شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
شرایط داوران در داوری خانوادگی
۱ ) مقدمه
رشته حقوق خانواده چنان پیچیده در مناسبات انسانی مربوط به اعضای آن است كه ضمانت اجراهای دولتی نمیتواند به طور كامل، تامین كننده حقوق و تكالیف موجود در این عرصه باشد. ویژگی یاد شده باعث شده است تا رسیدگیهای رسمی قضایی نیز در دادگاههای خانواده نتواند كار آمدی لازم را در عرصه احقاق حق و اقامه عدالت به ظهور برساند. آموزههای وحیانی اسلام كه بیش از هر مكتب فكری دیگر، نظام حقوقی خود را بر شالودههای انسانشناسی خاص خود بنا كرده است؛ در زمینه حقوق خانواده در جایی كه رابطه میان زن و شوهر از مسیر مودت و رحمت خارج میشود بَدْواً به رفع نزاع از طریق حلّ اختلاف در قالب نهاد حكمیت یا داوری خانوادگی اهتمام ورزیده است؛ تا رسیدگی خشك و بی روح قضایی كه غایت آن در عمل «فصل خصومت» است تا «احقاق حق». رویكرد نوین قوه قضائیه ایران به توسعه نهاد داوری در قالب شوراهای حل اختلاف، اگر چه حكایت از توجه به كار آمدی بالای این نهاد در رفع اختلافات حقوقی در زمینههای مختلف دارد؛ ولی برخورد صوری و تصنعی بسیاری از محاكم و نیز اصحاب دعوا و حتی داوران؟! با مقوله «داوری خانوادگی» میرود تا یكی از ریشهدارترین نهادهای بومی و اسلامی ما را از محتوا و هدفی كه خالق متعال برای آن در نظر گرفته است دور سازد. توجه محاكم به شرایط داوران و عنایت به احراز آنها از یك طرف و بازنگری در قوانین و مقررات مربوط از طرف دیگر میتواند مانع این روند نامیمون گردد.
۲ ) محدوده بحث
قرآن كریم در مقام تشریع نهاد داوری خانوادگی چنین میفرماید:
«و إنْ خِفْتم شقاقَ بینهما فابَعُثْوا حَكَماً مِنْ أهْلِه و حَكَماً مِنْ أهْلِها...»؛ اگر از جدایی زن و شوهری بیمناكید یك «داوری را از خویشان شوهر و یك داور را از خویشان زن، مأمور نمایید...»[۱] نساء، آیه ۳۵.
بررسی ابعاد مختلف نهاد داوری خانوادگی با چنین ریشهای در این مجال، ممكن نیست؛ زیرا موضوعات مختلف و سوالات متعددی با محوریت داوری خانوادگی در حجم یك كتاب قابل طرح و بررسی است[۲] این بنده در سال ۱۳۷۰؛ یعنی پیش از نهایی شدن «قانون اصلاح مقررات طلاق» و نیز تصویب آئین نامه اجرایی حكمیت در سال ۷۱ ،پایان نامه خود را با عنوان «حكمیت در دعاوی خانوادگی» در دانشگاه تهران در رشته حقوق خصوصی دفاع نمودم. آنچه را كه در این نوشتار از نظر میگذرانید بازنویسی به روز شده قسمتی از آن مكتوب میباشد كه البته با عجله فراهم آمده است. كه از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
▪ مفهوم و ماهیت داوری خانوادگی(حق یا حكم بودن آن و تحكیم یا توكیل بودن آن)
▪ جایگاه داوری خانوادگی در متون دینی
▪ شرایط ارجاع به داوری خانوادگی و دعاوی قابل ارجاع
▪ محدوده صلاحیت داوران خانوادگی
▪ شرایط داوران در داوری خانوادگی
▪ ضمانت اجرایی ارجاع به داوری خانوادگی و تصمیمات داوران
▪ عزل و انعزال داوران خانوادگی و...
در این نوشتار، تنها به شرایط داوران در داوری خانوادگی میپردازیم و خود بر این نكته اذعان داریم كه اتخاذ موضع نسبت به بعضی از مباحث یاد شده بر سرنوشت قسمتی از مطالب این نوشتار تاثیر دارد و منطقاً باید ابتدا متعرض آنها شد؛ لكن مناسبت یكی از شرایط موضوع بحث كه ناظر به جنسیت داوران است با موضوع ویژه نامهی حاضر و ضیق مجال، ما را به گزینش این عنوان كشانید؛ با این حال هر جا كه ضرورت داشته باشد حداقل به نتایج بحثهایی كه موثر بر مطالب این نوشتاراند همراه با معرفی منابع مربوط به آنها اشاره خواهیم داشت.
برای آن كه شرایط داوران در منابع اولیه آن بررسی و معرفی شوند و نیز بروز عینی و قانونی شرایط داوران در دعاوی خانوادگی مبرهن گردد؛ ابتدا جایگاه بحث در متون دینی گزارش میشود و سپس انعكاس آن مطالب در قالب مقررات موضوعه نشان داده میشود؛ تا دخل و تصرفات مرجع تقنینی نمایان گردد و به لحاظ كاربردی نیز مطالب ارائه شده قابل استفاده باشد. بُعد اجرایی و حكومتی داشتن نهاد داوری در یك نظام حقوقی و حاكم بودن فقه اهل سنت، ما را بر آن داشت كه دوشادوش فقه امامیه به منابع اهل سنت نیز مراجعه نماییم. در ارجاع به منابع، جهت رعایت تناسب حجم مقاله، بنا را بر اختصار و گزینش قرار دادهایم.
۳ ) شرایط داوران در منابع اسلامی
اهم شرایطی كه از سوی علمای اسلامی(اعم از مفسران و فقها) در مورد داوران خانوادگی یا همان حَكَمَین مورد اشاره قرار گرفته است و به ندرت در مورد آنها بررسیهای مفصل معمول گردیده به قرار زیر است:
▪ بلوغ
دو حَكَم باید از بلوغ شرعی برخوردار باشند؛ از این رو صغیر، اعم از ممیز و یا غیر ممیز را نمیتوان داور قرار داد.[۳] ر.ك: ابنی قدامه؛ المغنی و الشرح الكبیر، ج ۸، ص ۱۷۰.
▪ عقل
حكمین نباید دیوانه باشند اعم از ادواری و اطباقی[۴] مولی فتح اللّه كاشانی؛ منهج الصادقین، ج ۳، ص ۲۲.
▪ رشد
گفته شده است كه داوران باید از سفه بدور باشند.[۵] همان. اگر مراد از «سفه» غیر عقلایی بودن عموم تصرفات مالی شخص باشد، با این اشكال مواجه است كه داوری خانوادگی ماهیتاً عملی غیر مالی است؛ اگر چه از پارهای جهات نیازمند اظهار نظر در روابط مالی زن و شوهر است؛ مانند طلاق كه اساس آن را «ازاله قید زوجیت» تشكیل میدهد ولی این امر از جهات مالی نیز موثر بر حقوق و تكالیف زوجین است و با این حال، رشد از شرایط طلاق دهنده ذكر نشده است.[۶] ر.ك: امام خمینی، تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۲۹۱، ۲۹۲. اگر هم مراد از سفه درجهای از وعی و هوشیاری است كه علاوه بر عقل در هر كاری اعم از مالی و غیر مالی لازم است و باعث میشود سپردن انجام آن كار به دست آن فرد، از توجیه عقلایی برخوردار گردد؛[۷] ر.ك: میر فتاح مراغی؛ العناوین، ج ۲، ص ۳۶۷،۳۶۸. در این صورت، این شرط در ضمن شرط دیگری كه تحت عنوان «خبرویت» خواهد آمد مستغرق میباشد.
▪ اسلام
لزوم مسلمان بودنِ حكمین اگر چه در كلام بعضی از دانشمندان مسلمان تصریح شده است ولی این شرط در عبارات بسیاری دیگر مسكوت مانده است؛ با این حال، تصریح بسیاری بر شرایطی چون عدالت، به گونهای است كه لزوم مسلمان بودن داوران را بالملازمه با خود دارد.[۸] ر.ك: ابنی قدامه؛ المغنی و الشرح الكبیر، ج ۸، ص ۱۷۰.
▪ عدالت
در این كه آیا لازم است حكمین، عادل باشند به این معنا كه داری ملكه اجتناب از كبائر و عدم اصرار بر انجام صغائر از گناهان باشند، میان دانشمندان مسلمان اختلاف نظر وجود دارد. بسیاری از علمای اهل سنت، عدالت ایشان را مطلقا شرط میدانند؛ چه تحكیم و داوری را از باب توكیل بدانیم و چه از مقوله حكومت و قضاوت. این عده در مقام بیان دلیل خود میگویند: حكمین حتی اگر وكیل باشند، وكیل معمولی محسوب نمیشوند بلكه از جانب حاكم منصوب شدهاند و همچون كسی كه حاكم او را برای اداره اموال صغار و محجورین نصب میكند باید از عدالت به عنوان تضمین درست انجام یافتن وظیفهای كه به ایشان محول شده است برخوردار باشند.[۹] ر.ك: همان. والنووی؛ المجموع(شرح المهذب)، ج ۱۶، ص ۴۵۲. و صالح الازهری، جواهر الاكلیل، ج ۱، ص ۳۲۸. قدر متیقن از اظهارات علمای عامه در این مورد آن است كه نمیتوان مطلقا حُكم به عدم اشتراط عدالت حَكَمین داد؛ زیرا ایشان یا عموماً اعتقاد دارند عدالت، مطلقا شرط است یا میگویند اگر بعث حكمین را از باب قضاوت بدانیم لازم است داوران، عادل باشند.
اما در مورد موضع دانشمندان امامیه باید بگوییم جمعی از فقهای امامیه بدون بیان تفصیل در مسئله، به لزوم عادل بودن حكمین تصریح فرمودهاند. به عنوان نمونه، علامه حلّی و ابنادریس حلّی جزو این دستهاند. گروهی دیگر همچون صاحب مسالك قائل به تفصیل شده و میگویند: «اگر داوران را وكیل بدانیم اجود این است كه عدالت، شرط نیست و اگر ایشان را حاكم بدانیم عدالت شرط است».[۱۰] ر.ك: جواهر الكلام، ج ۳۱، ص ۲۱۴، ۲۱۵.
دسته سوم را فقهایی همچون صاحب جواهر تشكیل میدهند و اظهار میدارند: «حتی اگر داوران را حاكم هم بدانیم نه وكیل باز هم عدالت در مورد آنها شرط نیست».[۱۱] همان.
جمعی دیگر، كسانیاند كه برای داوران از الفاظی چون «رضی»[۱۲] طبرسی؛ جوامع الجوامع، ج ۱، ص ۲۵۴«صالح»[۱۳] لاهیجی؛ تفسیر شریف لاهیجی، ج ۱، ص ۴۷۱. و «امین»[۱۴] علامه محمدتقی مجلسی؛ یك دوره فقه كامل فارسی، ص ۱۴۹. به جای عدالت استفاده كردهاند كه میتواند بیانگر برخورداری از حدی از اعتدال و سلامت نفس باشد ولو پایین تراز عدالت باشد تا با مقتضای وظیفهای كه داوران بر دوش گرفتهاند منافات نداشته باشد. در میان اهل سنت نیز هستند كسانی كه از تعابیری چون «وسط» بودن حكمین و مانند آن به جای عدالت استفاده كردهاند[۱۵] ر.ك: الشوكانی؛ فتح الغدیر، ج ۱، ص ۴۶۳. و عبد الفتاح عاشور؛ منهج القرآن فی ترجیه المجتمع، ص ۳۲۷. كه میتواند ناظر به همین معنا باشد.
به نظر میرسد چون اولاً در قرآن و روایات از اشتراط عدالت خصوص حكمین خبری نیست وثانیاً ادله اثبات كننده عدالت در مواردی خاص، از چنان عموم و اطلاقی برخوردار نیستند كه بتوان لزوم عدالت داوران را بدان مستند نمود و ثالثاً هدف از بعث حكمین نیز بدون وجود عدالت در داوران نیز قابل حصول است و رابعاً بنابراین كه ضمیر در فراز «إِنْ و یُریدا إِصلاحاً» در آیه حكمیت به داوران برگردد نه زوجین، احتمال اراده عدم اصلاح از جانب داوران داده شده است كه با فرض عادل بودن آنها، احتمالی بعید مینماید؛ در نتیجه مشكل بتوان عدالت را به معنای دقیق آن شرایط داوران در نظر گرفت.
▪ خویشاوند بودن با زوجین
آیا لازم است حكمین با زوجین قرابت سببی یا نسبی یا رضاعی داشته باشند؛ یعنی حَكَم مرد از فامیل مرد و حكم زن از اقارب زن باشد، یا اگر از غیر اقارب هم باشند ایرادی ندارد؟ یا وجه دیگری در این بین وجود دارد؟ بعضی از علماء عامه معتقداند ابتدائاً نمیتوان حكمین را از غیر خویشان زوجین انتخاب نمود بلكه در وهلهی اول باید سراغ حكمینِ دارایِ شرایطِ لازمه را از جمع فامیل زوجین گرفت؛ اما اگر از این جستجو نسبت به هر دو یا یكی از ایشان مایوس شدیم، آنگاه میتوانیم اقدام به تعیین حكمین از غیر اقارب ایشان نماییم.[۱۶] ر.ك: احمد الغندور؛ الطلاق فی الشریعه و القانون، ص ۱۳۷ و الشوكانی؛ فتح القدیر، ج ۱، ص ۴۶۳.
در وجه تقدم اقارب نیز گفته شده است كه «فامیل زوجین از دیگران نسبت به باطن قضیه و اوضاع و احوال مربوطه، آگاهتر میباشند».[۱۷] دكتر عبدالفتاح عاشور؛ منهج القرآن فی تربیه المجتمع، ص ۳۲۷(به نقل از البیضاوی؛ انوار التنزیل و اسرار التفسیر، ج ۱، ص ۱۸۶). و «از دلسوزی بیشتری برخورداراند».[۱۸] ابنی قدامه؛ المغنی و الشرح الكبیر، ج ۸، ص ۱۷۲. همین ویژگی باعث شده كه در فرض عدم وجدان حكمین در میان خویشان زوجین گفته شود: «مستحب است كه آن دو را از میان همسایگان ایشان انتخاب نماییم».[۱۹] دكتر احمد الغندور؛ الطلاق فی الشریعه الاسلامیه و القانون، ص ۱۳۷.
این دسته، آیه مربوطه را كه در آن تصریح شده كه حكمین از اهل زن و شوهر باشند حمل به مورد امكانِ یافتن حكمین در بین خویشان زوجین نمودهاند.[۲۰] ر.ك: صالح الازهری؛ جواهر الاكیل، ج ۱، ص ۳۲۸.
دستهای دیگر از علماء عامه در فرضی هم كه بتوان از میان خویشان زوجین، دو حكم را برگزید، رجوع به اجانب را جایز میشمرند؛ اگرچه مراجعه به خویشان را أولی معرفی میكنند[۲۱] ر.ك: ابنی قدامه؛ المغنی و الشرح الكبیر، ج ۸، ص ۱۷۲. و نیز النووی؛ المجموع شرح المهذب، ج ۱۶، ص ۴۵۲. و در مقام استدلال میگویند: «قرابت نه در حكومت و نه در وكالت شرط نیست و اگر هم قرآن تصریح به بعث حكمین از میان خویشان زوجین دارد، امر آن ارشادی است و ناظر به مستحب بودن این كار است».[۲۲] ابنی قدامه؛ المغنی و الشرح الكبیر، همان. عجیب آن است كه از جانب عامه نقل شده است كه عدهای از علمای ایشان همچون ابن حاجب منحصراً میگویند حكمین باید از غیر اقارب زوجین انتخاب شوند؛ در حالی كه این قول به هیچ عنوان با آیه مربوطه هماهنگی ندارد.[۲۳] ر.ك: صالح الازهری؛ جواهر الاكلیل، ج ۱، ص ۳۲۸.
در میان فقهای شیعه نیز جمعی همچون ابن ادریس با تكیه به ظاهر قرآن كه در آن «حكماً من اهله و حكماً من اهلها» آمده است معتقداند كه حكمین باید از اقارب زوجین باشند[۲۴] ر.ك: ابن فهد حلی، مهذب البارع، ج ۳؛ ص ۴۲۱. چنانكه دیگری در تقریب همین قول گفته است «تقیید به اهل در قرآن كریم، افاده عدمِ جوازِ بعثِ مصلحِ اجنبی میكند».[۲۵] بهاء الدین الشریف الاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی؛ ج ۱؛ ص ۴۷۱.
اگر از این قول كه قائل چندانی ندارد بگذریم بسیاری از فقهای امامیه معتقداند كه از ابتدا میتوان حكمین یا یكی از آن دو را از غیر اقارب زوجین انتخاب نمود؛ اگرچه انتخاب ایشان را از میان خویشان زوجین أولی و مستحب معرفی مینماید.[۲۶] ر.ك: محقق حلی؛ شرایع الاسلام، علامه حلی؛ قواعد الاحكام، محقق حلی؛ مختصر النافع، ابن براج؛ المهذب، ابن حمزه؛ الوسیله - (گردآوری شده در سلسله الینابیع الفقهیه به ترتیب صفحات ۵۱۲ و ۶۵۶ و ۵۴۴ و ۱۴۲ و ۲۷۴) و نیز علامه محمد تقی مجلسی؛ یك دوره فقه كامل فارسی، ص ۱۴۹. همین قول است كه صاحب منهاج آن را مشهور میان اصحاب معرفی میكند.[۲۷] ر.ك: مولی فتح الله كاشانی، منهاج الصادقین، ج ۳، ص ۲۲.
عدهای از قائلین به این قول، امر قرآنی را كه ظاهر در لزوم بعث حكمین از بیان اقارب زوجین است، حمل به ارشاد و استحباب مینمایند.
بعضی دیگر نیز آنرا ناظر به مورد اغلب و عرف و عادت دانسته و میگویند چون نوعاً خویشان زوجین هستند كه تمایل شدید به برخوردی اصلاح گرایانه با ایشان دارند، لذا قرآن، حكمین را متصف به اهل زوجین بودن نموده است.»[۲۸] ر.ك: همان، و شریف لاهیجی؛ تفسیر بهاء الدین شریف لاهیجی، ج ۱، ص ۴۷۱.
جمعی دیگر از فقهای شیعه همچون «ابن فهد حلی» جواز انتخاب اجنبی را بعنوان حَكَم، زمانی تجویز میكنند كه نتوانیم از میان خویشان زوجین، حكمین را برگزینیم.[۲۹] ابن فهد حلّی؛ مهذب البارع، ج ۳، ص ۴۲۳. حضرت امام خمینی(ره) نیز با توجه به این نظر است كه احوط را رجوع به اقربای زوجین در تعیین حكمین دانسته و تنها در فرض عدم وجود خویشاوند یا خویشاوندی صالح است كه انتخاب از غیر ایشان را جایز میشمرند.[۳۰] ر.ك: امام خمینی، تحریر الوسیله؛ ج ۱؛ ص ۲۷۵.
▪ مرد یا زن بودن داوران
سوال این است آیا لازم است حَكَمین هر دو مرد باشند یا چنین چیزی لازم نبوده و هر دو میتوانند زن باشند و یا آنكه حَكَم زن، زن و حكم شوهر، مرد باشند و بالعكس؟ آنچه كه از آیه مربوطه بر میآید این است كه خداوند در این آیه از لفظ حَكَم استفاده كرده است و با فرض مذكر بودن این لفظ؛ از آنجا كه روال قرآن بر این بوده كه نوع «به صیغه» مذكر احكام را تشریع نماید لذا نمیتوان خصوص رِجُلْ بودن حكم را از این آیه استفاده كرد.
اما در مورد روایات باید بگوییم كه در روایات منقول از ائمّه علیهم الاسلام تصریحی بر لزوم مرد بودن حكمین نشده است و حداكثر آن است كه در آنها از صیغه مذكر در مورد حكمین آنها استفاده شده است.[۳۱] برای دیدن روایات فوق، ر.ك: حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛(به تصحیح ربانی شیرازی)، ج ۱۵، ص ۸۹، تا ۹۴. و نیز ر.ك: حاج میرزا حسین نوری؛ مستدرك الوسائل، ص ۱۰۷.
البته در این میان فقط یك روایت است كه به صورت مرسله از كتاب منسوب به حضرت رضا(ع) به نام فقه الرضا نقل و در آن تصریح بر مرد بودن هر یك از دو حَكَم زوجین شده است. روایت مزبور این است: «... یَخْتار الرجلُ رجلاً و المراه ُ تختار رجلاً....»[۳۲] حاجی نوری؛ مستدرك الوسائل، ج ۱۵، ص ۱۰۵(به نقل از فقه الرضا، ص ۳۲). اگر سند این روایت را تمام بدانیم و اطلاق حاصل از روایات دیگر را منصرف به خصوص مرد بودنِ داوران ندانیم و مطلقات متعدد را با یك مقیِّد، قابل تقیید قلمداد نماییم؛ میتوان اطلاق آن روایات را به قید «رجل» بودن كه در این روایت آمده است مقید نمود؛ لكن حداقل آن است كه حجیت تمام روایات موجود در كتاب فقه الرضا مسلّم دانسته نمیشود و این روایت از جهت سند قابل مناقشه است. و شاید به همین لحاظ باشد كه جناب شیخ حرّ از ذكر آن در كتاب وسائل خود داری نموده است. از بحث قرآنی و روائی كه بگذریم و به آرای فقها و مفسرین اسلام نظر كنیم، میبینیم كه بسیاری از ایشان تصریح میكنند كه: «حكمین باید هر دو ذكور باشند.»[۳۳] بعنوان نمونه در فقه عامه ر.ك: صالح الازهری؛ جواهر الاكلیل، ج ۱، ص ۳۲۸. دكتر احمد الغندور ابن كثیر؛ تفسیر القرآن العظیم، الطلاق فی الشریعه الاسلامیه و القانون، ج ۱، ص ۵۰۵، النووی؛ المجموع شرح المهذب، ج ۱۶، ص ۴۵۲، دكتر عبدالفتاح عاشور؛ منهج القران فی تربیه المجتمع، ص ۳۲۷(به نقل از تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۱۸۶). در فقه شیعه: ر.ك: علامه حلی؛ قواعدالاحكام، ابن ادریس؛ السرائر، ابنبراج؛ المهذب،(گردآوری شده در موسوعه الینابیع الفقهیه مجلد نكاح، جزء دوم و بقیه از مجلد طلاق به ترتیب ص ۶۵۶ و ۳۵۲ و ۱۴۲ و ۲۷۴). و مولی فتح الله كاشانی؛ منهج الصادقین، ج ۲، ص ۲۲، تفسیر شریف لاهیجی، ج ۱، ص ۳۷۱، تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۳۷۷ و طبرسی؛ تفسیر جوامع الجوامع، طبرسی، ج ۱، ص ۲۵۴.
از طرفی آن دسته از فقها و مفسرین اسلام نیز كه بر لزوم رجولیت حكمین تصریح نكردهاند ابداً متعرض این فرع كه زن نیز میتواند حكم قرار گیرد نشدهاند.[۳۴] به عنوان نمونه، ر.ك: علامه حلی؛ ارشاد الازهان،(با تحقیق فارس الحسون، ج ۲، ص ۳۳)، شرایع الاسلام و مختصر النافع؛ محقق حلی(گردآوری شده در سلسله الینابیع جزء دوم از مجلد نكاح ص ۵۴۴ و ۵۲۳) و محمدتقی مجلسی؛ یك دوره فقه كامل فارسی، ص ۱۴۹، شهید ثانی؛ الروضه البهیه ، ج ۵، ص ۴۳۲، امام خمینی؛ تحریر الوسیله، ج ۲، صص ۲۷۵ و ۲۷۴.
از آنجا كه تصریح كنندگان بر لزوم مرد بودن دو حَكَم، به مستند فتوای خود اشاره نكردهاند از اینرو با فرض مشهور بودن این فتوا و جابریت فتوای مشهور، نمیتوان ضعف مرسله منقول در فقه الرضا(ع) را به استناد آن جبران نمود.
در بعضی منابع اهل سنت در مقام استدلال بر لزوم مرد بودن داوران چنین استدلال!! شده است كه «داوری، نیاز به دقت و اظهار نظر در ماهیت امر را دارد»[۳۵] ابنی قدامه؛ المغنی، ج ۸، ص ۱۷. و گویی نزد ایشان زنان از چنین ویژگی برخوردار نمیباشند.
سید مهدی دادمرزی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست