چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
ایران در آستانه كودتا
پس از انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ میان دولت وثوقالدوله با انگلیسیها كه طی آن اداره امور مالی و نظامی ایران به عهده مستشاران انگلیسی واگذار شد، مقامات بریتانیائی علیرغم امتناع مجلس شورای ملی از تصویب این قرارداد شدیداً بر لزوم اجرای آن پافشاری میكردند.
دولت بریتانیا مستشاران نظامی و مالی خود به نامهای دیكسن و آرمیتاژ اسمیت را بدون در نظر گرفتن غیرقانونی بودن قرارداد از نظر قانون اساسی ایران به تهران فرستاد. دیكسن در اجرای مأموریت خود با دو مانع عمده روبرو بود: از یكسو مخالفت افسران وطنپرست كه در ژاندارمری مشغول خدمت بودند و خودكشی «سرتیپ فضلالله آق اولی» اوج این مخالفت بود، از دیگر سو مخالفت صاحب منصبان قزاق كه در رأس آنها استاروسلسكی فرماندهٔ نیروی قزاق بود كه در طی كودتایی داخلی قدرت را از كف كلنل «كلرژه» نمایندهٔ دولت كرنسكی در روسیه خارج ساخته بود.
انقلاب روسیه با اثر عظیمی كه در ایران داشت، روحیهٔ ضد انگلیسی و انقلابی را در شهرهای شمالی گسترش داده بود. به دلیل حضور سربازان روسی در ایران و تبلیغ افكار انقلابی توسط شوراهای نمایندگان سربازان روسی، از دل انقلاب روسیه به مانند دوران مشروطه و استبداد صغیر، شوراهای محلی و انجمنهایی در شهرهای تبریز، كرمانشاه، انزلی و ... به وجود آمد. ۱ این انجمنها محل مناسبی برای ترویج افكار چپگرا بودند و به نظر میرسد وسعت دامنهٔ آنها سبب اتحاد و نزدیكی كوچك جنگلی به آنها شده باشد.
ضدیت با قرارداد باعث مشروعیت بیشتر جنبشهای ضد مركز شد،علاوه بر كوچك جنگلی، در تبریز شیخمحمد خیابانی از اعضای سابق حزب دموكرات علیه حكومت مركزی علم مخالفت برافراشته بود. در نتیجه سیاست لرد كرزن وزیر خارجه بریتانیا در تصاحب ایران و جلوگیری از نفوذ بلشویسم به بن بست رسیده بود.
فرماندهٔ نیروهای انگلیس در ایران این وضعیت رو به وخامت را چنین توصیف میكند: «پنهانكاری در انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ و این واقعیت كه مجلس نیز حضوری نداشت و به كار بردن نادرستترین روشها برای انعقاد قرارداد...، همگی این باور را تقویت كرد كه بریتانیای كبیر در واقع از دشمن دیرین، روسیه بهتر نیست.این احساس به وجود آمده بود كه بریتانیا به هر نحوی باید از كشور بیرون برود. شورشهای آذربایجان و ایالات سواحل خزر و گسترش تبلیغات بلشویكها نتیجهٔ این احساسات بود. چون این تصور وجود داشت كه بلشویسم نمیتواند بدتر از انگلیسیها، باشد و شاید، اگر ادعاهای بلشویكها مبنی بر تأمین عدالت برای ستمدیدگان راست باشد، بهتر هم باشد.» ۲
در پیچ و خم این حوادث، كاكس وزیر مختار بریتانیا به سرزمین غنیمتی انگلستان یعنی عراق رهسپار شد و نورمن جایگزین وی شد. نورمن كه بعدها توسط كرزن از عوامل شكست قرارداد برشمرده شد۳، مأموریت خود را در شرایطی وخیم آغاز كرد؛ وثوقالدوله كه در آغاز صدارت خود توانسته بود اقدامات مثبتی در جهت تثبیت قدرت حكومتی مركزی در ایالات و ولایات انجام دهد، در این زمان در پایتخت با مشكلات دست و پنجه نرم میكرد. شاه نیز علیرم بهرهمندیهای مالی از انگلستان برای همراهی با قرارداد۴،پس از بازگشت از اروپا نغمهٔ مخالفت با رئیس الوزراء را ساز كرد. وثوقالدوله دیگر از صلاحیت و توانایی اجرای قرارداد برخوردار نبود، بنابراین باید مقام خود را به شخص دیگری واگذار میكرد.
با كنارهگیری وثوقالدوله از رئیسالوزرایی، مشیرالدوله از رجال وجیهالمله جایگزین وی شد.
مشیرالدوله اجرای قرارداد را تا تصویب مجلس به حالت تعلیق درآورد، همچنین مذاكراتی را با دولت شوروی كه پشتیبان جنگلیها بود آغاز كرد و با اعزام مخبرالسلطنه هدایت به آذربایجان، غائلهٔ خیابانی را فرو نشاند.
مشیرالدوله علیرغم موفقیت نسبی در عرصهٔ داخلی از لحاظ سیاست خارجی با مشكلاتی مواجه بود، برای نمونه كرزن مخالف مذاكره ایران با دولت شوروی و معلق نگاهداشتن قرارداد ۱۹۱۹ بود.
عاقبت اختلافات كرزن با مشیرالدوله منجر به سقوط كابینهٔ رئیسالوزرای ایران شد. یكی از اهداف قرارداد ایجاد قشون متحدالشكل و نهایتاً انحلال نیروی قزاق بود، استاروسلسكی فرمانده این نیرو در برابر این طرح مقاومت میكرد و از موانع اجرای قرارداد محسوب میشد. دولت بریتانیا خواهان بركناری این فرمانده روسی از مقامش بود، ولی مشیرالدوله حاضر به قبول خواستهٔ آنها نبود، تا اینكه عملیات قزاقها علیه نیروهای جنبش جنگل آغاز شد، عملیات نیروی قزاق بر ضد جنگلیها هر چند آغازی موفقیتآمیز داشت، اما ناكامی استاروسلسكی در تسخیر انزلی و عقبنشینی از مناطق تسخیر شده، موقعیت وی را به خطر انداخت. این امر فرصت مناسبی پدید آورد تا بار دیگر دولت بریتانیا، برای بركناری استاروسلسكی دولت ایران را تحت فشار قرار دهد، اما مشیرالدوله كنارهگیری را بر تسلیم شدن در برابر خواست انگلیسیها ترجیح داد و در آبان ۱۲۹۹ مقام خود را به سپهدار اعظم رشتی واگذار كرد.
انتخاب سپهدار به عنوان رئیسالوزراء نشان از بنبست در صحنهٔ سیاسی ایران داشت، وزراء و سیاستمداران برجسته یا به مزدوری اجانب متهم بودند و یا در عرصهٔ سیاست خارجی با مشكلات و سنگاندازیها روبرو بودند، علاوه بر این رجال ایرانی ناكارآمدی خود در حل مشكلات كشور را به اثبات رسانده بودند.
با كنار رفتن مشیرالدوله، مأموریت استاروسلسكی نیز در ایران خاتمه یافت و دولت بریتانیا توانست یكی از مخالفان قرارداد را از سر راه بردارد. عزل استاروسلسكی به قیمت كنار رفتن مشیرالدوله تمام شد، رئیسالوزرایی كه میتوانست اوضاع را به طرز نسبتاً قابل قبولی سر و سامان دهد. سپهدار در حالی سكان كشتی طوفانزدهٔ ایران را در اختیار گرفت كه اوضاع متشنج و بحرانی بود. «بهار» روزنامهنگار و سیاستمدار در توصیف آن روزها مینویسد:
«مازندران به دست قوای دولت بود، میرزا كوچك خان قهر كرده و از احسانالله خان خالو قربان و بلشویكها جدا شده بود، حملات روسها كه به حمایت بلشویكها بر گیلان تاخته بودند قوای قزاق را عقب رانده بود، انگلیسیها از مقاومت خود در برابر مهاجمین و حتی از پول دادن به قزاقخانه خودداری میكردند، قزاقها در فاصلهٔ بین منجیل تا قزوین با ساز و برگی بیاندازه مندرس و خراب درمانده، دولت در حال بحران، شاه در خیال فرار، رجال سیاسی در صدد كسب مقام وزارت، سیاسیون درصدد وكالت و هنگامه طلبان با حربهٔ قرارداد مشغول قتل عام وكلای دورهٔ چهارم شده بودند. این بود روح اوضاع آن عصر... .» ۵ سپهدار با وجود این مشكلات و نابسامانیها متعهد به گشایش مجلس و تصویب قرارداد بود، تعهدی كه نه تنها برای سپهدار بلكه برای هر سیاستمدار دیگری سنگین بود. نورمن سفیر انگلیس در تهران در گزارشی به كرزن وزیر خارجهٔ انگلیس به این امر اشاره كرده و مینویسد:
«... در شرایط فعلی هیچ نخستوزیر محبوبی قدرت گشایش مجلس را ندارد، سپهدار حتی اگر هم بخواهد نمیتواند چنین كاری را بكند. دشمنان ما در درون و بیرون مجلس به صدای بلند خواستار به تعویق افتادن و رد شدن عهدنامهاند. »
اگر حكومت اعلیحضرت داوطلبانه این معاهدهٔ منفور را ملغی اعلام كند، مهمترین مانع بر سر گشایش مجلس از میان برداشته خواهد شد. در شرایط فعلی، شاه كه مثل همیشه ترسیده است، ممكن است به این نتیجه برسد كه تنها از راه از میان برداشتن این بن بست كه روز به روز نیز برای نظم عمومی خطرناكتر میشود بر سر كارآوردن حكومتی است كه قدرت ملغیكردن معاهده را داشته باشد.» ۶
قرارداد ۱۹۱۹ در میانهٔ راه متوقف شده بود، لرد كرزن طراح و مدافع اصل آن تنها با موانع در داخل ایران روبرو نبود بلكه در خود لندن زمزمههایی در مخالفت با سیاست خود میشنید، عدهای از نمایندگان مجلس عوام انگلستان به علت بحران شدید اقتصادی كشور پس از جنگ معتقد بودند برای جلوگیری از ورشكستگی دولت باید از هزینههای گزاف نظامی كه برای نگهداری نیروهای نظامی در كشورهای دیگر صرف میشود، كاست. ۷
از سوی دیگر كارگزاران بریتانیایی هندوستان نیز بر این اعتقاد بودند كه باید ایران را به حال خود رها كرد و در نهایت به مشاورتها و راهنمائیهائی در امور اقتصادی به آن كشور اكتفا شود.
مطابق این سیاست، ژنرال آیرونساید مأموریت یافت تا تخلیهٔ نیروهای انگلیسی مستقر در شمال ایران را به انجام برساند. آیرونساید همكار خوبی برای نورمن محسوب میشد، او نیز بر بیفایده بودن تلاش كرزن برای تصویب قرارداد تأكید داشت.
آیرونساید پس از خلاصی از استاروسلسكی، به سازماندهی نیروهای قزاق پرداخت و اسمایس را برای این منظور برگزید. در ضمن آیرونساید وظیفهاش را كه خارج كردن نیروهای انگلیسی از شمال ایران بود، از نظر دور نمیداشت، از این رو یافتن فرماندهی مورد اعتماد برای قزاقها از دل مشغولیهای او در این برهه بود. در این زمان لرد كرزن از ایجاد یك نیروی زیر نظر افسران انگلیسی و واگذاری تجهیزات نظامی به ایران مأیوس بود و از بیم حملهٔ بلشویكها، تخلیهٔ اتباع انگلیسی را توصیه میكرد، همچنین برای حفظ جنوب و مركز به توافق با بختیاریها و استفاده از تفنگداران جنوب میاندیشید. ۸
آیرونساید به همراه كلنل اسمایس رضاخان را به فرماندهی قزاقهای مستقر در آقبابا منصوب كرد. رضاخان از نظرگاه آیرونساید میتوانست حتی رهبری كشور را بر عهده گیرد: «آنچه ایران به آن احتیاج داشت، یك رهبر بود. شاه جوان، تنبل و بزدل بود و همیشه ترس جان خود را داشت. برخورد كوتاه من با او مرا واداشت كه فكر كنم او همیشه در آستانهٔ اتخاذ این تصمیم است كه به اروپا برگردد و ملتش را به حال خود رها كند. در آن سرزمین من تنها یك مرد را دیدم كه توانایی رهبری آن ملت را داشت. او رضاخان بود مردی كه عنان اختیار تنها نیروی مؤثر نظامی كشور را در دست داشت. آیا شاه آنقدر عاقل بود كه به این مرد اعتماد كند.» ۹
آیرونساید در حالی ایران را به قصد بغداد ترك میكرد كه نطفهٔ یك كودتا را منعقد ساخته بود.
رضا مختاری اصفهانی
پینوشتها:
۱. ا. س. ملیكف: استقرار دیكتاتوری رضاخان در ایران، ترجمهٔ سیروس ایزدی، شركت سهامی كتابهای جیبی با همكاری امیركبیر، تهران، ۱۳۵۸، ص ۱۵.
۲. به نقل از یرواند آبراهامیان: ایران بین دو انقلاب، ص ۱۴۶.
۳. سرپرسی نورمن: ماجرای شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، انتشارات فلسفه، تهران ۱۳۶۳، ص ۳۷.
۴. حسین مكی: زندگانی سیاسی سلطان احمد شاه، ص ۴۱ـ ۴۰ و نیز نك ایرج ذوقی: تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ، صص ۴۳۲ ـ ۴۳۱.
۵. ملكالشعراء بهار: تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج ۱، ص ۵۷.
۶. سر ادموند آیرونساید: خاطرات و سفرنامهٔ ژنرال آیرونساید، صص ۱۹۹ ـ ۱۹۸.
۷. ایرج ذوقی، پیشین، ص ۴۰۸.
۸. آیرونساید پیشین، صص ۱۴۸ ـ ۱۴۴.
۹. آیرونساید: پیشین، ص ۷۹.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست