزند آقا سید حبیباللّه حسینی ساکن قیر، بعد از وقوع زلزله در ساعت پنج و نیم صبح که در زیر آوار و انبوه خاک وسنگ قرار گرفته بوده فردا صبح تاساعت ده، روز بیست و ششم او را از زیر خاک بیرون آوردند و چون از او سؤال کردند در این مدت خوراک و آب کسی به تو میداد؟ در جواب میگفت مادرم به من غذا وآب میداد در حالی که مادرش زیر خاک نشده و بیرون بوده است ولی دو برادر بزرگش یکی به سن هیجده سالی و دیگری کوچکتر و یک خواهر، هر سه از دنیا رفته بودند و آن بچه را صحیح و سالم بیرون آوردند.
۳) از جمله کسانی که بعد از گذشتن ۴۴ ساعت که از زیر خاکها و آوار بیرون آمده و زنده است به قدرت کامله الهی، بچهای است یازده ساله «منصور» نام فرزند مشهدی ابراهیم موزری ساکن قیر از ساعت پنج و نیم صبح بیست و پنجم که زلزله آمد و زیر خاک شد تا یک ساعت بعد از نصف شب بیست وهفتم او را از زیر خاک بیرون آوردند زنده بود ولی در اثر زیاد ماندن زیر خاک پاهای او تا مدتی به راه رفتن قادر نبود و بحمداللّه طولی نکشید که بهبودی یافت و الآن میتواند راه برود.
بنابراین، اگر همان روز بلکه فردای آن روز هم اگر امداد رسیده بود مسلما افراد بسیاری زنده از زیر خاک بیرون میآمدند ولی افسوس که کمک و امداد نرسید و افراد زیادی بعد از دو روز زیر خاک جان سپردند.
● اخبار از وقوع حادثه موحشه
شخصی به نام «حاج سید جعفر حسینی» که چند روز قبل از وقوع زلزله و ظاهرا سه روز، به رحمت ایزدی پیوست، سه چهار روز پیش از فوت آن سید مرحوم، که در حال مرض روی بستر خوابیده و مرد متدین و با ایمانی بوده است، پسری دارد به نام آقا سید اکبر با اقوام و اقارب بر بالین او نشسته بودند یک مرتبه آن سید در حال مرض به صدای بلند میگوید ای تاجرها! ای پیلهورها! هرکدام هزار تومان بدهید که خانههاتان خراب میشود، چند مرتبه همین کلمه را تکرار میکند هزار تومان بدهید، بعد میگوید یکصد تومان بدهید که خانهها خراب میشود، بعد رو میکند به خانوادهاش و میگوید شما همه ازقیر بیرون روید که اگر ماندید هلاک میشوید، چند مرتبه این جمله را تکرار میکند و بعد از چهار روز از دنیا میرود رحمة اللّه علیه و بعد از سه روز از فوت آن مرحوم همان زلزله عظیمه واقع شد و خانهها خراب و تلفات مالی و جانی وارد گردید.
شاید مراد از اینکه یک هزار تومان دهید و خطاب به تجار و ثروتمندان فرموده بوده، یعنی صدقه بدهید و به فقرا اطعام کنید تا رفع بلا شود و ممکن است در آن حالت بلا را مشاهده میکرده و بر او کشف شده بوده است اللّهاکبر از غفلت ما اولاد آدم که از این آیات بزرگ الهی بیدار نمیشویم و متنبه نمیگردیم.
● رؤیای صادقانه
شخصی به نام «رمضان طاهری» گفت شب بیست و پنجم صفر که صبح آن زلزله آمد پسر کوچکی داشتم بیمار بود و خواب نمیرفت و خیلی ناراحتی مینمود نزدیک طلوع صبح بود دیدم خیلی گریه میکند مادرش را صدا زدم بیدار شد گفت خیلی به صبح مانده؟ گفتم نزدیک است و من قدری میخوابم موقع نماز مرا بیدار کن، خوابم برد ناگاه دیدم یک نفر جوان آمد درب خانه به من گفت بیا بیرون، گفتم چکار داری؟ گفت بیا بیرون. رفتم نزدیک منزلم جای وسیعی بود گفت نگاه کن گفتم به چه نگاه کنم گفت نگاه خانهها و منزلها، چون نگاه کردم دیدم تماما خراب شده است گفتم خانههای ماست؟ گفت بلی گفتم برای چه این طور شد گفت به واسطه معصیت زیاد. گفتم اهل این محل همه نماز میخوانند و روزه میگیرند و عبادتکارند گفت همه ریاء است و خالص نیست هرچه التماس کردم فایده نبخشید و رفت.
بیدار شدم دیدم موقع نماز است عیالم به من گفت چرا در خواب گریه میکردی وناراحت بودی؟گفتم هیچ،زود باش بچهها را، دوتا را تو بردار و دوتای آنها را هم من برمیدارمتا از خانه بیرون ببریم و در آن خانهافرادی دیگری هم بودند، همینقدر دست بچهها را گرفتم که بیرون برم زلزله گرفت و مهلت نداد که تکانی بخوریم، همه زیر آوار شدیم چند بچه و مادرشان تلف شدند و مرا با چند نفر دیگر تا نزدیک ظهر از زیر خاک بیرون آوردند.
وقتی از زیر خاکها بیرون شدم سرگردان شدم که خانواده و بچههایم زیر خاک هستند و کسی را ندارم چکنم؟ دیدم یکی از بستگان نزدیکم آمد و صدا زد عمو! عمو! گفتم بیا روز امداد است کمک کن بچههایم زیر خاک هستند میمیرند کمک کن تا آنها را بیرون آوریم، گریه کرد گفت من هم چند نفر زیر خاک دارم نمیتوانم.
بچه جوانی محصل در منزل ما بود دیدم سالم است گفتم بیا کمک بکن، گریه کرد گفت نمیتوانم آن هم رفت باز هم یکی از خویشان و همسایگانم آمد در حالی که حیران و سرگردان بود، گفتم محض رضای خدا بیا کمک کن بچههایم از کفم میروند، گفت من هم بچههایم زیر خاک هستند و کسی ندارم. خلاصه نمونه قیامت بود و همه وانفسا گویان بودند. اگر بخواهم قضیه را خوب و کاملاً بنویسم طول میکشد و موجب ملال است.
زن مؤمنهای از اهل قیر گفت شبی که صبح آن زلزله آمد و خانهها خراب گردید یک ساعت بعد ازنصف شب خواب دیدم:«سیدی آمد درب خانه ما و عمامهای که بر سر داشت به دور گردن خود پیچیده و زنی هم همراه ایشان است و صورت خود را نقاب انداخته و به من صدا زد من بیدار شدم فرمود چراغ روشن کن، روشن کردم فرمود با شوهر و فرزندانت از خانه بیرون بروید.
عرض کردم آقا! شش هفت سال زحمت کشیده تا این خانه را درست کردهایم و حالا تازه آمدهایم در آن زندگی کنیم. فرمود باید بیرون بروید که بلا نازل میشود، گفتم اجازه میدهید شوهرم را بیدار کنم، گفت هنوز زود است خیلی وحشت داشتم در دل خود میگفتم کاش صبح میشد و مؤذن اذان صبح میگفت.
گفت آتش روشن کن و آب روی آتش گذار اما مهلت اینکه چایی درست کنی پیدا نمیکنی، آتش کردم صدا زدم شوهرم حیدر را از خواب بیدار کردم دیدم صدای مؤذن بلند شد و اذان صبح گفت. مرتبه دوم چون خیلی متوسل به اباالفضل(ع) شدم و صدا زدم یا اباالفضلالعباس(ع) به دادم برس، دیدم سید جوان نورانی که به نظرم آمد یک دست در بدن نداشت آمد درب منزل گفت حیدر را بیدار کن و بگو مادرت فوت شده بیا جنازهاش را بردار و دفن کن.
گفتم آقا سید کاظم کجا بودهاید و سید کاظم فاطمی اهل منبر بود از اهل قیر که بر اثر حادثه زلزله به رحمت خدا رفت، فرمودند سید کاظم نیستم و از طرف قبله آمدهام و میخواهم عبور کنم، خیلی ترسیدم فرمودند نترسید چون حامله هستید من پشت به طرف شما میکنم و حرف میزنم دیگر او را ندیدم، پس زلزله کوچکی آمد وتا بچهها را بیدار کردم و شوهرم از خواب بلند شد، زلزله سخت شروع شد، همینقدر که توانستیم بچهها را از خانه بیرون بیاوریم که خانه خراب شد، اگرچه تمام خانههای ما خراب شد ولی همان خانهای که بچهها در آن خوابیده بودند شکسته شد و پایین نیامد و بحمداللّه هیچکس از اهل خانه تلف نشدند.
زن مؤمنهای گفت در ماه محرم تقریبا یک ماه ونیم پیش از وقوع زلزله در خواب دیدم که از طرف مشرق یک ابری پیداشد و یک نفر در میان آن ابربه صدای بلند اذان میگوید و از اول محل طلوع آفتاب مشغول اذان و گفتن «اللّهاکبر» بود و به تدریج بالا میآمد و کلمه کلمه اذان را میگفت تا رسید بالای سر قیر، دیگر از اذان گفتن ساکت شد و صدای او به همهجا میرسید و همه عالم میشنیدند، من از خواب بیدار شدم به یکی از همسایگان خود خواب را نقل کردم، جواب داد خواب شما دلیل است بر اینکه قیر خراب میشود.
یک نفر به نام «سید علی مرتضوی» از اهل قیر میگوید یک شب قبل از وقوع زلزله و خرابی قیر در خواب دیدم ابر سیاه بسیاری از طرف قبله آشکار شد و عده زیادی از اهالی قیر جلو آن ابر ایستاده و التماس میکردند که از محل ما بگذر و ما را به بلا گرفتار مکن هرچه التماس میکردند فایده نبخشید و ابر از سمت قطب آمد و مثل سیلاب یکمرتبه همه شهر قیر را فرا گرفت وبه طرف قبله سرازیر شد.
از این نوع خوابهای وحشتناک که اخبار از وقوع حادثه موحشه بوده زیاد و نوشتن آنها موجب طول کلام است و همچنین آنهایی که یک روز بلکه دو روز بعد از اینکه زیر خاک بودند زنده بیرون آوردند بسیار است و برای عبرت گرفتن در آنچه نوشته شد کفایت است «ما اَکْثَرَ الْعِبَرَ وَاَقَلّ اْلأِعْتِبارَ؛ چه فراوان است اسباب عبرت وکم است عبرت گرفتن».
آنچه خود بنده شخصا به چشم مشاهده کردم آنکه بنده در محلی به نام تنگ روئین مشغول تبلیغ بودم عصر روز بیست و چهارم ماه صفر دعوت شدم در یک فرسخی آن محل به نام بند بست وعدهای از ایلات احشامنشین که چادرنشین بودند برای تبلیغ و عزاداری حضرت سیدالشهداء(ع) رفتم و از آنجاتا قیر پنج فرسخ بود شب در آنجا تا دو ساعت ازشب گذشته مشغول گفتن مسائل دینی و موعظه و نصیحت و عزاداری بودم بعد از صرف شام، چند نفر از محل تنگ روئین هم آمده بودند گفتند بیا برویم به محل و همانجا بخوابید. بنده گفتم خسته هستم و امشب همینجا میخوابم و فردا صبح میآیم. آنها رفتند به قریه تنگ روئین و بنده همانجا در چادر خوابیدم وصبح هم نماز صبح را خواندم و پس از نماز دو مرتبه خوابیدم هنوز چشمم به خواب آشنا نشده بود که زلزله گرفت از وحشت بلند شدم که از چادر بیرون بروم به اندازهای شدت داشت که نتوانستم بلند شوم به زمین افتادم، باز بلند شدم، به زمین خوردم، مرتبه سوم دست روی زمین گذاشتم و زمین به دور خود میچرخید و میلرزید قدری ساکت شد از چادر بیرون آمدم کوه بزرگی در آن نزدیکی بود چنان کوه به لرزه آمده بود که از قله آن سنگهای بزرگ کنده میشد و از هم متلاشی شده و پایین میریخت و کوه مثل رعد صدا میداد بعضی جاها زمین ازهم شکافته شده و دوباره به هم آمده بود.
نزدیکی کوهی به نام آب باد، زمین از هم شکافته و آب بسیاری مانند چشمه از زمین بیرون آمده که عمق آن معلوم نیست چقدر است و مانند استخر بزرگی آب ایستاده و حرکت نمیکند وبعض جاهای دیگر که آب چشمه داشته و زراعتهای بسیاری و باغات بیشمار مشروب میشده آن چشمه بکلی خشک شده یا کم شده است و بعضی جاها آب چشمه چند برابر شده است مثل خود قیر، خداوند بزرگ داناست به حکمتها و مصالح آن، خداوند جمیع مؤمنین و مؤمنات را از بلاها محفوظ بدارد به حق محمد و آله الطاهرین.
برای اطلاع بیشتر و تذکر از اوضاع قیر و اهالی آن عرض میکنم:
خود قیر قصبهای بود که کم کم صورت شهری به او داده شده و در تمدن کنونی به سرعت جلو میرفت و دارای برق و شهرداری وآب لوله کشی و خیابان جدید وسط شهر کشیده بودند و جمعیت آن بیش از شش هزار نفر بود و دارای چند دبستان و مقدمه دبیرستان هم فراهم میشد و مساجد آن در حدود هفت هشت مسجد داشت اما یک نفر عالم دینی و پیشوای روحانی نداشتند، ابدا اقامه نماز جماعت نمیشد، مجالس دینی و تبلیغات مذهبی نداشتند، تنها ماه رمضان و ماه محرم و صفر آن هم خیلی کم مجلس تبلیغات برپا میشد، آن هم منبرهای [منبریهای] بیسواد؛ نه خودشان عالمی داشتند و نه علاقه قلبی و حقیقی به اهل علم داشتند، خیلی مادی و حریص به دنیا بودند، امر به معروف و نهی از منکر در میان آنها متروک و اگر هم کسی دیندار بود و وظیفه مهم دینی را انجام میداد، مورد تعقیب و ملامت مردم اهالی میگردید و الآن هم بعد از این آیت بزرگ الهی که نمونهای از قیامت بود به واسطه نداشتن مبلغ و عالم ورهبر صحیح، باقیماندگان به همان حالت اولی باقی بلکه بدتر و بدبختتر شدهاند تا عاقبت کار این بیچاره مردم به کجا منتهی شود، بیش از این مصدع اوقات نشوم خداوند به حرمت محمد و آلمحمد صلوات اللّه علیهم سایه مبارک علمای اعلام و مجتهدین عظام عموما، بالأخص حضرت مستطاب عالی را از سر این جاننثار و عموم مسلمین کوتاه نگرداند و وجود مبارک را از جمیع بلیات مصون و محفوظ بفرماید ان شاء اللّه تعالی. محمد جواد مقیمی
اینک نامه جناب آقای شیخ احمد رستگار
در تاریخ ۲۵ سفر سنه ۹۲ وقایع زلزله قیر و کارزین که این جانب در یکی از قراء کارزین موسوم به سرچشمه حاضر و ناظر بودم آن است که هنگام صبح پس از انجام فریضه صبح قریب به ساعت پنج و ربع مشغول تعقیب نماز و اوراد بودم که ناگاه زمین کمی لرزیدن گرفت و دانستم که زلزله است اندک تأملی کردم به قصد اینکه زلزله قطع شود نماز آیات بخوانم دیدم ادامه پیدا کرد برخاستم از درب اطاق سر بیرون کردم تا ببینم چه خبر است در حالی که پایم برهنه بود ولی قصد فرار نداشتم همین که از درب اطاق خارج شدم ناگاه دیدم آسمان صدایی کرد و زمین بشدت لرزید و اینجانب قریب به هفتمتر پرتاب شدم پهلوی درختی و از شدت لرزش زمین نتوانسم خودم را بگیرم ناچار به درخت چسبیدم که ناگاه جهان را یکبارگی ظلمت فروگرفت و پس از اندک زمانی که جهان روشن و تاریکی بدل به نور گردید نظر کردم دیدم از منازل و قریه اثری باقی نیست جز قلیلی از دیوارهای شکسته و خانههای مهدوم و خراب شده، خلاصه آمدن زلزله قریب ۲۵ ثانیه ادامه داشت ولی خرابی و انهدام قریه زیاده از حد واقع گردید.
ملخص کلام اینکه: چون صبح بود و مردان قریه برای انجام وظیفه زراعت از خانه خارج شده بودند ولی از قریه بیرون نرفته بودند که فورا اینجانب قدغن نمودم که خارج نشوند و آنها را تسلیت داده و تهییج نمودم تا اینکه به همدستی جوانان و پیران بلکه به مساعدت نسوان برخی با ابزارهای حاضر و موجود و فرقهای به وسیله دست کوشش نموده به کوشش و جد و جهد تمام، قریب چهار ساعت تا اینکه تقریبا یکصد و پنجاه نفر را از زیر خاک و آوار خارج نمودیم که غالب آنها کودک بودند و چند نفر از مردان و زنان.
و اما از آنانکه بدرود زندگی گفته بودند شصت و یک نفر بودند و جمله اموات را جنب هم خوابانیده و شروع به حفر قبر نمودند و چند نفر را هم دستور دادم تا اینکه مشغول غسل دادن و کفن کردن شوند و اینجانب به اتفاق جناب حاج شیخ منصور محمودی که از جمله نجات یافتگان بود و قبل از انهدام حسینیه،از حسینیه خارج شده بود به جملگی اموات نماز خواندیم و تا چهار ساعت بعد از ظهر هریک را جداگانه به خاک سپردیم و اینجانب تاسه روز برای تعزیت و تسلیت اهلقریه ماندم و بعدا رهسپار محل شدم و اما از قریه قیر و کارزین اطلاع کافی به دست نیاوردم.پایان نامهتذکری لازمبعضی از مسلمانان نادانسته به پیروی از مادیین، حوادث موحشهای که در زمین واقع میشود مانند زلزله خراب کننده و سیل بنیان کن را قهر طبیعت میگویند و در روزنامهها با حروف درشت «خشم طبیعت» مینویسند و نمیدانند که این حرف برخلاف عقل و شرع است؛ اما خلاف عقل بودنش؛ زیرا قهر و خشم از آثار ادراک و شعور است مثلاً حیوان یا انسان گاهی که ادراک ناملایمی از دیگری نمود بر او خشم میکند. و از او انتقام میگیرد بنابراین طبیعت را که اصلاً شعوری نیست خشم در آن تصور نمیشود.
و اما شرعا پس از اینکه از برهان امکان و حدوث به یقین دانسته شد که کره زمین و موجودات در آن و سایر اجزاء جهان هستی تماما آفریده شده حضرت آفریدگار است و عموما پدید آمده از حکمت و قدرت بینهایت اوست و همه از عرش تا فرش از درّه تا ذرّه تحت تربیت و تدبیر حضرت ربالعالمین میباشد، بنابراین، حوادثی هم که در کره زمین پدید میآید آنها هم از خداوند جهان آفرین است.
آیا عقلاً میتوان پیدایش حادثه را از خود آن دانست آیا ممکن است در ملک خدا و آفریده شده او حادثهای بدون اذن و مشیت او پدید آید در حالی که برگی از درخت نمیافتد و قطرهای باران نمیبارد مگر به اذن او جلجلاله.
اسباب طبیعی برای حوادث
اگر گفته شود این حوادث را اسبابی است که دیده و شناخته شده است مثلاً سبب سیلهای بنیانکن همان بارانهای شدید پی در پی است و سبب زمینلرزه، بخارهای متراکم جوف زمین است که حرکت کرده و از محلی میخواهد خارج شود یا سیلهایی است که در جوف زمین به حرکت میآید.
● سببیت سبب از مسبب است
در پاسخ گوییم سلسله اسباب و مسببات و ارتباط معلولات به علل آنها را منکر نیستیم و میگوییم خراب شدن بناها از سیلاب است و آن بارانی است که از ابر ریزش کرده و ابر هم بخارهایی است که از دریاها به سبب تابش حرارت آفتاب برخاسته یا مثلاً پیدایش میوه از درخت است و درخت هم از تخمی که در زمین افشانده شده وآب به آن رسیده حاصل شده و نیز پیدایش حیوان از نطفه میباشد و نطفه هم از جفت شدن نر با ماده پدید آمده و هکذا لکن کلام در پیدایش اسباب و ظهور خاصیت و اثر آنهاست و گوییم چنانی که به حکم قطعی عقلی اصل هستی هر سببی از خودش نیست و از آفریده شدهای مانند خودش هم هست نشده بلکه خدای جهانآفرین او را آفریده همچنین خاصیت و سببیت او هم از خودش نیست و خدای مسببالاسباب آن را سبب پیدایش چیز دیگر قرار داده و مربی و مدبر در تمام اجزاء هستی اوست و لاغیر و شریکی برای او نیست (و این مطلب در بحث توحید افعالی از کتاب قلب سلیم به تفصیل نوشته شده است) مثلاً چنانی که اصل پیدایش آب از خداست تبدیل آن به بخار هنگام تابش آفتاب و به صورت ابر درآمدن بخار و سپس ریزش باران از آن تماما به تدبیر و اذن خداست که در هرجا و هر اندازه که مشیت و حکمت او اقتضا کند میریزد و نیز سیلاب شدنش و خرابی رساندنش هم وابسته به اذن و مشیت اوست.
و نیز چنانی که پیدایش بخارها در جوف زمین از خدای زمین آفرین است قدرت آن به طوری که زمین به این سنگینی را میلرزاند کما و کیفا یعنی اندازه لرزش و آثار آن همه از خداوند میباشد چه زمین لرزههایی که در بیابانها واقع میشود و هیچ زیانی به بشر نمیرسد و چه زلزلههای شدیدی که در آبادیها پدید میآید و خشتی از دیواری نمیافتد و گاهی هم که حکمت و مشیت اقتضا کند، بنیانهای محکم را از بیخ و بن خراب کرده و آن را زیر و زبر میکند و بشر را بیچاره و درمانده مینماید:«هیچ مصیبت و بلایی نرسد در زمین و نه در نفسهای خودتان مگر اینکه در لوح محفوظ ثبت شده است پیش از آنکه آن را بیافرینیم».
● هفت خصلت شرط حوادث
امام صادق(ع) فرمود:«نه در زمین و نه در آسمان چیزی نباشد جز با این هفت خصلت، به مشیت و اراده و قدر و قضاء و اذن و کتاب و اجل، هرکه گمان برد که میتواند یکی از اینها را نقض کند محققا کافر است».
و در حدیث دیگر حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود:«هرکه جز این معتقد باشد محققا بر خدا دروغ بسته یا بر خدا رد کرده است».
از این بیان کوتاه به خوبی دانسته شد که زمین لرزه و سایر حوادث عموما به اذن و مشیت خداوند است.
آیا از خشم خداست؟
اگر پرسیده شود آیا حوادث موحشه را میتوان خشم خداوند نامید؟
پاسخ آن است که واجب است اعتقاد و یقین داشت که خداوند در برابر افعال اختیاری بشر خوشنود و ناخوشنود و دارای لطف و قهر است؛ یعنی کردارهای نیک بشر مورد رضا و خوشنودی خداست چنانی که کردارهای زشت و ناروایش مورد خشم خداوند است لکن واجب است انسان بداند که رضا و سخط خدا مانند خوشنودی و خشم مخلوق نیست.
توضیح مطلب آنکه: هرگاه انسانی از دیگری کرداری دید که ملایم با طبع و مورد علاقه اوست قهرا دلش شاد و خنک میشود و از اینروی او را به نیکی یاد کرده در مقام احسان و انعام به او برمیآید چنانی که اگر آن کردار ناملایم و مورد نفرتش باشد، دلش گرفته و آزرده شده خونش به جوش میآید و برای دلخنکی و آرامش درونش، در مقام تلافی و آزار رسانی به آن شخص برمیآید، این است رضا و سخط مخلوق با یکدیگر.
و اما خداوند جلجلاله پس از هر نوع تأثر و انفعالی منزه و مبرّا است به طوری که اگر تمام افراد بشر نیکوکار شوند و او را بندگی کنند یا اینکه عموما بدکردار و از بندگیش سرکشی کنند کمتر از ذرّهای در آن ذات مقدس اثری ندارد.
گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد
بلی کردارهای بشر را هم مهمل و بیاثر قرار نداده بلکه اگر بنده فرمانبردار او شدند آنها را مورد لطف و اکرام و انعام خود قرار میدهد چنانی که اگر طاغی و یاغی شدند آنها را سخت عقوبت خواهد فرمود:«بدانید خدا سخت شکنجه میدهد و خداوند آمرزنده مهربان است» و خلاصه رضا و سخط خداوند همان ثواب و عقاب و مجازات اوست و عالم جزا به طور کلی در جهان عظیم پس از مرگ یعنی در برزخ و قیامت میباشد.
اما نسبت به زندگی دنیوی مستفاد از آیات و روایات آن است که پارهای از عبادات و طاعات است که علاوه بر جزای اخروی در همین دنیا به جزای نیک خواهد رسید؛ مانند صدقه و صله رحم که علاوه بر ثواب آخرت، موجب رفع بلا و برکت در مال و عمر است چنانی که پارهای از گناهان است که علاوه بر جزای اخروی، در این دنیا موجب نزول بلا است مانند حرص و بخل شدید و قساوت و ظلم و تجاوز به حقوق یکدیگر و ترک امر به معروف و نهی از منکر و غیر اینها.
ناگفته نماند که نزول بلا در اثر گناهان، کلیت و عمومیت ندارد؛ زیرا ممکن است پروردگار کریم حلیم حکیم، گناهکار را مهلت دهد شاید توبه کند یا کردار نیکی که اثر آن گناه را بردارد از او سر زند چنانکه ممکن است در اثر شدت طغیان و عصیان اصلاً بلا به او نرسد بلکه بر نعمتش افزوده شود تا استحقاق عقوبت اخرویش بیشتر گردد.
و شواهد این مطلب در قرآن مجید فراوان است و نقل آن موجب طول کلام میشود.
اشکالهای گوناگون و پاسخ آنها
از آنچه گفته شد دانسته گردید که زمینلزرهای که سبب هلاک دستهای و بیخانمانی و بیچارگی و مصیبتزدگی گروه دیگر شود مانند سایر بلاهای دیگر خشم و قهر و انتقام و مجازات الهی است.
اگر گفته شود چگونه بلای عمومی، انتقام و مجازات خداوند است در حالی که در بین بلا رسیدگان افرادی هستند که استحقاق بلا نداشتند؛ یعنی گناهکار نبودند یا از قبیل مستضعفین و اطفال بودهاند.
دیگر آنکه بسیاری از اجتماعات بشری که به مراتب از این بلا رسیدگان گناهکارترند، در امان هستند و این برخلاف عدل به نظر میرسد.
در پاسخ گوییم: انتقام ومجازات تنها برای گناهکاران است و اما بیگناهانی که در بلای عمومی هلاک میشوند پس این بلا، سبب خلاصی آنها از محنتکده حیات دنیوی و زودتر رسیدن به عالم جزا و دار ثواب و سعادت باقی است و البته در برابر رنج و شکنجهای که به آنها رسیده خداوند جبار، جبران خواهد فرمود و به آنها اجر خواهد داد و خلاصه بلا برای گنهکار عقوبت و مجازات است و برای بیگناه ونیکوکار کرامت و موجب ثواب و درجات میباشد.
و در باره اطفال که در کودکی میمیرند در روایت رسیده که در عالم برزخ تحت کفالت حضرت ابراهیم خلیل(ع) هستند و تربیت میشوند و روز قیامت با پدر و مادر خود جمع شده و در باره آنها شفاعت میکنند و با هم به بهشت میروند.
و اما باقیماندگان مصیبتزده شده پس این بلا تأدیب الهی و موجب عبرت و هوشیاری از غفلت است تا توبه کنند و رو به صلاح و سداد آورند و از این گوشمال الهی بهره بردارند.
و پاسخ از اختصاص طایفهای به بلا و در امان بودن اجتماعات فاسدتر پس
۱) چنانچه گفته شد دنیا عالم جزاء نیست تا هر گنهکاری به سزای کردارش اینجا برسد و گفته شد هرگاه حکمت اقتضا کند بشر را در برابر بعضی از گناهانش مجازات میفرماید تا ادب شود و دست از طغیان و عصیان بردارد و راه بندگی خدا را که تمام سعادت اوست از دست ندهد.
۲) لازم نیست که در همان وقت که به طائفه مخصوصی بلا رسیده به دیگران هم برسد، دیگران هم به موقع خود که حکمت الهی مقتضی باشد مبتلا خواهند شد.
و نیز بلا منحصر به زمینلرزه نیست ممکن است آنها را به بلای سختتری مبتلا سازد چنانی که در این سالها بسیاری از کشورها به جنگ با یکدیگر مبتلا هستند و بکلی آسایش و امنیت و راحت از آنها گرفته شده است (ودرکتاب قلب سلیمبهایننوع از بلاها به تفصیل یادآوری شده است).
۳) در بسیاری از اجتماعات افرادی هستند مانند پیرهای خمیده که موی خود را در بندگی خدا سپید کردهاند و جوانهای خاشع که از شهوات چشم پوشیده و رو به خدا آوردهاند و به برکت اخلاص و دعاهای آنها بلا از آن اجتماع دور میشود.
اگر نبودند بندگان رکوع کننده و مردانی که دلهایشان برای خدا خاشع شده و بچههای شیرخوار البته بلا بر شما ریزش میکرد.
نواب شکاری
www.rasaa.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست