سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

زلیخاگری زمینه ها, آثار و عبرت ها


زلیخاگری زمینه ها, آثار و عبرت ها

بی گمان یکی از زیباترین, آموزنده ترین و کامل ترین داستان های قرآنی, داستان حضرت یوسف ع است که سوره ای کامل را به خود اختصاص داده است

بی گمان یکی از زیباترین، آموزنده ترین و کامل ترین داستان های قرآنی، داستان حضرت یوسف(ع) است که سوره ای کامل را به خود اختصاص داده است. داستان حضرت یوسف(ع) بیانگر زندگی کامل یک شخص از کودکی تا میان سالی و دست یابی به هر آن چه خواسته بود می باشد. داستان کودکی با رنج ها و آزارهای برادران حسود و فروش و بردگی در کشور غریب و بازی های مکارانه زنان اشراف در دربار و حکومت که هر آن او را از صداقت و پاکی و رشد به سوی گمراهی و دروغ و نیرنگ می کشانند. اما وی با تکیه و توکل بر ذات یگانه احدیت و پذیرش همه سختی ها و دوری ها و زندان ها توانست مکر کسانی را که از روی حسادت یا مجذوبیت، وی را به چنین زندگی غیرقابل تحملی کشانده بودند به خود ایشان بازگرداند و سربلند از همه آزمون ها و ابتلائات الهی به مقام عالی و کمالی انسانی برسد و الگوی همه کودکان، جوانان و مردانی شود که با کوچک ترین سختی از راه بیرون می روند.

داستان زلیخا در میان داستان یوسف(ع) بخشی کوچک را تشکیل می دهد ولی از همه سخت تر است. زیرا آزمونی بس خطرناک بود که اگر در دام وسوسه های ابلیسی زلیخا گرفتار می آمد هرگز نمی توانست از پیامدهای عذاب آور آن در امان ماند.

مطالعه این بخش از داستان یوسف(ع) از آن جا مهم است که امروزه بسیاری از ابتلائات جامعه و آزمون های جوانان ما به سبب گسترش وسایل ارتباطی تصویری و صوتی و فن آوری پیچیده بیش از پیش شده است و جوانان برای رهایی از گمراهی و دست یابی به صداقت و پاکی می بایست از راه دشوار آزمون های زلیخاهای بسیار زمانه عبور کنند تا به سلامت از این مرحله بگذرند.

نویسنده در نوشتار حاضر تلاش کرده تا با نگاهی به آیات قرآنی درباره روش ها و حیله های زلیخا، راهکار مقابله و ایستادگی با آزمون سخت و دشوار عشق زلیخایی را ارائه دهد؛ زیرا جوانی مرحله عشق است که دام های آن بسیار و خطرات آن به مراتب افزون تر از هر مرحله دیگر است. در واقع می توان این دوره را دوره بحران های جوانی برشمرد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

● شخصیت شناسی زلیخا

در آیات قرآنی از همسر عزیز مصر سخن به میان آمده اما نامی از زلیخا مطرح نشده است. در منابع تفسیری نام وی را زلیخا گفته اند ولی چنان که از روایات تفسیری برمی آید زلیخا لقب همسر عزیز و نخست وزیر مصر بود. نام او را برخی منابع و ماخذ تفسیری راعیل ذکر کرده اند. (مجمع البیان شیخ طبرسی، ج ۵ و ۶ ص ۳۳۸)

زلیخا از زنان معروف مصر بود و چنان که آیات قرآنی بیان می کند در میان زنان اشراف و جامعه به طور کامل شناخته شده بود.

قرآن بیان می کند که وی از شوهر فرزندی نداشت. و در اندیشه این بود که کسی را به فرزندخواندگی برگزیند. از این رو عزیز مصر پس از خرید حضرت یوسف(ع) در معرفی و فلسفه وعلت خرید وی می گوید شاید او را به فرزندی برگزینیم. (سوره یوسف آیه ۲۱) از این نظر می توان گفت که وی را تا زمانی که حضرت یوسف(ع) را خریدند فرزندی نبود و زمانی بس طولانی بر او گذشته بود و این ناباروری وی را به رنج و شوهر را به فکر و چاره جویی افکنده بود.

● زن سالاری زلیخا

همسر وی عزیز مصر، مردی بود که در برابر زلیخا کوتاه می آمد و به شکلی در برابر خواسته های او مقاومت نمی کرد و به تعبیر امروزی نوعی زن سالاری در خانه عزیز مصر حاکم بود.

شاید ریشه این امر در جایگاه خانوادگی زلیخا نهفته بود که عزیز مصر با همه مقام و جایگاه اجتماعی در برابر زلیخا خود را کوچک و مردی مطیع می دانست.

این گونه تحت سلطه زلیخا بودن عزیز مصر را می توان از شیوه برخورد عزیز در برابر کامجویی زلیخا از یوسف(ع) و دعوت آن حضرت(ع) به نهان کاری و سکوت در برابر این خواسته نادرست و زشت و هم چنین خواسته نابحق بازداشت و زندان کردن آن حضرت(ع) برای مجازات و مواخذه به دست آورد. (یوسف آیات ۲۹ و ۳۲)

زلیخا در کاخ بزرگ با درب های متعدد و گوناگون (یوسف آیه ۲۳) زندگی می کرد و از همه گونه امکانات رفاهی برخوردار بود.

وی در دستگاه حکومتی مصر قدرت و نفوذ بسیاری داشت. این قدرت نه تنها به سبب شوهر و همسر خویش بلکه به علل دیگری نیز بوده است. این نفوذ در قوه قضایی کشور و مدیریت زندان ها نیز بود از این رو به راحتی یوسف(ع) را به زندان و یا شکنجه و عذاب تهدید می کند و حتی این کار را با همه مخالفت های شوهر خویش انجام داده و در نهایت حضرت یوسف(ع) را به زندان می افکند. (یوسف آیات ۳۲ و ۳۵)

● عشق جنون آمیز

زلیخا زنی درباری با همه خواسته های یک زن است. از قدرت و آزادی برخوردار می باشد و بر این گمان است که قدرت و اعتبار و مقام وی می تواند او را به هر خواسته مشروع و نامشروع برساند و هر سدی را از جلوی وی بردارد. این گونه است که مقاومت یوسف(ع) در برابر خواسته های وی بر او گران می آید و یوسف را تهدید به شکنجه و یا زندان می کند.

به نظر می رسد که عزیز مصر در هنگام دیدن و خریدن حضرت در این اندیشه بود که وی را به عنوان فرزند برگزیند. زیبایی یوسف و دیگر جاذبه های معنوی این امکان را فراهم آورده بود که عزیز در برابر آن حضرت چنان رفتاری نشان دهد و برده ای را برای فرزندی برگزیند. به نظر می رسد که عزیز نوعی ارتباط روحی میان خود و او می یافت چنان که از نظر شکل و ظاهر نیز به گونه ای بود که گزینش وی به عنوان فرزند، شدنی بود؛ زیرا هر دو از مردم غیرمصری بودند.

جذابیت های ظاهری و معنوی یوسف موجب می شود تا عزیز در همان آغاز معرفی او به عنوان فرزند خوانده، زلیخا را به احترام و تکریم وی دعوت نماید. (یوسف/ ۲۱)

پس از ورود آن حضرت(ع) به خانه زلیخا وی مورد احترام و تکریم قرار می گیرد و از قدرت و مکانت والایی برخوردار می شود.

در این دوره وی آموزش های خاصی را می بیند و به بلوغ و رشد همه جانبه می رسد. تأکید قرآن بر دانستن تأویل الاحادیث یعنی تحلیل رخدادها و تعبیر رویاها (یوسف آیه ۲۱) و دست یابی به دانش های عادی و حکمت (حکومت و داوری و آینده بینی و رفتاری برخاسته از هدف نگری) وی را در مقام محسنان و نیکوکاران قرار می دهد و از مقام و جایگاه ویژه ای در نزد خداوند و خلق بهره مند می شود. (یوسف آیه ۲۱)

● مراوده با یوسف (ع)

کمالی که حضرت یوسف از همه جهات به دست می آورد، زلیخا را به سوی خود می کشاند. زلیخا همواره می کوشید تا با یوسف(ع) رفت و آمد داشته باشد و او را در هر جایی با خود همراه کند. مراوده و آمد و شد وی به گونه ای بود که بی یوسف نمی توانست زمانی را بگذراند.

این رفت و آمدها و هم نشینی ها دل زلیخا را برد و چنان عاشق یوسف شد که قرآن از آن به شغف یاد می کند. «شغف» نفوذ جنون آمیز امری در دل و جان آدمی است. این حب و دوستی چنان زلیخا را از خود بی خود کرده بود که جنون آمیز رفتار می کرد (شغفها حبا) از این رو زنان اشراف پس از مشاهده حرکت ها و حیله های زلیخا از عشق جنون آمیز وی سخن می گویند. (یوسف آیه ۳۰)

● مکر زلیخا

زلیخا هر کاری کرد تا دل یوسف را نرم کند، شدنی نبود، زیرا یوسف از کاری زشت و نامشروع دوری می ورزید و هرگز برخلاف عقل و شرع عمل نمی کرد. علم و حکمت و دانش هایی چون تحلیل رخدادها و عاقبت اندیشی و آخرت خواهی و ترس از خداوند موجب می شد تا وی هرگز گامی برخلاف عقل و سیره عقلا و شریعت برندارد.

زلیخا برای تصاحب حضرت مکری اندیشید و هنگامی که آن حضرت در نزد وی بود درهای خوابگاهش را بست و او را در زندان خواسته های خویش گرفت تا از وی کام جویی کند. اما خویشتن داری یوسف و عصمت وی موجب شد تا تن به خواسته زلیخا نداده و از اتاق بیرون آید ولی زلیخا وی را دنبال کرد و خواست از خروج وی ممانعت کند. (یوسف آیه ۲۴) فرار حضرت یوسف(ع) موجب شد تا زلیخا از پشت به پیراهن وی درآویزد و او را به سوی خود کشد و بدین ترتیب پیراهن آن حضرت از پشت پاره می شود. (یوسف آیات ۲۵ تا ۳۲)

در این کشمکش بود که هر دو، عزیز را در برابر خود می بینند. زلیخا پیش دستی کرده با دروغگویی، تهمت ناروای کامجویی را به یوسف می زند و می گوید آن حضرت قصد تجاوز و مراوده و کام جویی را داشت. (یوسف آیات ۲۵ و ۲۶) وی حتی پیش از اثبات گناه، خواستار مؤاخذه و مجازات یوسف می شود و سخن خود را به عنوان شهادت واقعی و بیان حقیقت فرض کرده و هیچ گونه محاکمه و داوری را لازم و ضروری برنمی شمارد (یوسف آیه ۲۵) وی هم چنین می کوشد تا با بیان سخنان و جملاتی همسر خویش را تحریک کرده و بی هیچ گونه تأمل و بررسی و تحقیق اقدام به مجازات نماید از این رو می گوید: ما جزاء من اراد باهلک سوء؛ مجازات کسی که اراده زشت و بدی نسبت به اهل و خانواده داشته است، چیست؟ چنین شخصی شایسته آن است که مجازات شود یا دست کم به زندان افکنده شود، ولی یکی از بستگان وی باتوجه به نوع کشمکش و ادعای متضاد دو نفر پیشنهاد می کند که به شیوه درگیری توجه شود. اگر پیراهن یوسف(ع) از جلو پاره شده باشد پس او خواستار کامجویی بوده است که با مقاومت زلیخا روبه رو شده است و اگر از پشت سر پاره شده باشد آن کس که خواستار کامجویی بوده زلیخا است و یوسف مقاومت کرده است. (یوسف آیه ۲۷)

با روشن شدن مسئله و این که زلیخا خواستار کام جویی بوده و به دروغ تهمت به یوسف زده، عزیز تنها ناچار می شود تا همسر خویش را سرزنش کند (یوسف آیه ۲۹) عزیز هر چند که همسر خویش را به استغفار و پوزش خواهی از خود و یوسف دعوت می کند و او را گناهکار برمی شمارد که کاری براساس اشتباه انجام داده (یوسف آیه ۲۹) ولی بر این باور است که این یک مسئله خانوادگی است که می بایست به بیرون خانه و خانواده کشیده نشود و هتک حرمت حریم خانواده نشود. تاکنون که عملی سر نزده و تنها خطایی انجام شده که هیچ یک از طرفین لازم نیست مجازات شوند و تنها همسرش می بایست سرزنش شود و دیگر سراغ این کار نرود. عزیز از حضرت یوسف(ع) می خواهد این مسئله را فراموش کند و داستان را برای کسی نقل نکند. (همان)

اما مسئله به این شکل نهان نمی ماند و داستان عشق جنونی زلیخا پخش می شود؛ زیرا زلیخا دست از خواسته خود نمی کشد و هنوز خواهان بهره مندی از یوسف(ع) است. زنان اشراف داستان عشق جنونی را نقل مجالس خویش می کنند (یوسف آیه ۳۰)

زلیخا که خود بگفته همسرش عزیز مصر اهل کید و مکر بوده و به هر حیله و چاره ای می کوشید تا دلبری کند و کام جویی نماید، دانست که زنان مصر خود کم تر از وی نیستند و آنان نیز چنین رفتارها و گرایشاتی دارند خداوند از شیوه دیگر زنان مصری به (مکرهن) یاد می کند. به این معنا که آنان خود نیز کسانی از این دست بودند ولی تنها می کوشیدند تا زلیخا را بدنام کنند. (یوسف آیه ۳۱)

زلیخا زنان اشراف را به دیدار یوسف(ع) دعوت می کند تا جایی که آنان در هنگام دیدن وی دست های خویش را به جای میوه می برند و می گویند که این بشر نیست بلکه فرشته ای از فرشتگان است. (یوسف آیه ۳۱)

در این هنگام زلیخا به طور رسمی و در حضور زنان اشراف خواهان کام جویی می شود (یوسف آیه ۳۲) و حریم ها را می شکند. به پیروی از وی زنان دیگر اشراف نیز خواهان این عمل می شوند و این گونه است که دشمنان آن حضرت(ع) فزون تر از پیش می شوند و تهدیدها از هر سو افزایش می یابد و هر کسی وی را به زندان و یا شکنجه و امور دیگر تهدید می کند تا خوار و ذلیل شود مگر آن که به خواسته نامشروع و زشت آنان تن دهد. (یوسف آیه ۳۲)

اما آن حضرت از خداوند می خواهد که راهی برای رهایی وی قرار دهد که بدین ترتیب زنان اشراف، خسته از نرسیدن به کام یوسفی، او را به زندان می افکنند.

● زمینه های عشق جنونی زلیخا

قرآن افزون بر بیان داستان عشق جنونی زلیخا، به علل و انگیزه هایی که موجب چنین رفتاری شده نیز می پردازد.

الف) مراوده

در آیه ۳۲ سوره یوسف بر واژه مراوده تاکید می ورزد. مراوده نوعی خاص از روابط اجتماعی است که در ادبیات امروزی به دید و بازدید پیاپی و دایمی دو تن و دو خانواده گفته می شود. دوستان و یا دوستان خانوادگی که همواره وقت و بی وقت در کنار هم هستند و با هم نشست و برخاست دارند دارای چنین مراوده ای هستند. زندگی ای که به شکل مراوده انجام شود بسیاری از حریم ها و حرمت را می شکند و همان گونه که آداب در میان دوستان از میان می رود و رفتار رسمی به کناری نهاده می شود:تسقط الاداب بین الاحباب، هم چنین نوع روابط میان دو فرد و یا دو دسته تغییر می کند و اسرار و نهان ها به آشکار و پیدا تبدیل ماهیت می دهد. از این رو عشق و گاه جنون پیدا می شود.

پسر و دختر و یا زن و مردی که همواره با هم رفت و آمد دارند و همنشین هستند نوعی علاقه و عشق در میان ایشان ایجاد می شود که حرمت ها و حریم ها را از میان می برد. انسان با تکرار دیدار، دل به عشق می سپارد و از آن جایی که در زندگی خانوادگی با مشکلاتی مواجه می شود عشق و محبت را در نزد دیگری می جوید به ویژه که دیگری هرگز چنان که باشد خود را نشان نمی دهد و حتی با سقوط اداب نوعی حرمت و حریم ها و به زبان امروزی بازیگری وجود دارد. این گونه است که دلربایی بیش تر و افزون تر می شود و محبت ها خود را به شکل (شغف حبی) نشان می دهد.

ب) سلطه گری

از دیگر عواملی که در آیه فوق برای کام جویی از یوسف(ع) مطرح شده مساله سلطه ای است که زلیخا بر یوسف(ع) داشت و می توانست او را به عنوان فرزند خوانده به هر جایی بکشاند و یا همانند غلام به سوی خود دعوت کند. این مساله را می توان از بستن درهای کاخ از سوی زلیخا به دست آورد. این سلطه خود موجب می شود تا شخص نتواند واکنش های طبیعی از خود نشان دهد و ناچار تن به کام جویی می دهد.

در زمان کنونی این مساله میان کارمندان برخی ادارات به ویژه بخش خصوصی با مدیران و صاحبان شرکت ها نمود دارد. عده ای از کارمندان دختر و حتی زن تحت سلطه مدیران و صاحبانی هستند که نمی توانند از کام جویی آنان فرار کنند. در گزارش های ارتش آمریکا به صراحت به سلطه فرماندهان بر زنان و دختران ارتش اشاره شده و بارها به سوء استفاده سلطه گران توجه داده شده است. این گزارش ها بخش افشا شده و یا اعتراض شده از سوی بهره کشیدگان است. بسیاری از این کارها همواره مخفی مانده و هرگز طرح و یا به مجامع قضایی و داوری کشیده نشده است.

بنابراین سلطه بر مرد و زن را می توان یکی از علل افزایش تجاوزات و تعرضات کام جویانه برشمرد.

ج) سلطه زن بر شوهر

البته سلطه زن بر شوهر چنان که در داستان زلیخا آمده یکی دیگر از علل و عوامل راه یابی تعرضات جنسی در محیط خانوادگی و یا اداری است. مردانی که بر همسران خویش تسلط ندارند نسبت به خیانت های همسر به دیده اغماض می نگرند و یا نسبت به آن بی تفاوت هستند و یا اگر واکنشی نشان می دهند واکنشی در خور توجه نیست چنان که عزیز مصر نسبت به همسر خویش با وجود همه ادله، واکنش ساده درحد سرزنش نشان داد و حتی نسبت به عملکرد بعدی وی نیز توجه جدی نشان نداد و حتی اجازه داد که زنان دیگر نیز وارد میدان کام جویی شوند و فرد بی گناهی را به جرم عدم پاسخ گویی به کام روایی زشت آنان به زندان افکنند.

نکته مهم در این ماجرا این است که از نظر عزیز و جامعه مصر آن روز این گونه کام جویی حتی از بردگان جایز نبود و ارتباط جنسی بیرون از محیط خانواده و همسران امری خطا، گناه و قابل مجازات در حد شکنجه و مرگ به شمار می رفت و حتی در صورت اتهام موجب می شد که فرد به زندان افکنده شود. اما سلطه زلیخا و به طور کلی زن بر شوهر در هر جامعه ای موجب می شود تا این قوانین و مرزها نادیده گرفته شود.

از آن چه بیان شد می توان دریافت که بهترین راه برای رهایی از ورود مردان و زنان و دختران و پسران به دایره فساد و تباهی و گناه آن است که روابط در حد معقول باشد و هیچ مرد و زنی و یا دختر و پسری با هم مراوده نداشته و یا در اتاقی به تنهایی قرار نگیرند و هم چنین از هرگونه سلطه پذیری مردان جلوگیری شود و اجازه داده نشود که زنان بر مردان خویش چنان تسلط یابند که امور اخلاقی و هنجاری خانوادگی را تهدید کنند.

دیگر آن که می بایست در حوزه سلطه مردان و یا زنان بیگانه به ویژه در محیط های کاری و اداری حساس شد و اجازه چنین سلطه گری را به هیچ مرد و زنی نداد.

خلیل منصوری



همچنین مشاهده کنید