جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دریغ از این همه غربت


دریغ از این همه غربت

درنگی در مقوله تولید و اکران فیلم های ارزشی در سینمای امروز ایران

اینها بخش هایی از درد دل های کارگردان فیلم ارزشی «شور شیرین» است که واقعا دل هر علاقه مندی به سینمای متعهد و انقلابی را به درد می آورد؛ «برای من عجیب است که چرا در تیم مدیریتی آقای شمقدری- که خود بچه جنگ است- افرادی حضور دارند که تا این حد به عدم فروش و زمین خوردن یک فیلم دفاع مقدسی علاقه مند هستند. به طوری که حاضر می شوند مأمور مخفی بفرستند و بعد هم آن را رسانه ای می کنند! من نمی فهمم آقای شمقدری این ننگ را چگونه می خواهد از پیشانی مدیریتی خودش پاک کند که آدم هایی دور و بر خودش راه داده که این گونه تمایلات درونی خود را رو می کنند و حاضر هستند برای زمین زدن یک فیلم دفاع مقدسی به نام «شور شیرین» هر اقدامی انجام دهند؛ و من به شما بگویم که الان در بخش اکران با این مشکل مواجه هستیم که در اغلب سینماهای نمایش دهنده «شور شیرین» این فیلم را تنها یک سانس روی پرده می برند. متأسفانه اتفاق افتاده که آدم هایی در سینما بوده اند که مردم را از تماشای فیلم منع کرده اند و مثلا در مقابل تقاضای بلیط فیلم «شور شیرین» از مخاطب خواسته اند که به جای آن یک فیلم دیگر را ببینند. متأسفانه آن دوستانی که مأمور مخفی می فرستند، سعی می کنند تا به هر نحو ممکن سانس های فیلم ما را محدود کنند و تماشاگران را از تماشای آن منصرف نمایند. چون برخی از آنها موفقیت خود را در زمین خوردن این فیلم می دانند و برای اثبات حرف خود حاضر هستند این گونه کارها کنند. و بسیار متأسف هستم که این گونه افراد پشت فردی مثل آقای شمقدری سنگر گرفته اند و دست به این شیطنت ها می زنند...»

آنچه در این روزها از زبان عوامل فیلم هایی همچون «شور شیرین» می شنویم حکایتگر مظلومیت مضاعفی است که طی این سال ها دامنگیر سینمای ارزشی ایران شده است.

مظلومیتی عجیب و حیرت آور که درد و دریغ و حسرت را بر وجود انسان مستولی می سازد و هرچه وقوف بر کنه قضیه بیشتر می شود الم ناشی ازاین حدیث پر آب چشم هم بیشتر و بیشتر می گردد.

به راستی چرا و چگونه است که در دوران برپایی دولت ارزشی و عدالت مدار که داعیه ارزش های اسلامی و انقلابی را دارد باید شاهد چنین ظلم های بزرگی در حق معدود آثار سینمایی باشیم که با دغدغه حفظ و حراست از کیان اسلامی و انقلابی نظام و مردم ایران تولید شده اند.

فیلم هایی که با مشقت، تولید می شوند و بعد در گردنه پر پیچ و خم اکران و ارائه به مخاطب، در هزار توی مافیای اکران و تبلیغ، گیر می افتند و از هیچ حمایتی هم برخوردار نمی گردند.

فیلم هایی که شاید تنها گناهشان این باشد که نه وطن فروشی کرده اند و نه با ایجاد جذابیت های کاذب سعی نموده اند از نمادها و نمودهای جنسی و شهوات غریزی سوءاستفاده نمایند.

در حالی که سینمای ایران طی سال های گذشته و در طول دو دهه اخیر در غرقاب بی هویتی و تکرار و ابتذال گرفتار آمده، فیلمی همچون «شور شیرین» با رویکرد معرفی و ترویج روحیه رشادت و شهامت انقلابی و جهادی به سراغ زندگی یکی از محبوب ترین و خیره کننده ترین رزمندگان سال های دفاع مقدس یعنی شهید کاوه می رود و تلاش می کند و درحد توان و لیاقت خود به معرفی و تبلیغ و ترویج روحیه و سیره این مرد بزرگ خاصه برای قشر جوان جامعه بپردازد و کدام اولویت از این مهمتر و کدام نیاز از چنین کاری، ضروری تر برای سینمای امروز ایران؟

حال با چنین موقعیت و در چنین فضایی و با این عقبه و سابقه و صبغه، باید دید مدیران و مسئولان سینمایی در برابر چنین فیلمی چه رفتاری از خود نشان داده اند و می دهند؟!

آیا در تولید از آن حمایت جدی کرده اند؟

یا در اکران برایش موقعیت مناسبی فراهم آورده اند تا حداقل از چنگال مافیای اختاپوسی اکران برهانندش و فضایی نسبی برای مواجهه مخاطب عمومی با فیلم فراهم آورند؟

فضای تبلیغات به خصوص تبلیغات شهری تا چه اندازه برای چنین فیلمی فراهم بوده است؟

از نشریات و رسانه های هنری و شبه روشنفکری سینمایی البته بهتر است سخنی به میان نیاوریم که وضعیت این جرگه ها و نحله ها از پیش معلوم است و مثل همیشه یک بایکوت خبری است که از سوی قریب به اتفاق این رسانه های مدعی، نصیب چنین فیلم هایی می شود!

با این همه اما نباید ناامید شد و باید دل به دیدگان مردمی بست که همیشه در آزادی و آزادگی کامل، تصمیم می گیرند و نه مقهور فضا و شرایط شبه روشنفکری می شوند و نه منتظر مدیران و مسئولان این چنینی می مانند و اگر صداقت و صمیمیت در یک فیلم ببینند از آن حمایت می کنند و بر صدر می نشانندش؛ به رغم ادعای همه مدعیان و به رغم همه مشکلات و مصائب خواسته و ناخواسته ای که بر سینمای ارزشی ما در این روزها حکمفرماست و حکایت آن براستی حکایتی است دردآور و تکان دهنده!

همان جمله ناب و تابناک معروف که می گوید:

باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد؛ گاهی بهشت در دل آتش فراهم است!

محمد قمی