جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چرا این عمارت ویران است


چرا این عمارت ویران است

عبدالرحمن ابن خلدون در خانواده ای صاحب فضل به دنیا آمد و در علوم قرآنی, ریاضیات و تاریخ آموزش دید و در سراسر زندگی اش به عنوان سفیر, وزیر و عضو شورای علمی به سلاطین تونس, مراكش, اسپانیا و الجزایر خدمت كرد

عبدالرحمن ابن خلدون در خانواده ای صاحب فضل به دنیا آمد و در علوم قرآنی، ریاضیات و تاریخ آموزش دید و در سراسر زندگی اش به عنوان سفیر، وزیر و عضو شورای علمی به سلاطین تونس، مراكش، اسپانیا و الجزایر خدمت كرد. او كه به خاطر عدم اعتقادش نسبت به الهی بودن فرمانروایان دولتی دو سال را در زندان های مراكش سپری كرده بود، سرانجام در شمال آفریقا سكنی گزید و نزدیك به پنج سال مشغول مطالعه و نوشتن شد. پس از این بود كه آوازه او در جهان اسلام پیچید و به عنوان خطیب مسجد الازهر قاهره، كه كانون مطالعات اسلامی بود، انتخاب شد. در ذیل به بررسی اجمالی موضوعات اصلی و مسائل اساسی تفكر او می پردازیم.

شرایط محیطی كه ابن خلدون در آن می زیست به صورت بارزی در شكل گیری تفكرات او تاثیرگذار بوده است. مسافرت های پیاپی به مناطق مختلف در غرب جهان اسلام او را با مسائل و مشكلاتی مواجه ساخت كه در نظر او سرانجام به نابودی تمدن اسلامی منتهی شد. او در نامه ای به یكی از دوستانش می نویسد: «چرا این شهرهای ویران؟ چرا این زمین داغ زده؟ چرا این عمارت ویران شده؟ چرا این جاده ها خراب؟ چرا این بی ثباتی؟ چرا این دریای هرج و مرج؟ زمانی ما خورشید افتخار بودیم. چه شد كه آن افتخار ما از دست رفت. دریغ و افسوس» .

تغییر و تحولات عمیق جهان اسلام به خصوص در غرب اسلامی كه ابن خلدون خود شاهد آن بود، او را بر آن داشت كه درباره علل و عوامل تغییر و دگرگونی نه در سطح محلی و منطقه ای، بلكه به صورت كلی اندیشه كند. از همین روی با اشاره به دوره های تاریخی مختلف كه در آن ملت های گوناگونی حاكم بوده و تمدنشان به اوج رسیده و سپس نابوده شده است، می گوید: «روزگاری در جهان ملت هایی به سر می بردند كه چون ایرانیان دوران نخستین و سریانیان و نبطی ها و ... كه در وضع دولت ها و كشورها و سیاست و صنایع و لغات و اصطلاحات و دیگر خصوصیات مشترك با هم نژادان خویش هریك كیفیاتی مخصوص به خود داشتند، چگونگی آبادانی های ایشان در جهان نمودار است... پس از آن ها ایرانیان دوره دوم و رومیان و اعراب پدید آمدند و آن كیفیات و حالات گذشته تبدیل یافت و عادات آنان به وضع دیگری ... دگرگون شد. سپس اسلام ظهور كرد و همه آن احوال را زیر و رو كرد و انقلابی دیگر پدید آورد... آنگاه دولت عرب و روزگار فرمانروایی آنان به كهنگی و گرایید و گذشتگانی كه عظمت و ارجمندی آن را استوار ساختند و كشور ایشان را بنیان نهادند، درگذشتند و زمام فرمانروایی به ... تركان در مشرق و بربرها در مغرب و فرنگیان در شمال [رسید].» این تغییر و تحولات به شدت ذهن ابن خلدون را به خود مشغول كرده بود و سؤال اساسی او این بود كه دلیل چنین تغییر و تحولی چیست؟؟

نبوغ ابن خلدون زمانی مشخص می شود كه او پاسخ های سنت های فكری كه در زمانش وجود داشتند را نسبت به این سؤال ناكافی می داند. اولین سنت فكری كه احتمالا می توانست پاسخی برای پرسش ابن خلدون داشته باشد، سنت فكری افلاطون بود كه در« مدینه فاضله » متبلور می شد. این سنت فكری در دوره تمدن اسلامی نیز توسط فارابی و دیگر متفكران ادامه یافت. سنت فكری كه ابن خلدون با عنوان «سیاست مدن »از آن نام می برد نمی توانست پاسخی برای ابن خلدون داشته باشد. چراكه مسئله ابن خلدون تغییرات عینی بود كه او مشاهده كرده بود، حال آن كه سنت فكری كه در قالب مدینه فاضله خود را نشان می داد، علاوه بر آن كه غیر واقعی است،به طراحی سیستمی از نظریه اجتماعی می پردازد كه حاصل آن تعادل و ثبات است.

سنت فكری دیگری كه در زمان او در جهان اسلام وجود داشت، سنت ارسطویی بود. امكان پاسخگویی این مدل نظری را نیز ابن خلدون با اشراف نظری كامل بر كتاب سیاست ارسطو مورد تردید قرار می دهد. او معتقد بود این كتاب حرف هایی در مورد اجتماع دارد، ولی حق مطلب را ادا نكرده است.دلیل این امر نیز عدم تفاوت بنیادی میان نوع برخورد سنت افلاطونی و ارسطویی با مسئله تغییر است. هر دو سنت فلسفی پاسخ های كلی و فلسفی به مسئله تغییر می دهند. از همین روی تنها سنت فلسفی كه تا اندازه ای توجه او را به خود جلب كرد، سنت فكری تاریخ نگاری عقلی در دنیای اسلام و چهره شاخص آن مسعودی بود. دلیل عمده توجه به مسعودی را باید در درك و فهم او از تغییر و تحولات اجتماعی و ثبت و ضبط آن جست وجو كرد.

با این حال ابن خلدون به رغم تاثیری كه از مسعودی می گیرد، معتقد است فضل تقدم در بررسی مسئله تغییر به او اختصاص دارد، چراكه راه و روش تحقیق در این امر را گشوده و آن را برای دیگران روشن ساخته است. دانشی كه از این روش یعنی روش تاریخی برای تحقیق در مسئله تغییر و تحول استفاده می كند، علمی است كه ابن خلدون خود آن را بنیان می گذارد؛ یعنی علم عمران. به نظر او باید رشته علمی نوینی تاسیس شود تا با استفاده از روش تاریخی به بررسی مسائل اجتماعی بپردازد و در حیطه های مختلف از جمله عمران بشری به طور كلی و انواع گوناگون اجتماعات و سرزمین های آبادان و مسكونی كه این اجتماعات در آن ها شكل گرفته و نیز در موضوع عمران و بادیه نشینی، دولت ها و خلافت و پادشاهی، شهرنشینی و شهرهای بزرگ و كوچك، هنرها و معاش و كسب و پیشه و راه های آن موضوع و در دانش و كیفیت اكتساب و فرا گرفتن آن به تحقیق و تفحص بپردازد.

علم نوینی كه او تاسیس می كند هم به لحاظ معرفت شناسی و هم روش شناسی از علومی كه تا آن زمان وجود داشته است، متفاوت است. از حیث معرفت شناسی او به نظر خاص خود كه مكتسب از قرآن است می پردازد. برخلاف نظریه مثل افلاطونی، ابن خلدون به طبیعت و ذات انسان كه عبارت از جهان ذاتی و كسب دانش توسط آلات و ابزار بدن خود اوست، اشاره می كند. بر این اساس، ابن خلدون بین مردم شرق اسلام و غرب اسلام تفاوت اصولی نمی بیند، بلكه تفاوت این دو گروه را در آثار حضارت می داند.»

انسان شناسی او به طور كلی تحت تاثیر تصویر انسان در قرآن قرار دارد . از همین روی او معتقد است كه انسان موجودی است كه در طینت او هم شرارت و هم نیكی منتشر است. خدا، سبحانه، در طبایع بشر نیكی و بدی هر دو را آمیخته است، چنانچه خدای تعالی فرماید: «اناهدیناه السبیل اما شاكرا و اما كفورا» و نیز فرمود: «فالهمها فجورها و تقواها». بنابراین میان انسان ها به لحاظ طبیعت وجودی شان هیچ تفاوتی وجود ندارد. در این نظریه هر مولودی بر فطرت الهی به جهان می آید. آن گاه پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی و یا مجوس می كنند. این نظریه كه معتقد به همسانی و برابری همه انسان ها با یكدیگر است را نظریه همانندی و همسانی انسان می نامند.

سینا كلهر


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.