چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

کم فروشی و غش در معامله


کم فروشی و غش در معامله

یکی از گناهان بزرگی که در عرصه روابط اجتماعی ناسالم و بازار آشفته رخ می نمایاند, کم فروشی و غش در معامله است

یکی از گناهان بزرگی که در عرصه روابط اجتماعی ناسالم و بازار آشفته رخ می نمایاند، کم فروشی و غش در معامله است.

قرآن کریم در سوره مطففین و در سایر آیات با این گناه بزرگ به شدت مبارزه کرده و مومنین را از چنین رذایلی برحذر داشته است.

مقاله حاضر نگاهی به گناه مذکور از دیدگاه آیت الله شهید دستغیب دارد که از کتاب گناهان کبیره او انتخاب شده. اینک مطلب را با هم از نظر می گذرانیم:

● کم فروشی گناه کبیره

یکی از گناهانی که به کبیره بودنش تصریح شده، کم فروشی است و اصل حرمتش از روی قرآن و سنت و اجماع و عقل ثابت است و در روایت اعمش از حضرت صادق(ع) و در روایت فضل بن شاذان از حضرت رضا(ع) جزء کبائر شمرده شده و می فرمایند «البخس فی المکیال و المیزان» کم دادن در کیل و وزن یعنی هرگاه چیزی به کسی بفروشند یا ادای دینی نمایند چیزی از پیمانه و ترازو کم کنند.

در قرآن مجید صریحا وعده عذاب به شدیدترین بیانی داده شده و یک سوره از قرآن مجید (سوره مطففین) به این موضوع اختصاص دارد و می فرماید: «ویل بر کم فروشان است (عتاب و شدت و محنت برای کم فروشان است) آنان که چون از مردم می ستانند و پیمانه را برای خود تمام می گیرند و هرگاه برای مردم ترازو و پیمانه می کنند کم می کنند (و به ایشان ضرر می زنند) آیا کم فروشان گمان ندارند که پس از مردن برای روز بزرگی برانگیخته می شوند روزی که مردم به پا خواهند ایستاد برای امر پرورگار عالمیان».(۱)

نامه اعمالشات در سجین است: باید بترسند و منزجر شوند و از کم فروشی و نترسیدن از عذاب روز جزا دست بردارند. بدرستی که نامه عمل فاجران در سجین است (یعنی جایشان بواسطه کردار بدشان سجین است و آن چاهی است در جهنم یا آن که اعمال ایشان در سجین نوشته می شود که آن دفتر اعمال کفار و فساق است) و تو نمی دانی که سجین چیست مکتوبی است رقم زده شده یا این که بودن اعمالشان در سجین، حکمی است مقرر و نوشته شده. (۲)

و قرآن کریم از قول شعیب چنین می فرماید: «نکاهید و کم نکنید پیمانه را در پیمودن مکیلات و ترازو را در سنجیدن موزونات، بدرستی که شما را در توانگری و فراوانی نعمت می بینم (یعنی محتاج نیستید که احتیاج شما را به خیانت وا دارد بلکه توانگرید و رسم حق گذاری آنست که مردم را از مال خود بهره مند کنید نه آن که از حقوقشان بازگیرید) و بدرستی که با این خیانتی که در مال یکدیگر می کنید من بر شما می ترسم عذاب روزی را که احاطه کننده است (یعنی کسی از شما نمی تواند از آن فرار کند) و ای قوم من پیمانه را تمام بپیمائید و موزونات را تمام وزن کنید به عدل و تساوی و چیزهای مردم را کم نکنید و در زمین فساد نکنید و تباهی مجوئید درحالی که تبهکار باشید (زیرا کم فروشی نظم اجتماع و امنیت عمومی را بهم می زند) (۳)

کم فروش ایمان ندارد، از آیات قرآن استفاده می شود که کم فروش ایمان بروز جزا و حساب روز قیامت ندارد زیرا اگر یقین بلکه گمان مسئولیت داشت که در روز قیامت از او بازخواست می شود و هر چه به مردم کم داده از او مطالبه خواهد شد هرگز به چنین خیانتی دست نمی زد، زیرا می دانست که هرچند صاحب حق غافل و بی خبر از خیانتش باشد اما پروردگار عالم حاضر و مراقب اعمال اوست. (۴)

پنج صفت و پنج بلا: در تفسیر منهج الصادقین آمده است: رسول خدا(ص) فرمود: پنج خصلت ذمیمه است که با پنج مصیبت و بلا همراه است هیچ گروهی نیستند که پیمان شکنی کنند مگر خدا دشمن را برایشان مسلط می فرماید و هیچ گروهی نیستند که به غیر حکم خدا حکم کنند مگر تهیدستی در میانشان آشکار شود و هیچ گروهی نباشند که در میانشان فاحشه (زنا) پیدا شود مگر مرگ در آن ها پیدا شود و هیچ فرقه ای نباشند که کم سنجیدن و کم پیمودن را پیشه کنند مگر آنکه از نباتات و قوت ها محروم گردند و به قحط مؤاخذه شوند و هیچ گروهی نباشند که زکات را به مستحقان نرسانند مگر باران از ایشان باز گرفته می شود. (۵)

▪ نصیحت امیرالمؤمنین علی (ع):

امیرالمؤمنین وقتی که از اداره حکومت فارغ می شد به بازار کوفه می آمد و می فرمود: «ای مردم از خدا بترسید وکیل و وزن را تمام بپیمائید و طریق داد را در آن ملاحظه کنید و چیزهای مکیل و موزون را به مردمان کم ندهید و در زمین فساد نکنید. (۶)

روزی مردی را در بازار دید که زعفران می کشید و آن کفه ای که در آن زعفران بود می چربانید. حضرت دانست که ترازویش درست نیست زعفران را از ترازو برداشت و فرمود اول ترازو را به عدل راست کن بعد از آن اگر خواهی بیشتر بده. (۷)

● میان دو کوه از آتش

پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: هرکس در کیل و وزن خیانت کند فردا او را به قعر دوزخ درمی آورند و درمیان دو کوه آتش جایش می دهند و به او می گویند این کوه ها را وزن کن و او همیشه به این عمل مشغول است.

مالک دینار می گوید: مرا همسایه ای بود بیمار شد به عیادتش رفتم در کار جان دادن بود بانگ می زد که دو کوه آتش قصد من می کنند گفتم ای مرد این محض خیال است که بتو می نماید گفت نه چنین است بلکه حق است زیرا که مرا دو مکیال بود یکی ناقص و دیگری زائد به ناقص می دادم و به زاید می گرفتم و این عقوبت آنست]۸[.

کم دادن به شماره هم حرام است: در حکم کم دادن بکیل و وزن، کم دادن بشماره است چیزهائیکه مانند پارچه و زمین بذرع و متر داد و ستد می شود کم دادنش هم بشماره است یک سانتیمتر هم که کم بدهد کم فروشی بر او صدق می کند و چیزهائیکه بشماره معامله می شود مانند تخم مرغ، اگر کمتر بدهد و صاحبش نفهمد کم فروش است و آن چه درباره کم فروشان گفته شد شامل او می شود چنانچه شیخ انصاری در مکاسب محرمه بیان فرموده است.

کم فروش نسبت به آن مقداریکه کم داده ذمه اش مشغول و بطرف، بدهکار است و واجبست آن را در وجه مشتری بپردازد و اگر مرده است باید بورثه اش بنسبت ارث بدهد و در صورتیکه اصلاً او را نمی شناسد (بنابر احتیاط با اجازه حاکم شرع) از طرف صاحبش صدقه دهد.

در صورتی که مقداری را که کم داده اصلاً نمی داند باید با مشتری به مبلغی مصالحه کند و در صورت وفاتش با ورثه و اگر مجهول باشد، با حاکم شرع مصالحه را انجام دهد.

حقه بازی هم کم فروشی است: حقیقت کم فروشی چنانکه گذشت آنستکه صاحب مال آنمقدار جنسی که بر آن معامله واقع شده به مشتری ندهد بلکه کمتر بدهد خواه بحسب کیل و وزن، درست و مطابق باشد لیکن چیز بی قیمتی را جزء آن جنس کرده باشد مثلاً صد من گندم فروخته و همان صد من را تسلیم مشتری می کند لیکن پنج من خاک جزئش کرده است که در این صورت پنج من گندم کم داده است یا ده من شیر به مشتری فروخته و یک من آب داخلش کرده و در حقیقت نه من شیر داده است یا حلب روغنی بوزن پنج من فروخته درحالی که سنگی بوزن نیم من در آن انداخته است یا قصاب یک من گوشت بفروشد بدون این که از یک من کمتر بدهد ولی استخوانش را از مقدار معمول بیشتر بدهد یا جنس خشکباری که باید بهمان حالت خشکی وزن شود و فروش رود آنرا جای مرطوبی بگذارد یا مقداری آب به آن مخلوط کند تا سنگین تر شود تمام آن موارد کم فروشی و گناه کبیره است.

● غش در معامله هم حرام است

در صورتیکه مقداری از جنس دیگر را که ارزشش کمتر است جزء آن کند و به همان وزن موردنظر به مشتری تحویل دهد غش در معامله کرده مثلاً صد من گندم اعلا را می فروشد درحالیکه ده من گندم متوسط به آن ضمیمه کرده یا یک من روغن حیوانی اعلا می فروشد درحالیکه مقداری روغن نباتی یا پیه به آن مخلوط کرده و نظائرش تمام حرام و غش در معامله است.

شیخ در مکاسب محرمه می فرماید: اخباری که در حرمت غش رسیده متواتر است از آن جمله صدوق نقل نموده که رسول خدا- صلی الله علیه و آله وسلم- فرمود «کسیکه با مسلمانی در خرید و فروش غش کند از ما نیست و روز قیامت با طایفه یهود محشور می شود زیرا کسیکه با مردم غش می کند مسلمان نیست و سه مرتبه فرمود کسیکه با ما غش کند از ما نیست و کسیکه با برادر مسلمانش غش کند خداوند برکت را از روزیش برمی دارد و معیشت و زندگیش را خراب فرموده و بخودش واگذارش می فرماید.»]۹[

و از حضرت باقر(ع) روایت نموده که رسول خدا(ص) در بازار مدینه به گندم فروشی عبور کرد و فرمود خوب گندمی داری پس دست وسط آن نمود و مقداری بیرون آورد دید وسط گندم خراب است پس به صاحب آن فرمود «خیانت کردی و با مسلمانان غش نمودی»]۱۰[.

و در روایت حلی است که از حضرت صادق(ع) پرسید از شخصی که دو نوع از یک جنس دارد یکی گران و خوب و دیگری پست و ارزان پس هر دو را مخلوط کند و بیک قیمت بفروشد فرمود «نباید با مسلمانان غش کند و اینطور معامله نکند مگر این که مخلوط بودن آن را به مشتری بگوید.»]۱۱[

داود بن سرحان از آن حضرت پرسید که دو قسم مسک داشتم یکی تر و دیگری خشک پس مسک تر را فروختم و مسک خشک را بهمان قیمت نمی خرند آیا جایز است که آنرا تر کنم تا به مصرف فروش برسد حضرت فرمود جایز نیست مگر آنکه مشتری را خبر دهی که آن را تر کرده ای.

● تطفیف با خدا و خلق:

هر چند تطفیف که از گناهان کبیره و جای صاحبش در ویل که چاهی است در جهنم می باشد این است که شخص در مقام خرید جنسی زیادتر از حق خود بردارد و هنگام فروختن کمتر از حق مشتری به او بدهد چنانکه گذشت لیکن سزاوار است که شخص مسلمان در جمیع کارهایش با خدا و خلق مواظبت کند که مطفف نباشد- چنانچه نسبت به حقوق خود بر خدا و خلق مایل است کاملاً استیفاء شود سعی کند حقوق آن ها را هم بنحو اکمل انجام دهد مثلاً از حقوق بنده به پروردگارش این است که او را روزی دهد و نعمتش را از او دریغ نفرماید و در مواقع اضطرار فریادرسی اش کند و دعایش را مستجاب فرماید چنانچه خودش وعده فرموده است و از حقوق پروردگار بر بنده آن است که برای خدا شریکی قرار ندهد و نعمت هایش را سپاسگزاری نماید و نعمتش را وسیله نافرمانی او نکند و...- پس کسیکه شیطان و نفس و هوی را شریک خدا کرده و از آن ها پیروی می کند و از معصیت خدا رویگردان نیست و شکر یک دهم از یک نعمت از نعمت های بی پایان او را نکرده چطور توقع دارد که تا گفت یا الله فوراً جواب لبیک بشنود و هر چه خواست فوراً به او بدهند و اگر تأخیری در اجابت دعایش شد از خدایش سخت ناراضی شود مثل اینکه خودش را طلبکار و صاحب حق بر خدا می پندارد و حال آن که خودش فرموده «بعهد من وفا کنید تا من هم به عهد خودم با شما وفا کنم»]۱۲[ وظیفه بنده فرمان برداری و شکرگزاری است و کار خدا زیاد کردن نعمت کسی است که از عهده بندگی و شکرگزاری بر آمده است چنین بنده ای می تواند مطالبه زیادتی و وفا کردن به وعده های خدا را بکند.

]۱[. سوره مطففین، آیه۱تا۵

]۲[. سوره مطففین، آیات۷تا۹

]۳[. سوره هود، آیات۸۶ و ۸۷

]۴[. وقتی یوسف(ع) و زلیخا در حجره تنها قرار گرفتند زلیخا مقنعه خود را بروی بتی که در آن جا بود انداخت و گفت: از او حیا می کنم یوسف(ع) فرمود از بتی که شعور ندارد و ساخته دست بشر است حیاء می کنی پس چگونه من از خدای بینا و شنوا که حاضر و ناظر است حیاء نکنم از آن جا فرار کرد و آلوده به گناه نگردید.

]۵[. (تفسیر منهج الصادقین)

]۶[. سوره هود، آیات۸۶-۸۷

]۷[. اقم الوزن بالقسط ثم ارجح بعد ذلک ما شئت.

]۸[. پایان نقل از منهج الصادقین با تغییر مختصر.

]۹[. عقاب الاعمال

]۱۰[. همان

]۱۱[. همان

]۱۲[. سوره بقره، آیه۳۸