پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

وقتی حواس پنجگانه متحد می شوند


وقتی حواس پنجگانه متحد می شوند

حدود ۴۰ سال پیش سازمان اف بی آی به منظور تحلیل الگوهای اثر انگشت افراد, سو توماس و هشت ناشنوای دیگر را استخدام کرد

حدود ۴۰ سال پیش سازمان اف‌بی‌آی به منظور تحلیل الگوهای اثر انگشت افراد، سو توماس و هشت ناشنوای دیگر را استخدام کرد.

آنها معتقد بودند ناشنوایان براحتی می توانند روی انجام این وظیفه که تمرکز بالایی می طلبد، متمرکز شوند؛ اما این حرفه برای توماس بسیار کسل کننده بود و مدام به افراد بالادست خودش شکایت می کرد و آماده بود استعفا کند. تا این که یک روز رئیس او از وی خواست به دفترش و در جلسه ای که با ماموران دیگر گذاشته بود، برود.

آن روز توماس اخراج نشد، بلکه می شود گفت حتی ترفیع هم گرفت. ماموران حاضر در جلسه به او ویدئویی از دو مظنون به جنایت نشان دادند که با هم صحبت می کردند و از او خواستند به وسیله لب خوانی، محتوای گفت وگوی آنها را بگوید. آنها می دانستند توماس در لب خوانی مهارت فوق العاده ای دارد. همان طور که پیش بینی شده بود توماس براحتی گفت وگوی رد و بدل شده بین مظنونین را رمزگشایی کرد و متوجه شد که آنها درگیر یکسری شرط بندی های غیرقانونی هستند و از آن لحظه به بعد حرفه توماس به عنوان اولین کارشناس ناشنوای اف بی آی شروع شد. عمری وابستگی توماس به لب خوانی برای برقراری ارتباط با دیگران باعث شده بود در این کار مهارت بالایی به دست آورد.

اما پژوهشگران بتازگی فهمیده اند افراد شنوا هم برای درک سخن دیگران به لب خوانی متکی اند. در حقیقت اگر نمی توانستیم لب های گوینده را ببینیم بویژه در مکان های پرسروصدا یا زمانی که متکلم لهجه غلیظی دارد، نمی توانستیم سخنانش را بخوبی درک کنیم. یادگیری درک کلمات ادا شده ابتدا از طریق چشم ها و سپس گوش ها صورت می گیرد و این دو بخش نقش مهمی در یادگیری گفت وگوی میان افراد دارند. به طور مثال اگر نوزادی نابینا باشد زمان بیشتری طول می کشد تا برخی جنبه های صحبت کردن را بیاموزد.

تحقیقات سال های اخیر درباره فهمیدن سخنان دیگران تحولی در درک ما از روش سازماندهی اطلاعات به وسیله مغز و درک این اطلاعات از حواس مختلف ایجاد کرده است.

دانشمندان و روان شناسان دیگر مانند گذشته معتقد نیستند هر حس در مغز ناحیه ای مختص خود دارد و اکنون بر این باورند مغز به گونه ای تکامل یافته است که تا آنجا که امکان دارد بین تمامی حواس ارتباط ایجاد کند و آنها را در تماس فیزیکی قرار دهد. حواس ما همیشه جاسوسی یکدیگر را کرده و در کار یکدیگر سرک می کشند. مثلا با این که قشر مخ بصری عمدتا با بینایی سر و کار دارد، اما اگر چشم های فردی بینا را به مدت ۹۰ دقیقه ببندیم، به لامسه حساس شده و می تواند بقیه اطلاعات حسی را هم تفسیر کند. علاوه بر آن اسکن های مغز نشان داده قشر مخ افراد نابینا برای شنیدن تغییر ماهیت می دهند. وقتی ما چیپس سیب زمینی می خوریم صدایی که از خرد شدن آنها می شنویم میزان ترد بودن و کیفیت چیپس را به ما گوشزد می کند و اگر در این لحظه گوش فرد به گونه ای بسته شود که صدا را خوب تشحیص ندهد، نتایج مربوط به طعم چیپس تغییر می کند.

تحول چندحسی روش های جدیدی برای بهبود ابزارهای مربوط به نابینایان و ناشنوایان مانند کاشت بخش حلزونی گوش در اختیار مهندسان پزشکی و پژوهشگران قرار می دهد.

● هجاهای بی صدا

یکی از اولین و قوی ترین نمونه های اثبات درک چندحسی اثر مک گورک است که ابتدا به وسیله هری مک گورک و جان مک دونالد در سال ۱۳۵۶ خورشیدی گزارش شد. این اثر نشان داد اگر شما تصویر ویدئویی صامت فردی را ببینید که چند بار هجای «گاف» را تکرار می کند و در همان زمان صدای ضبط شده کسی را بشنوید که همزمان با فرد در ویدئو هجای «با» را می گوید، شما تلفظ «دا» را می شنوید. هجا بی صدا «گاف» درک شنیداری تان از هجای «با» را تغییر می دهد، زیرا مغز بین آنچه می بیند و می شنود ارتباطی برقرار می کند.

اثر مک گورک در تمام زبان ها وجود دارد. همچنین سخن شنیده شده تحت تاثیر سخنی است که حس می کنید. بسیاری از نابینایان و ناشنوایان (مانند هلن کلر) با گذاشتن انگشت روی لب ها، گونه ها و گردن فرد در حال صحبت سخنان را تفسیر و درک می کردند. به این روش تادوما می گویند و تا پیش از کاشت حلزون گوش، این گونه افراد فقط به این روش متکی بودند.

۱۶ سال پیش جما کالورت آن نواحی از مغز را که هنگام لب خوانی بیشترین فعالیت را داشتند، ترسیم کرد. داوطلبانی که تجربه لب خوانی نداشتند در سکوت به خواندن لب های کسی که از یک تا ۹ می شمرد، پرداختند. نتیجه تحقیق نشان داد لب خوانی موجب فعالیت قشر مخ شنیداری ـ ناحیه ای از مغز که اصوات را پردازش می کند ـ شد. درضمن آن نواحی از مغز که هنگام شنیدن سخنی فعال است نیز به تحرک واداشته شد. این از اولین اثبات های مربوط به اثرات میان حسی در ناحیه ای از مغز بود که پیش از این تصور می شد مختص به یک حس یعنی شنوایی است. بیشتر تحقیقات انجام شده اخیر مدارک بیشتری درباره ترکیب حواس به دست داده اند. این یافته ها نشان می دهد وقتی سخنی شنیده می شود مغز ممکن است اثری مساوی روی گوش، چشم و حتی پوست بگذارد؛ البته این به این معنا نیست که تمام حواس اطلاعات را به طور مساوی درک می کنند. مسلما بخش شنیداری اطلاعات صوتی را نسبت به بخش های دیداری و لامسه به مراتب با جزئیات بیشتری در اختیار فرد قرار می دهد، اما مغز هنگام دریافت انواع اطلاعات گفتاری بدون هیچ قید و شرطی به آنها توجه کرده و آنها را درهم می آمیزد.

● صورت خوانی

در تحقیقات و شواهد دیگر معلوم شد حواس متمایز در درک و پردازش یک نوع اطلاعات به یکدیگر کمک می کنند. مثلا نحوه و حالت خاص صحبت کردن فردی، صرف نظر از این که او را فقط ببینیم یا بشنویم، به ما کمک می کند شخصیت آن فرد را تاحدی حدس بزنیم. مثلا در یک تصویر ویدئویی از گفت وگوی افراد، تمام حالات قابل تشخیص چهره شان با قرار دادن نقاط درخشان روی صورت شان حذف شد و تنها گونه و لب هایشان معلوم بود و داوطلبان این آزمایش به وسیله لب خوانی توانستند دوستان خود در آن ویدئو را شناسایی کنند.

اصوات ساده کلمات ادا شده نیز می توانند راهنمای خوبی برای تشخیص هویت گوینده باشند. شنیدن صدای یک آشنا فعالیت اعصاب موجود در چین سینوسی و مخروطی مغز را تحریک می کند. در واقع این ناحیه هنگام تشخیص چهره افراد آشنا فعال می شود. این تحقیقات نشان می دهد که ترکیب انواع درک و دریافت های حسی با لب خوانی می تواند توانایی فرد را در شنیدن کلمات ادا شده تا حد بسیار بالایی افزایش دهد.

● دریافت بی قاعده

تحقیق درباره دریافت و درک چند حسی موجب شد دانشمندان درباره تعامل بین حواس، بیش از پیش تحقیق کنند. مثلا همه می دانیم بو نقشی مهم در تشخیص طعم غذا دارد، اما برخی تحقیقات نشان داده است دیدن و شنیدن هم می تواند روی تغییر مزه موثر باشد. مثلا اگر آب پرتقال به رنگ قرمز باشد، طعم آن مانند آب گیلاس حس می شود و برعکس. شواهد دیگر نشان داده ورودی میان حسی به طور ناخودآگاه روی رفتار ما تاثیرگذار است. محققان در آزمایشی از داوطلبان خواستند مستقیم بایستند و نگاه شان را از جسمی نزدیک به دور تغییر دهند. این تغییر ساده درتمرکز بصری، موجب تغییرات بسیار ظریف، اما سیستماتیک در وضع قرار گرفتن بدن شد.

پژوهشگران اکنون به این باور رسیده اند که نواحی حسی مغز با هم در تعامل کامل هستند. این تحقیق همچنین نشان داد که مغز بسیار انعطاف پذیر است و وقتی با کوچک ترین تغییر حسی حتی در کوتاه مدت مواجه می شود می تواند عملکرد اصلی خود را تغییر دهد. مثلا بستن چشم فردی بینا به مدت یک و نیم ساعت موجب می شود قشر مخ بصری به لامسه واکنش نشان دهد. در حقیقت، قشر مخ بصری حساسیت به لامسه را افزایش می دهد.

تحقیقات مربوط به ترکیب وظایف حواس انسان می تواند به کمک کسانی بیاید که یکی از حواس اصلی خود را از دست داده اند. اکنون مهندسی پزشکی براساس تحقیقات مربوط به درک چند حسی توانسته به ساخت ابزارهایی مشغول شود که با تمرکز روی سخن و چهره به درک گفتار کمک کنند.

به نظر می رسد نظریه چند حسی تمایل ما به تقسیم حواس به چند حس متمایز را درهم می ریزد. ما از چشم هایمان برای دیدن و از گوش هایمان برای شنیدن استفاده می کنیم. سفتی سیبی را با دست مان و طعمش را با زبان مان درک می کنیم، اما وقتی نوعی از اطلاعات حسی به مغزمان ارسال می شود تمام طبقه بندی حواس به بخش های متمایز از میان برداشته می شود. مغز برای درک اطلاعات بصری کانالی مستقیم به سوی اعصاب دیداری و برای شنیدن اصوات کانالی مستقیم به سوی اعصاب شنوایی نزده است. مغز تمام اطلاعات دریافتی از دنیای اطراف خود را به روش های بسیار متنوع و ترکیب انواع حواس با هم درک می کند.

New scientist

مترجم: نادیا زکالوند