سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

بررسی مجموعه شعر «حالا تو» سروده فریبا یوسفی


بررسی مجموعه شعر «حالا تو» سروده فریبا یوسفی

«حالا تو» عنوانی است که فریبا یوسفی برای گزیده اشعار خویش برگزیده است چاپ سوم این مجموعه توسط نشر تکا توسعه کتاب ایران در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و در قطع رقعی روانه بازار کتاب گردیده است

«حالا تو» عنوانی است که فریبا یوسفی برای گزیده اشعار خویش برگزیده است. چاپ سوم این مجموعه توسط نشر تکا (توسعه کتاب ایران) در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و در قطع رقعی روانه بازار کتاب گردیده است. یوسفی در این مجموعه در قالب های غزل و شعر نو طبع آزمایی نموده است. در مضامین شعر او نیز تلفیقی از عشق و عرفان به چشم می خورد که می شود برداشتی عارفانه و در عین حال عاشقانه از اشعار او داشت. کاربرد واژگانی چون «دریا، طوفان، ساحل، سکوت، شعله، زمستان، پاییز و...» و نوع ترکیب و به کارگیری آنها سبک و سیاق خاصی به اشعار او بخشیده است. شاعر گرایش خاصی به طبیعت و طبیعت ستایی دارد و در اکثر سروده های وی طبیعت و عناصر آن نقش پررنگی دارد.

چنانچه می توان گفت شاعر با ایجاد پیوند عاطفی میان اجزای کلام خویش با هر یک از عناصر طبیعت مثل درخت، دریا، ساحل، کوه و... و جان بخشی به هر یک از این عناصر جان تازه ای به شعر خویش بخشیده است. سروده «تا بهار دوست» بهترین شاهد مثال برای این مورد است:

در غروب سردی از فصل خزان

قطره ای از شاخ بی برگی چکید

در مسیر بی عبور عاطفه

یک نفر نجوای شبنم را شنید

باد اما از همه سو در تلاش

شاخه های ترد را درهم شکست

روی هر شاخی کنار برگ زرد

میوه های روشن باران نشست

یکی از شاخصه های شعر فریبا یوسفی تناسب میان لفظ و معناست به صورتی که می توان گفت هیچ غرابت لفظی و معنایی میان الفاظ و عبارات در اشعار او به چشم نمی خورد و در عین سادگی و شیوایی کلام مضامین پخته، عمیق و ارزشمندی را به شیوایی و سادگی بیان نموده است که این از مهارتهای بزرگی است که نشانه چیره دستی و تسلط شاعر بر اسلوب کلام و عناصر تشکیل دهنده شعر است.

یوسفی در ترسیم لحظات لطیف و بکر زندگی تواناست و با هنرمندی عبارات را به گونه ای می آورد که در عین حال که بیشترین تاثیر را دارد برانگیزاننده عواطف نیز هست. وی با ایجاد پیوندی منطقی میان عناصر عاطفه و تخیل به مضامین ارزشمند مورد نظر خویش پروبال و جولان می دهد و مرغ خیال خویش را در آسمان بیکران عشق و عرفان به پرواز درمی آورد. سروده «اقیانوس، غدیر» نمونه ای از این هدفمندی شاعرانه است: جهانی را کوچک کرده ام/ تا بتوانم به دیدار تو نزدیک تر شوم/ اگرچه/ جهانی کوچکم پندارند/ من/ خرد/ ناگهان بی تو... باتو/ به ناگهانی همین ناپیوسته ها دلخوشم/ سعی می کنم آب باشم/ نه هاجر/ سعی می کنم که زمزمه هایم/ روانم را بشوید/ نگرانم/ مبادا آخرین واژه ام تو نباشد/ از این روست که سکوت می کنم/ هرجا که حرف تو نیست/ قربانی ام را بپذیر/ که تیزی کارد به استخوانم رسید/ و در استحاله ای/ با مرگ سهراب زاده شدم/ همین باش که هستی؛/ در برکه ای، دریایی/ از ید بیضا/ و عصایی که دریا را خط زد، عصای سفیدی در دستم باشد/ کافی است/ تا راه را گم نکنم/...

یوسفی در این سروده اشاراتی لطیف و کوتاه به آیات و روایات و حدیثی از امام علی(ع) نیز داشته است که بر غنای ادبی سروده اش افزوده است. در این قسمت که آورده است: اگرچه جهانی کوچکم پندارند به حدیثی از امام علی(ع) که فرمودند ای انسان تو گمان می کنی که جرم صغیری هستی در صورتی که عالم بزرگی در تو نهفته است اشاره دارد و در پایان سروده ای نیز به معجزات حضرت موسی(ع) که یکی ید بیضا و دیگری خشک نمودن دریا با عصا زدن به آن بود و پس از عبور خود و یارانش دوباره با ضربه عصایش دریا را شکافت اشاره نموده است.

شاعر در شعر زیبای «در این بزرگ سالی تلخ» با بیانی شفاف و ملموس با تکیه بر کشف های لحظه ای و ایهامات لفظی در قالبی منسجم لحظات خاص زندگی را از زبان کودک درون خویش به تصویر کشیده است. او احساسات شاعرانه خویش را به صورت منسجم و معنادار در یک محور عمودی روشن کنار هم می چیند. شعر او بعضی لحظات اوج می گیرد و گاهی فرود. وی در این فراز و فرودها به توصیف حالات و احساسات و عواطف لحظه به لحظه از شرایط کنونی و پیش رویش می پردازد و گلایه ها و اعتراضات درونی و قلبی خویش را در ظرف واژگان و تعابیر سروده اش نمایان می سازد:

ما بزرگ شدیم

آن قدر که من در آینه خیره شدم به جست وجو

و تو به تلفن هایت جواب ندهی

ما بزرگ شدیم

بزرگ تر از اوهام دیروز

و فرزندهای رؤیایی فردا

که امروز اصلا امروز نیست

...

دنیا کوچک می شد و من و تو بزرگ

در روزهایی که دنیای مدرن به پسامدرن می رفت

و بستنی سنتی در محله ما همیشه گران بود،

ما بزرگ شدیم به قیمت بزرگ شدن همه چیز

همچنان که بزرگراه ها، خیابان های باریک را خط زدند

و شهر را به بی نهایت وصل کردند

من در آینه خیره تر می شدم

و تو مشترکی هستی که همیشه دستگاهت خاموش است

فهیمه بافنده



همچنین مشاهده کنید