چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

این آتش بی رنگ


این آتش بی رنگ

اكنون نزدیك دو دهه از آن روزی می گذرد كه ناباورانه غزلیات بیدل۱, چاپ نشر بین الملل و با مقدمهٔ منصور منتظر شما بخوانید یوسفعلی میرشكاك را پشت شیشهٔ یكی از كتاب فروشیهای مشهد دیدم و جلد اولش را خریدم و جلد دومش را به خودم وعدهٔ خرید دادم ـ كه دانش آموزی مهاجر بودم و كتابی دوجلدی در آن عرض و طول را در یك نوبت خریدن, برایم كاری اشرافی بود

اكنون نزدیك دو دهه از آن روزی می‌گذرد كه ناباورانه غزلیات بیدل۱، چاپ نشر بین‌الملل و با مقدمهٔ منصور منتظر (شما بخوانید یوسفعلی میرشكاك) را پشت شیشهٔ یكی از كتاب‌فروشیهای مشهد دیدم و جلد اولش را خریدم و جلد دومش را به خودم وعدهٔ خرید دادم ـ كه دانش‌آموزی مهاجر بودم و كتابی دوجلدی در آن عرض و طول را در یك نوبت خریدن، برایم كاری اشرافی بود. باری، بیدل در این دیار غربت ـ كه بعدها دیگر در آن احساس غربت نمی‌كردم، به لطف دوستان شاعر و دیگر همدلان ـ نوعی احساس تفاخر را در خود داشت؛ كه «ببینید، ما این‌گونه شاعرانی را هم می‌شناسیم كه شما نمی‌شناسید.» و این احساس، خودش را در خواندن و حفظ كردن شعرهای بیدل تبارز می‌داد و سرودن غزلهایی بیدلی. آن روزها سرآغاز آشنایی جد‌ّی اهل ادب ایران با عبدالقادر بیدل بود و هر روز، نشانی از بیدل در جایی دیده می‌شد، گاه در آن شعر، گاه در آن سخنرانی، گاه در آن روزنامه، گاه در آن نوار موسیقی؛ و من چشمم به روی هر چه دربارهٔ بیدل بود می‌لغزید و آن را چون شیر تازه می‌نوشیدم. در این میان، خبر تألیف كتابی را از شادروان حسن حسینی دربارهٔ بیدل شنیده بودم و سخت منتظرش بودم. این كتاب، یعنی «بیدل، سپهری، سبك هندی»۲ بسیار دیرتر از آنچه انتظارش را داشتیم، یعنی در ۱۳۶۷ به بازار آمد و البته چاپ دومی هم داشت كه من اینك در دست ندارم. شاید نام فصلهای این كتاب، بتواند دوستانی كه آن را ندیده‌اند نخوانده‌اند، تا حدی به محتوایش رهنمون شود: «بیدل كیست؟»، «سواد سبك هندی»، «تمثیل»، «مكانیسم عنصر خیال در سبك هندی»، «تشخیص یا تجسیم»، «بازی با كلمه یا كاریكلماتور»، «سپهری و سبك هندی»، «سوررئالیسم، سرپناه سپهری و بیدل»، «صور عواطف در شعر بیدل»، «علل پیچیدگی شعر بیدل»، «معنی یك بیت بی‌معنی!»، «اندیشه‌های بیدل در مثنوی و رباعی»، «دری به خانهٔ خورشید»، «ابتسام صبح فطرت»، «خاتمه».¨

تألیف این كتاب، گویا مقد‌ّم بود بر تألیف «شاعر آینه‌ها»۳ اثر جناب دكتر محمدرضا شفیعی كدكنی، و البته كتاب دكتر شفیعی، در انتشار، بر این سبقت گرفت و در افتخار نیز، كه نخستین كتاب مستقل منتشره دربارهٔ بیدل در ایران بود و خود می‌دانیم در آن روزگاری كه همه به بیدل به چشم یك گنج مكشوفه می‌نگریستند، كاشف یا كاشفان این گنج، تا چه مایه حق داشتند به خود ببالند. به هر حال، با وجود تقد‌ّم انتشار «شاعر آینه‌ها»، هیچ نمی‌توان ارزش تلاشهای مرحوم حسن حسینی را در معرفی بیدل به جامعهٔ ادبی ایران نادیده انگاشت. البته فراموش نكنیم كه این گنج، كاشفان فروتن دیگری هم داشت، همچون علی معل‍ّم و سهراب سپهری، كه بحث آشنایی سپهری با بیدل، یكی از مباحث اصلی «بیدل، سپهری، سبك هندی» است. ولی برای امروز، دیگر نه این تقدم و تأخیرها مهم است و نه مباحث و مسائل جنبی آنها. ما دو كتاب در پیش رو داریم دربارهٔ بیدل، كه به‌نوعی كامل‌كنندهٔ همدیگرند، یعنی هر یك، زاویه‌ای از این خانهٔ تاریك را روشن كرده‌اند، تا مردمان، در این پیل دمان، گمان ناودان و بادبزن نبرند. و ما به همین ملاحظه، گاه به مقایسهٔ این دو كتاب با هم نیز ناچار خواهیم شد، هر چند بحث اصلی ما، دربارهٔ «بیدل، سپهری، سبك هندی» است. البته كتابهایی چون «عبدالقادر بیدل دهلوی»۴ نوشتهٔ پروفسور نبی‌‌هادی دانشمند هندی و با ترجمهٔ دكتر توفیق سبحانی و «بوطیقای بیدل»۵ و «خوشه‌هایی از جهان‌بینی بیدل»۶ از آقای عبدالغفور آرزو شاعر مهاجر افغانستان در ایران هم در این سالها به بازار آمده است، كه البته اینها، با همهٔ ارزش خود، نمی‌توانند آن گره‌هایی را از شعر بیدل بگشایند كه آن دو كتاب می‌گشایند. «بیدل، سپهری، سبك هندی» كتابی است كاملاً هدفمند، با اهداف و اغراضی خاص كه نویسنده، به طرزی هوشمندانه كوشیده است آنها را تعقیب كند. او كه خود در متن مباحث جاری دربارهٔ بیدل قرار داشته است، به خوبی می‌دانسته است كه مشكلات و مبهمات اصلی اهل ادب ایران دربارهٔ بیدل چیست؛ و به همین اعتبار، كوشیده است به هر یك از این مشكلات حسابرسی كند. پس غریب نیست اگر آن را نه كتابی صرفاً برای آشنایی با بیدل، بلكه بیشتر تلاشی برای برداشتن موانع آشنایی و ایجاد جاذبه در چشم مخاطب امروز. به گمان من، تأكید بسیار بر رابطه میان سپهری و بیدل ـ كه حتی در نام كتاب نیز رسوخ كرده است ـ در راستای این هدف است، كه خود بر علاقهٔ جوانان شاعر آن سالها به سپهری و ترویج شعر این شاعر توسط نسل انقلاب، واقف‌ایم و می‌دانیم كه در آن ایام، سپهری تنها شجرهٔ غیر ممنوعهٔ شعر قبل از انقلاب به شمار می‌آمد. هر چند اكنون و بعد از نزدیك به دو دهه به نظر می‌رسد كه در پیچیدن به بسیاری از مباحثی كه در این كتاب مطرح شده‌اند، چندان هم ضرورت ندارد و ما اكنون در مرحله‌ای دیگر هستیم؛ در آن روزگار، مباحث كتاب «بیدل، سپهری...» بسیار جاندار، زنده و به تعبیری «بحث روز» به حساب می‌آمد و این، از ویژگیهای مهم این كتاب است. اما دیگر ویژگی كتاب «بیدل، سپهری، سبك هندی» به‌ویژه در مقایسه با «شاعر آینه‌ها»، توجه شاعر به زمینه‌های عاطفی و معنوی شعر بیدل است. و همین را، می‌توان نقص مهم كتاب «شاعر آینه‌ها» دانست. دكتر شفیعی بنا بر طبیعت صورتگرایانه‌شان كمتر به عوالم معنوی بیدل اشاره كرده‌اند، مگر در مطالبی كه از پژوهشگران روسی در این كتاب نقل شده است و غالباً نیز غرض‌آلود است. مرحوم حسینی در كتابش به‌نوعی این نقص را جبران می‌كند و به درون‌مایهٔ شعر بیدل اشاراتی دارد. این اشارتها به‌ویژه آنجاهایی اهمیت می‌یابد كه گره‌خوردگی‌ای میان درون‌مایه و صورت شعر بیدل حس می‌شود. به هر حال، بیدل شاعری است متفكر با احساساتی عمیق و راستین، و همین شاخصه است كه او را به‌طور جدی از دیگر هندی‌سرایان جدا می‌كند. شعر بیدل، به طرز عجیبی با عواطف اصیل بشری گره‌خورده است و بسیاری از حالاتی را كه به‌راستی برای همهٔ ما اتفاق می‌افتد، می‌توانیم در شعر بیدل سراغ بگیریم. دیگر هندی‌سرایان، همچون صائب و كلیم و اقمار آنها، غالباً در لحن بیان و استفاده از عناصر زندگی مردم، سخت مردمی می‌نمایند، ولی حاصل سخنشان از لحاظ معنوی و عاطفی، چندان سنخیتی با احساسات واقعی مردم ندارد. به واقع این عناصر زندگی، فقط ابزاری‌اند برای مضمون‌سازی و بیان سخنانی كه در آنها فقط رنگینی مضمون اهمیت دارد، نه تطابق با روحیات مردم و كاربردی بودنشان در جامعه. بسیار اندك است بیتهایی از قبیل «دست طمع كه پیش كسان می‌كنی دراز...» صائب یا «بدنامی حیات دو روزی نبود بیش...» كلیم. بیشتر شعرهای این دو تن و دیگر اقرانشان، تصویرهای رنگینی است بیشتر برای دیدن و كمتر برای رسوخ در عواطف و افكار. این عمق عاطفی و اندیشگی، راه بیدل را از دیگر هندی‌سرایان جدا می‌كند و این افتراق ظریف، چیزی است كه از چشم ریزبین مؤلف «بیدل، سپهری، سبك هندی» پنهان نمانده است: «..شعر هندی از مضامین كوچه و بازاری اشباع شده است. و بیدل كه روح ناآرامی دارد، تنیده بر فلسفه و عرفان، بایسته است سبك هندی را كه وجه غالبش تعلق به مضامین زمینی و نیمه‌خاكی دارد، به خدمت مفاهیم عمیق‌تر و بالطبع پیچیده‌تر درآورد.»۷ شاید از همین روی است كه مؤلف كتاب، خود در جایی سبك بیدل را «هندی مضاعف» می‌داند. به گمان من، چنین تبصره‌ای به‌راستی ضرورت دارد، چون اگر بیدل را بدون هیچ تبصره‌ای و تمایزی در كنار دیگر هندی‌سرایان بنشانیم و شعرش را مشمول همان داوری‌ای بدانیم كه شعر دیگران را می‌دانیم، به این شاعر جفا كرده‌ایم. با این ملاحظات، به باور من، مرحوم حسن حسینی بسیار با صائب مدارا كرده است، آنجا كه گفته است «باید بگوییم كه در كل، شعر بیدل آن «موفقیت» همه‌جانبه یعنی رواج شعر صائب را ندارد. همان‌گونه كه شعر مولوی نیز به موفقیت پردامنهٔ شعر حافظ دست نیافته است.»۸ من كه حدود بیست سال است با جامعهٔ ادبی و نیز عامهٔ مردم ایران حشر و نشر دارم، اثر بسیاری از رواج شعر صائب نیافته‌ام، مگر در حد چند بیت و یكی دو غزل. دیگر اشارت دقیق مرحوم حسینی بر وجوه افتراق بیدل و دیگر هندی‌سرایان، در باب تمثیل است؛ آنجا كه یادآور می‌شود كه بیدل به تمثیل (رایج‌ترین هنرنمایی هندی‌سرایان) چندان عنایتی ندارد و به واقع نیز چنین است. البته در تعریفی كه ایشان برای تمثیل به دست می‌دهد و در آن، بر مقارنهٔ محسوس و نامحسوس تكیه می‌كند، من با ایشان هم‌داستان نیستم و گمان می‌كنم كه تمثیل را بیشتر با ساختار صوری‌اش می‌توان مشخص كرد، یعنی موازنه و مقارنهٔ دو مصراع، خواه طرفین محسوس باشند و خواه غیر محسوس. این همان ساختاری است كه جناب دكتر شفیعی آن را «اسلوب معادله» نامیده‌اند و قدما به آن مدعا‌‌المثل یا مدعا مثل هم می‌گفتند. یعنی یك مصراع مدعا‌ست و مصراعی دیگر، مثل؛ به گونه‌ای كه هر دو مصراع از لحاظ جمله‌بندی كاملاً مستقل هستند، نظیر این بیت بیدل:

مفلسان را مایهٔ شهرت همان دست تهی است

تا به قید برگ بود، از نی نوایی برنخاست۹

و به راستی بیدل به این شگرد ـ كه در آغاز آشنایی برای همه سخت جذاب است و بعد به زودی كسالت‌بار می‌شود ـ چندان رغبتی ندارد. در فصلهای «سپهری و سبك هندی» و «سوررئالیسم، سرپناه بیدل و سپهری» حضور ذهن و احاطهٔ مرحوم حسینی بر شعر این شاعران رخ می‌نماید، با مثالهای بسیاری كه از قرابت میان سپهری و هندی‌سرایان ـ به‌ویژه بیدل ـ بیان می‌كند. هر چند هر یك از این تشابه‌ها آن‌قدر شدید نیست كه به‌تنهایی ما را به وجود این رابطه مجاب كند، وفور آنها به قوتشان می‌افزاید و این وفور، رخ نداده است، مگر با دقت نظر و تفحص ستودنی مرحوم حسینی، هم در شعر بیدل، هم در شعر سپهری و هم در شعر دیگر هندی‌سرایان.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.