چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

رفع تهدید با تقویت دموکراسی


رفع تهدید با تقویت دموکراسی

در روزهای اخیر بحث در مورد امریکا و مسائل بین ایران و امریکا بیشتر مورد توجه رسانه های جناح محافظه کار و برخی چهره های آن جناح قرار گرفته و به خصوص تلاش دارند به نحوی آن را با رقابت های سیاسی در کشور مرتبط سازند

در روزهای اخیر بحث در مورد امریکا و مسائل بین ایران و امریکا بیشتر مورد توجه رسانه های جناح محافظه کار و برخی چهره های آن جناح قرار گرفته و به خصوص تلاش دارند به نحوی آن را با رقابت های سیاسی در کشور مرتبط سازند. نکته این امر در آن نهفته که دو ماه آینده که دوران رقابت انتخاباتی است به طور طبیعی باید عملکرد مجلس و دولت فعلی بررسی و نقد شود. مجلس هفتم گذشته از اینکه نمایندگان آن چگونه انتخاب شدند، چهار سال و دولت فعلی دو سال و نیم است که در اختیار جناح محافظه کار یا اصولگراست. هر دو آنها هم شعار اصلی شان حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم بوده است. دولت جدید وعده داده بود پول نفت را سر سفره مردم بیاورد، مجلس هم از ابتدا از همین گونه وعده ها داده است. اینک در زمان انتخابات به طور طبیعی همه انتظار دارند و باید این عملکرد مورد بررسی قرار گیرد و روشن شود مردم چقدر انتظاراتشان برآورده شده و مجلس و دولت چقدر به وعده هایی که دادند عمل کرده اند و آیا مردم راضی هستند یا نه، در سایر حوزه ها هم همین طور. این کار لازمه انتخابات است تا مردم بتوانند از عملکرد دولت و مجلس بهتر مطلع شوند و همچنین بتوانند آن را با دوره های قبل مقایسه کنند و ببینند وضعشان امروز بهتر شده یا بدتر تا بتوانند در انتخابات با اطلاع و شناخت کافی وارد شوند.

آنچه از عملکرد رسانه ها و چهره های حامی دولت و مجلس برمی آید این است که با توجه به مشکلات و نارضایتی مردم، آنها تلاش می کنند موضوع اصلی مورد بحث در انتخابات را تغییر بدهند و نگذارند مردم وارد بحث عملکرد دولت و مجلس شوند چون این عرصه را نقطه ضعف خود می دانند که دفاع قابل قبولی در قبال آن ندارند و نمی توانند مردم را قانع کنند. در نظرسنجی ها هم کاملاً متوجه شده اند که موقعیت طرفداران دولت در بین مردم مطلوب نیست و هرچه بیشتر از دولت و عملکرد آن دفاع کنند آرای بیشتری را از دست می دهند، به این دلیل می خواهند اذهان را به یک سمت انحرافی متوجه کنند که البته موفق نمی شوند و بالاخره در انتخابات آقایان باید جوابگوی اقدامات چند سال اخیر خودشان باشند.

و اما در رابطه با موضوع اصلی باید گفت روابط ایران و امریکا یکی از موضوعات پیچیده در عرصه روابط دوجانبه بین کشورها با آثار و پیامدهای جدی منطقه یی و بین المللی است که حدود ۳۰ سال تخاصم و تقابل پیوسته را در بطن خود دارد؛ تخاصم و تقابلی که با انقلاب و سقوط مهم ترین پایگاه امریکا در خاورمیانه شروع شد و تا امروز با شدت و ضعف هایی در دوره های مختلف ادامه پیدا کرده است. این تقابل در دوران انقلاب و پس از آن با اشغال سفارت امریکا اوج گرفت، در دوران ریاست جمهوری ریگان با فرستادن کیک و سلاح برای ایران در سال ۱۳۶۵ و در زمان جنگ ایران و عراق کاهش پیدا کرد ولی به دلیل عدم اقبال ایران مجدداً شدت پیدا کرد و امریکا به سمت حمایت تمام عیار از عراق در جنگ پیش رفت. در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی و به دنبال اشغال کویت و اصلی شدن مساله عراق در منطقه برای امریکا، تقابل امریکا و ایران دوران آرام تری را طی کرد و با آمدن خاتمی تقابل ها کمتر شد و در سال های آخر ریاست جمهوری کلینتون وزیر خارجه امریکا و پس از آن کلینتون به خاطر دخالت های این کشور در ایران در گذشته اظهار تاسف کردند که این امر ظاهراً در قبال هیچ کشور دیگری صورت نپذیرفته است.

با آمدن بوش این سیاست کاملاً دگرگون شد. سیاست بوش در قبال ایران از ابتدا نفی جناح های موجود در درون نظام جمهوری اسلامی و تلاش برای شکل دادن جریان سوم در ایران بود که این مساله را در تحلیل های سیاستمداران و مقامات امریکایی به کرات می توان دید.دولتمردان امریکا و به خصوص بوش در دوران ریاست جمهوری خاتمی بیشترین خصومت و تقابل را با جریان اصلاحات در ایران داشتند. دلیل این امر این بود که با شکل گیری و تحقق مردمسالاری سازگار با دین که در آن هم موازین دموکراسی و هم ارزش های فرهنگی و دینی مورد توجه مردم ملحوظ می شد عملاً مدلی برای بسیاری از کشورها به خصوص کشورهای اسلامی که مردم آنها مقید به حفظ ارزش های بومی، فرهنگی و دینی خود هستند، ارائه می شد. گرایش نسبت به چنین مدلی که بارقه های آن خود را در همان زمان نشان می داد هرگز در جهت منافع جنگ طلبان امریکا نبود.

نومحافظه کاران امریکایی همواره تلاش کرده بودند از ایران و از اسلام سیاسی چهره یی غیرعقلانی، ماجراجو، بی منطق و خشن و واپس گرا ارائه دهند و با آمدن خاتمی و اقبالی که در سطح منطقه و در سطح بین الملل از وی و ایده هایش شد همه تبلیغات آنها بی اثر شد و ارائه چهره یی مردمسالار و منطقی از دولت ایران امریکا را در مقابله با ایران در عرصه بین المللی خلع سلاح کرد. به این دلیل در دوران اصلاحات سیاست ها و تلاش رهبران کنونی کاخ سفید در قبال ایران مقابله با اصلاحات و تضعیف جریان اصلاحی در کشور بوده است. تمدید همه تحریم ها یا محور شرارت خواندن ایران از جمله این اقدامات بوش بود. در حقیقت جریان اصلاحی و دولت اصلاحات که بدون نگاه به خارج از درون جامعه و با اقبال گسترده مردمی شکل گرفته بود از نگاه بوش و جریان نومحافظه کار و رادیکال حاکم بر امریکا مهم ترین محور شر برای منافع امریکا در منطقه بود لذا برای تضعیف آن از هیچ اقدامی فروگذار نکردند. این سیاست امریکا کاملاً هماهنگ با سیاست اسرائیل بود که انتخاب خاتمی را باعث گسترش نفوذ ایران در منطقه می دانست و با آن مخالف بود و حتی به طرق مختلف تلاش می کرد مانع گسترش روابط دولت های اروپایی با ایران شود. البته در آن دوران همه آن کسانی هم که امروز فریادهای ضدامریکایی شان گوش فلک را پر کرده در مقابله با خاتمی و دولت اصلاحات با امریکا و اسرائیل مسابقه داشتند و هرگز هم هم سو با آنها و ستون پنجم آنها نبودند.

آنچه در عمل اتفاق افتاده این بوده که سیاست های رادیکال های امریکا تقویت کننده جریان رادیکال در ایران و منطقه خلیج فارس بوده و این جریان بیشترین سود را از سیاست های بوش در قبال ایران برده و چون تشدید خصومت با امریکا را کاملاً در جهت تقویت جایگاه خود ارزیابی می کند کاملاً در این جهت گام برمی دارد. در واقع بخشی از نیروهای محافظه کار و به خصوص جریان رادیکال آن به این تحلیل باور دارند که وجود دشمن خارجی و به خصوص یک دشمن بزرگ خارجی برای آنها و شاید برای کشور مفید است زیرا؛

اولاً با داشتن یک دشمن قوی خارجی بهتر می توان انسجام داخلی را حفظ کرد. ثانیاً چنین دشمنی به خصوص با تشدید تنش عامل تقویت جریان رادیکال در داخل کشور می شود. ثالثاً زمینه را برای فرافکنی مشکلات داخلی فراهم می کند و می توان با پررنگ کردن دشمن خارجی از کنار مشکلات داخلی و ناتوانی ها در اداره کشور عبور کرد.

برای جنگ طلبان امریکا هم چنین سیاستی مطلوب است چون با این سیاست امریکا می تواند تصویری ماجراجو و خطرناک از ایران ارائه دهد و کشورهای منطقه را از ایران دور کند و در محافل و سازمان های بین المللی هم فشارها، محدودیت ها و تحریم هایش علیه ایران را افزایش دهد.

ولی از نظر ما منافع کشور ایجاب می کند در رابطه با امریکا تهدید جدید ایجاد نکنیم، تنش را تشدید نکنیم و حتی الامکان تهدیدهای موجود را کاهش دهیم و با کاهش حساسیت ها و نگرانی های دیگر کشورها از امکانات موجود در سطح بین المللی برای توسعه کشور استفاده کنیم. چنین سیاستی هم تامین کننده منافع ملی خواهد بود و هم باعث بهبود وضع اقتصادی مردم خواهد شد.

به هر حال اگر از نظر آقایان دولت کنونی امریکا برای کشور ما تهدیدساز است که از نظر ما هست راه مقابله با چنین تهدیدی هم تنها تقویت دموکراسی در داخل کشور است مساله یی که در سال ۱۳۷۶ یک بار تجربه شد و تهدید جدی امریکا را انتخابات آزاد آن سال مرتفع کرد.

دموکراسی را هم اصلاح طلبان از امریکا نیاموخته اند بلکه آن را از انقلاب و اندیشه های حضرت امام آموخته اند که می فرمود «میزان رای ملت است». این جمله امام قوی ترین شعار دموکراسی خواهی است که مدعیان تبعیت امام به طرق مختلف آن را زیر پا گذاشته اند. البته حتماً دوستان اصولگرای مخالف امریکا فراموش نکرده اند که نماینده جناح آنها در سال ۱۳۷۶ به وزارت خارجه انگلیس شرفیاب شد و قبل از انتخابات ریاست جمهوری به آنها اعلام کرد کسانی که اطراف آقای خاتمی هستند همان کسانی هستند که سفارت امریکا را اشغال کردند و ما با اشغال سفارت مخالف بودیم و اگر کاندیدای ما انتخاب شود ما می توانیم با شما و امریکا در منطقه و از جمله عراق همکاری داشته باشیم.در پایان باید اشاره شود که اصلاح طلبان توجه دارند که وارد یک جنگ زرگری ساخته و پرداخته رقیب نشوند و توجه اصلی خود را تا انتخابات به کالبدشکافی عملکرد دولت و مجلس معطوف و روشن کنند که آیا دولت فعلی سفره های مردم را پررنگ تر کرده یا کمرنگ تر و مجلس فعلی که از ابتدا وعده ارزانی می داد و عدم افزایش قیمت بنزین را به عنوان عیدی به مردم اعلام می کرد، برای معیشت مردم چه کرده است.

محسن میردامادی



همچنین مشاهده کنید