چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

جلال غربزدگی و روشنفکران


جلال غربزدگی و روشنفکران

نگاه جلال به غرب عموما آسیب شناختی است و از منظر ورود غرب به ایران و آسیب هایی که ایران از این میهمان ناخوانده نصیب اش شده است, به تحلیل این مساله می پردازد

● غرب زدگی

دیدگاه آل احمد در باره غرب زدگی را شاید بتوان برجسته ترین نمود اندیشه اجتماعی او دانست. او در ایران بیش از همه با کتاب «غرب زدگی» خود معروف شد و این کتاب از جمله کتاب های بحث برانگیز در چند دهه اخیر شد.

نگاه جلال به غرب عموما آسیب شناختی است و از منظر ورود غرب به ایران و آسیب هایی که ایران از این میهمان ناخوانده نصیب اش شده است، به تحلیل این مساله می پردازد. جلال عموما غرب را در این کتاب از منظر اقتصادی معرفی می کند یعنی: «شامل همه ممالکی است که قادرند به کمک ماشین مواد خام را به صورت پیچیده تری در آورند و همچون کالایی به بازار عرضه کنند.»( غرب زدگی، چ چهارم، تهران، نشر فردوس، ص۲۲). او بر این اساس دنیا را به دو دسته سازنده و مصرف کننده ماشین تقسیم می کند. می توان گفت دریچه نگاه آل احمد به غرب بیش از آن که از مبادی هستی شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی غرب باشد از دریچه توجه به تبعات غرب است. به تعبیر دیگر جلال بیشتر متوجه مدرنیزاسیون است تا مدرنیته. از همین جاست که مفهوم غرب زدگی شکل می گیرد: غرب پیشرفته مدرن، سازنده ماشین است و شرق عقب مانده سنتی مصرف کنده ماشین اما ماشین تنها یک وسیله صرف نیست بلکه از خود اقتضائاتی دارد. حرف اصلی جلال این است که ما نتوانسته ایم شخصیت فرهنگی- تاریخی خودمان را در قبال ماشین و هجوم جبری اش حفظ کنیم؛ ما در مقابل غرب مضمحل شده ایم. جلال در تلاش برای حفظ هویت فرهنگی ایرانیان در قبال هجوم ماشین است و نمی خواهد سنت های اجتماعی، قربانی ماشین و ماشینیزم شوند.

چه چیزهایی موجب شد تا ما عقب بمانیم؟ چه موجب شد تا تولید کننده ماشین نشویم تا وارد کننده آن باشیم تا هویت خود را نیز در چنبره ماشین غربی از کف بدهیم؟ این پرسشی است که آل احمد با درگیری خاصی با آن مواجه شد وکوشید تا پاسخی برای آن بیابد. او یکی از عوامل عقب ماندگی ما را این می داند که ما در طول تاریخ خود کمتر شهر نشینی داشته ایم و شهرها نیز محل تاخت و تاز سلسه های بسیار می شدند و ویران می گشتند و در نتیجه تمدنی شکل نمی گرفت. از دیگر عوامل عقب ماندگی ایرانیان در نظر جلال، نامناسب بودن شرایط اقلیمی است. ایران کشوری کویری است که آبادی در آن کم است. تمدن در کنار آب ها می روید. اختلافات مذهبی و برداشت های مبتذل از مذهب نیز از عوامل عقب ماندگی ما در نظر جلال است. از این ها گذشته ایران کشوری است که در هیچ دوره ای از حملات خارجی در امان نبوده و تاخت و تاز مداوم، خصوصا به دست مغولان و صلیبیان، امنیت را که لازمه پیشرفت است از ایران می گیرد. او همچنین کشف راه های دریایی در مسیر غرب به شرق و از دست رفتن اهمیت ایران را نیز از زمره این عوامل می داند. از سوی دیگر آل احمد اشاراتی نیز به علل توسعه یافتگی غرب دارد. این عوامل در نظر او عبارت اند از: رنسانس، ظهور انقلاب صنعتی، اختراع برق و کشف قطب نما، کشف نیروی بخار، جانشینی بورژوازی به جای فئودالیسم و همچنین اخذ فنون و معارف اسلامی در طی جنگ های صلیبی، به دست آوردن مواد خام ارزان از شرق و غارت آن ها و کشف هند و آمریکا.

احساس عقب ماندگی در شرق ایرانی و پیشرفت در غرب، موجب شکل گیری «غرب زدگی» می شود. آل احمد عواملی چند را موجب شکل گیری غرب زدگی در ایران می داند:

۱) تمایل تاریخی به غرب

۲) ناتوانی در ساخت ماشین و رعب از آن

۳) احساس حقارت و از دست دادن هویت فرهنگی

۴) تقلید از ظواهر غرب و غفلت از شناخت سیر تاریخی تمدن غرب

۵) عقب نشینی روحانیت در مقابل ماشین

۶) روشنفکران غرب زده

۷) حکومت های وابسته

آل احمد معتقد است که غرب زدگی از آن کشوری است که مصرف کنده و وارد کننده ماشین است و اقتصادی مصرفی و عقب مانده دارد. از همین رو معتقد است که مقابله کردن با عوامل عقب ماندگی و تبدیل کردن ایران به کشوری پیشرفته، مانع تشکیل یا گسترش غرب زدگی می شود. پیشنهادهای او برای رفع عقب ماندگی در ایران فهرست وار عبارت اند از:

۱) اسکان برنامه ریزی شده عشایر

۲) سامان بخشی شهری

۳) توجه به نیازهای کشاورزی مکانیزه

۴) استقلال رسانه ای

۵) استقلال رهبری کشور

۶) محدود کردن تسلط نیروهای نظامی بر جامعه ایران

۷) پیاده کردن دموکراسی واقعی ۸. ساخت ماشین و تسلط بر آن.

در مجموع می توان گفت آل احمد «غرب ستیز» نیست بلکه «غربزده ستیز» است. به نظر او غرب زدگی عارضه ای است که از بیرون آمده و در محیطی آماده برای بیماری رشد کرده. به نظر او ما باید شخصیت فرهنگی- تاریخی خودمان را در قبال هجوم ماشین حفظ کنیم و دچار خودباختگی فرهنگی نشویم.

● در خدمت و خیانت روشنفکران

آل احمد از نخستین کسانی است که در ایران به مطالعه و بررسی روشنفکری پرداخته و در صدد شناخت ماهیت، زادگاه، محاسن و معایب این پدیده برآمده است. نگاه و تحلیل او از روشنفکری و روشنفکران نیز همچون نگاه و تحلیل اش در غرب زدگی، نگاهی انتزاعی نیست بلکه از منظری انضمامی و ملموس به تحلیل پدیده ها می پردازد. جلال خود در مقدمه کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» در مورد آن چه او را به نوشتن این کتاب برانگیخت این گونه می گوید: «طرح اول این دفتر در دی ماه ۱۳۴۲ ریخته شد؛ به انگیزه خونی که در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ از مردم تهران ریخته شد و روشنفکران در مقابل اش دستهای خود را به بی اعتنایی شستند.» ( تهران، نشر فردوس، ص ۱۵)

آل احمد خود روشنفکر را این گونه تعریف می کند: «روشنفکر کسی است که فارغ از تعبد وتعصب و به دور از فرمانبری، اغلب نوعی کار فکری می کند و نه کار بدنی، و حاصل کارش را که در اختیار جماعت می گذارد، کمتر به قصد جلب نفع مادی می گذارد.» ( غرب زدگی، چ چهارم، تهران، نشر فردوس، ص ۴۲) البته جلال تذکر می دهد که تمام کسانی که کار فکری می کنند، لزوما روشنفکر نیستند زیرا علاوه بر کار فکری، داشتن رسالت اجتماعی نیز حائز اهمیت است.

آل احمد روشنفکران را به دو دسته خودی و غیر خودی تقسیم می کند. دسته اول کسانی هستند که با چرخ دستگاه حکومتی می چرخند و دسته دوم روشنفکران مستقل و آزاده ای هستند که به دور از خدمتگذاری طبقه حاکم یا توجیه کردن کار حاکمان، کمر به خدمت طبقات محروم بسته اند.

آل احمد آن گاه می کوشد تا در تاریخ ایران زمین رد پایی از روشنفکران خودی بیابد. البته روشنفکری واژه ای مدرن است و جلال هم به این نکته تفطن دارد از همین رو خود تصریح می کند که روشنفکری را در این جا به معنی عام کلمه در نظر دارد. او بر این اساس «گئومات» هخامنشی را به عنوان اولین نمونه تاریخی روشنفکری در ایران، بر می شمرد. سپس «زردشت» را معرفی می کند و سپس «مانی» و در آخر «مزدک». جلال روشنفکر را کسی می داند که چون و چرا کنده است، نفی کننده است، طالب راه بهتر است، راضی به وضع موجود نیست، به هیچ جا و هیچ کس سرسپرده نیست و در یک کلام روشنفکران را دنبال کننده راه پیامبران می خواند. آل احمد از ناصر خسرو، سهروردی، فردوسی، خیام و هدایت نیز به عنوان نمونه هایی از روشنفکری در ایران نام می برد.

جلال نسبت به اتحاد روحانی و روشنفکر خوشبین است و می نویسد: «هر جا روحانیت و روشنفکری، هم زمان با هم و دوش به دوش هم یا در پی هم می روند، در مبارزه اجتماعی بردی هست و پیشرفتی و قدمی به سوی تکامل و تحول؛ و هر جا که این دو از در معارضه با هم درآمده اند و پشت به هم کرده اند یا به تنهایی در مبارزه شرکت کرده اند، از نظر اجتماعی، باخت هست و پسرفت و قدمی به سوی قهقرا.» ( در خدمت و خیانت روشنفکران، تهران، نشر فردوس، ص ۲۷۵)

کوشش جلال در این اثر کوششی دو سویه است. از یک سو می کوشد تا روشنفکران را از وابستگی به استعمار و استبداد باز دارد و هم چنین خطر غربزدگی را به آن ها گوشزد کند و از سوی دیگر می کوشد تا روحانیت را به وظیفه خطیری که بر دوش دارند آگاه کند و آن ها را از خمودی و تعصب و تحجر باز دارد.

نویسنده: حسین - میرزایی

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از http://mirdamadi.malakut.org

[برگرفته از کتاب: جلال اهل قلم (زندگی، آثار و اندیشه‌های جلال آل احمد)، حسین میرزایی، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۸۲]